بعد از اوصافی که برای پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در قرآن مجید آمده باید به نهج البلاغه رجوع کرد تا نکات دقیق و چشمگیر سیرت پیغمبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم معلوم گردد، زیرا بیانات امیر مؤمنان یعنی برگزیده ترین پیروان و شاگردان مکتب او در این مورد فصل الخطاب است.از خطبه ی دوم:گواهی می دهم که محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم بنده ی خدا و فرستاده ی اوست، او را فرستاد با دین آشکار و پرچم افراشته و اثر بخش، و با کتاب نوشته شده با قلم وحی، و نور فروزان، و ضیاء تابان، وفرمان استوار، برای زدودن اشتباهات، و حجت آوردن با دلیل روشن و بیم دادن با نشانه ها. و ترساندن با کیفرها. در آن هنگام که مردم به فتنه هایی آلوده بودند، بند دین را پاره کرده، اصول را دگرگون ساخته، راه رهایی را بسته، هدایت فراموش شده، کوردلی همه جا را گرفته، ایمان خوار شده اثری از راه آن به جای نمانده، پرچم شیطان به دست جاهلان برافراشته می شد؛ ایشان در آن فتنه ها، نادان، حیران و گمراهان بودند، آن هم در بهترین مکان ها یعنی مکه و بدترین همسایه ها یعنی جاهلیت در سرزمینی که دهان عالم بسته، و مهر خاموشی بر لب زده و جاهل در آن گرامی بود.از خطبه ی ۷۲خداوندا! گرامی ترین صلوات و زبده ترین برکات خود را بر محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم بنده و فرستاده ی خود نثار کن، که خاتم پیغمبران سابق است، آن که گشاینده ی قفلها، و آشکار کننده ی حقیقت به نیروی حق است، آن که در هم شکننده ی ارتش های باطل است، قوی و استوار آن گونه که این امر مهم به او واگذار شده به فرمان تو قیام کرد، و در راه رضای تو شتاب گرفت، در حمله زبونی نشان نداد، در عزم سستی نکرد، وحی تو را فراگرفت، پیمان تو را حفظ کرد، برای اجرای فرمان تو استوار به راه افتاد، برای هر که اخگری خواست، شعله ی هدایت برافروخت، راه را برای شب روان گمراه روشن ساخت، دلهایی که در چاله های گناه و فتنه فرورفته بودند رها شدند و هدایت یافتند، با گنجور خزانه ی علم تو و گواه روز بازپسین تو، و پیامبر تو به سوی خلق.از خطبه ی ۸۹:خداوند محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم را هنگامی فرستاد که پیمبران دیر کرده بودند، و امت ها در خواب سنگینی فرورفته بودند، فتنه ها انگیخته، مصالح خلق پراکنده، آتش جنگ افروخته، دنیا تاریک و بی نور، و سراسر غرور بود، آن گاه که برگ ریزان درخت زندگی بود، و امید به میوه ی آن نمی رفت، آب زلال آسایش در زمین فرورفته بود، مشعل های هدایت خاموش، و پرچم های گمراهی افراشته، روی جهان برای مردم دژم و اخم کرده، ثمرش فتنه و فساد، غذایش مردار، بالپوش آن شمشیرهای آخته، و زیرپوش آن ترس و بیم بود در چنین وقتی او را فرستاد.