تربیت مرد و زن یکسان باشد». گفت: «آری». گفتم: «ما برای مردها تربیت روحی و بدنی را لازم دانستیم». گفت: «آری». گفتم: «بنابراین لازم می آید که زنان هم از این دو نوع تربیت بهره مند شوند و فن جنگ را هم بیاموزند و خلاصه بین زن و مرد مساوات باید رعایت شود». گفت: «آری»(۱) .
در ادامه این بحث می گوید: گفتم: «پس ای دوست، در اداره امور شهر کاری نیست که به زن من حیث زنی یا به مرد من حیث مردی اختصاص داشته باشد؛ بلکه استعدادها بین هر دو جنس متساویا تقسیم شده است. بنابراین زن و مرد هر دو به حکم طبیعت شریک در انجام همه وظایف می باشند. منتهی در همه کارها زن ناتوان تر از مرد است»(۲).
البته افلاطون با توجه به پیامدهای منفی این تساوی به گفتگو پیرامون آن می پردازد و می گوید: گفتم: «ولی اگر از حرف به مرحله عمل برسیم شاید بعضی جنبه های این موضوع به علت مخالفت آن با عادات جاریه به نظر مضحک آید». گفت: «بلا شک این طور است». گفتم: «به عقیده تو جنبه مضحک این کار چیست؟ لابد منظره زنهای برهنه است که در میدان با مردان ورزش خواهند کرد و این منحصر به جوان ها هم نخواهد بود، بلکه زنان نسبتا مسن هم بین آنها خواهند بود». گفت: «حقیقتا همین است که گفتی. یعنی با عادت های امروز یک چنین منظره ای مضحک خواهد بود». گفتم: «اما حال که ما بنا بر اظهار عقیده خود گذاشته ایم نباید از شوخی بذله گویان بترسیم. بلکه باید بگذاریم آنها در باب این ابتکار ما که برای زن ها تربیت بدنی و معنوی و خاصه فرا گرفتن فن جنگ و سواری را لازم دانستیم هر چه می خواهند بگویند». گفت: «حق با تو است»(۳) .
_____________________________
۱- ۱. جمهور، افلاطون، ترجمه فؤاد روحانی، کتاب پنجم، ص ۲۷۲، پاراگراف ۴۵۲.
۲- ۲. همان، ص ۲۸۰، پاراکراف ۴۵۵.
۳- ۳. همان، ص ۲۷۳.