6%

اردبیلی و شیخ مجتبی لنکرانی حاضر می شدم وروزهای تعطیل به درس نهج البلاغه آیت اللّه شیخ محمدعلی سرابی(۱) و تفسیر قرآن آیت اللّه آقای سید اسداللّه مدنی آذر شهری(۲) حضور می یافتم و درس منظومه سبزواری و اسفار ملّا

___________________________________

۱- ایشان از اولیاء و اوتاد و سالکان راه حق بودند به طوری تا سن ۵۵ سالگی قدرت ازدواج نداشتند ودر مدرسه سیّد کاظم یزدی قدس سره ساکن بودند و آن یکی استادم شیخ مجتبی لنکرانی قدس سره دخترش را برای رضای خدا باشرایط سهل و آسان به ایشان تزویج نمودند ولی جائی برای سکونت نداشتند، یک نفر از حاجیان تبریز مقبره خانوادگی خود را، در اختیار ایشان قرار داد که در قسمت جلوی مقبره ساکن شود و در همان مقبره یک دختر به دنیا آورد و در همان مقبره نیز از دنیا رفت، این جریان ها موقعی بود که در بعضی از بیوت فقهاء، ریخت و پاش وجوهات سربه فلک می کشید رضی الله عنه و نوّراللّه مضجعه. البته من هنگام وفات ایشان در نجف نبودم ولی نقل می کردند از صفای باطن ایشان تشییع جنازه شان خیلی باشکوه بوده است، حتی می گفتند: از حسن تصادف آن روز آفتاب هم گرفت. هروقت برای بنده نامه می نوشتند با لطف کامل از من التماس دعا می کردند، فراموش نمی کنم، روزی بعد از درس نهج البلاغه که در مقبره آیت اللّه اصفهانی می گفتند: بعد از درس باهم نشستیم یک دفعه مرد با این عظمت گفت:( گلستانی! کاش به دنیا خر می آمدیم و خر از دنیا می رفتیم و هیچ چیز نمی فهمیدیم!!). من با تعجب گفتم: آقا این چه فرمایشی است می فرمایید؟! فرمود: زمان فهمیدن نیست هرکس بفهمد،« دق» مرگ می شود.( آن زمان آن هم در نجف اشرف، حال بیاد ببیند چه خبره). من به یاد فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم افتادم که فرموده است« یأتی علی النّاس زمانٌ یذوب فیه قلب المؤمن فی جوفه کما یذوب الملح فی الماء زمانی می آید دل مؤمن در اندرونش آب می شود مانند ذوب شدن نمک در آب».

۲- ایشان از أجلّه سادات و از سالکان و اسوه تقوی بودند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در محراب نماز جمعه تبریز اولین شهید محراب شدند.