5%

حاشیه تاریخ قرار داده اند، و به باور آنان گویی زن نیمه تاریک تاریخ انسان است. آنان بر اساس مرزبندی تغییرناپذیر خود دیواری به بلندای تاریخ میان حیطه مسؤولیت زن و مرد ساخته اند؛ دیواری که به گمان آنان هرگز ویران نخواهد شد. برای آنان زن موجود منزوی و بی هویتی است که باید او را در کنار ابله و کودک و حیوان قرار داد و او هیچ اصالت و استقلالی ندارد. از ته مانده سفره آفرینش مرد او را ساخته اند و غیر از شر و پلیدی نشانی ندارد، او مقصود و مقصد شیطان است و فقط می تواند معشوقه عشق شهوی و دلبری باشد.

باید بپذیریم چنین زنی، یک زن جعلی و بی هویت است. ره آورد فرهنگ جاهلی عرب و فرهنگ توراتی یهود و فرهنگ باستانی ایران و زن ماشینی _ ابزاری قرن نوزدهم و بیستم اروپا و فلسفه دکارت است. این انگاره نادرست، پدید آمده از آشوبها، فتنه ها و فسادهای جامعه امروزی است. پنداری که زن را نه به عنوان انسان کامل، بلکه به عنوان موجودی با کارکردهای جنسیتی خاص می نگرد و او را به عنوان جنس دوم تعریف می نماید و زنان را میهمانان زمین می شناسد که فقط باید در خدمت مردان باشد. هر خردورز و آگاه به معارف اسلامی زن با چنین هویتی را نمی شناسد و ساحت زن را ازاین آلایشها پاک می داند.