از خطبه ی ۸۹:تا آن که لطف خداوند رشته ی پیامبری رابه محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم کشانید، او را از بهترین معدن ها و ریشه ها و اصالت ها بیرون آورد، اصلی که امینان را از آن برگزیده خاندانش بهترین خاندان بود و نوباوگانش بهترین نوباوگان، درختش بهترین درختان درختی که شاخه هایش بس بلند و افراشته، و به درک کامل میوه ی آن کسی را دسترس نیست، او پیشوای پرهیزگاران است و بینش هدایت جویان، چراغی که نورش تابناک است، آذرخشی که روشنائیش فروزنده است، شعله ای که برق می زند، راه او میانه روی، روش او حکمت و رستگاری، کلام او فصل الخطاب، فرمان او عدل، او را در وقت دیر کردن پیمبران فرستاد، آن گاه که عملها بیهوده، و ملت ها گمراه بودند.از خطبه ۱۰۰:او را فرستاد، به فرمان او باطل را شکست، به یاد او گویا بود، تا امامت او را ادا کرد و موفقانه از میان ما رفت، و پرچم حق را در میان ما به جا گذارد، هر کس بر او پیشی گرفت از دین به در رفت و هر کس به او نپیوست تباه شد هر کس با او بود به هدف رسید، سخنش استوار بود، تا اسباب کاری را مهیا نمی کرد به آن کار دست نمی زد، چون به کاری قیام می نمود در انجام آن سریع و بی وقفه بود، تا آنجا که گردن ها برای او خم گردید، و شخصیت والای او مورد اشاره شد، مرگ آمد او را به دیدار پروردگارش برد.از خطبه:پزشکی که با علم و دانش خود دوره گرد بود، مرهم ها را آماده داشت، وسیله ی داغ را که آخرین دوا بود به همراه داشت و هر جا نیازی بود به کار می برد، دل های کور و گوش های کر و زبان های لال، همه ی مواضع غفلت را جستجو می کرد تا درمان کند، جایگاه حیرت و سر در گمی آنانی که جویای روشنایی حکمت نبودند و از آتش برافروخته دانش های ریشه دار اخگری نمی جستند، ایشان چون چارپایان پرواری بودند، ایشان چون سنگهای سخت بی چشمه سار.از خطبه ۱۶۰:در وجود پیغمبر بقدر کفایت نمونه ها برای پیروی و تأسی هست که دلیل بر حقارت دنیا است.از خطبه ی ۱۰۹:دنیا را خوار و کوچک شمرد، آن را بر خود آسان گرفت، دنیا را بیهوده خواند و بیهوده دانست، که خداوند به اختیار خود آن از او بازگرفته است، و برای دیگران که فراهم ساخته ایشان را تحقیر نموده است، پس با دل خود از دنیا روی گردانید، و یاد آن را در خود می راند، و دوست داشت تا زینت آن از نظر او پنهان ماند، مبادا از آن رشته هایی برگیرد، یا مقامی را در آن آرزو کند.از خطبه ی ۱۶۹:در سلطنت الهی کار شما استوار است، اطاعت را به او (پیامبر) دهید، مذبذب و دو دل مباشید، به خدا سوگند اگر چنین کردید فبها و گرنه خداوند سلطان اسلام را به دیگری واگذار می کند، آن گاه هرگز به شما بازگشت نخواهد کرد.از خطبه ی ۲۱۰:با فضل او چیزی برابری نمی کند و فقدان او قابل جبران نیست، شهرها بارور شد پس از آن که در گمراهی تاریک کننده و جفای خانه برانداز بود، مردم حریم را پامال می کردند و حکیم دانشمند را ذلیل.از (نهج البلاغه) بنقل از (بحار الانوار ۳۱۴ / ۶۷):برای من در روزگار گذشته برادری در راه خدا بود، که کوچکی و حقارت دنیا در چشم او، او را در چشم من بزرگ کرده بود. او از سلطه ی شکمش بیرون بود؛ هر چه را نمی یافت، اشتها نمی کرد؛ و وقتی می یافت، زیاده روی نمی نمود. بیشتر عمرش ساکت بود و چون سخن می گفت بر شنوندگان غلبه پیدا می کرد و تشنگی سئوال کنندگان را فرومی نشاند؛ خود ضعیف بود و ضعف طلب اما چون موردی جدی (در انجام وظیفه) پیش می آمد همچون شیر بیشه و اژدهای دره بود. از حجت آوردن بازنمی ماند تا آن که داوری را تمام می کرد. چنان بود که کسی را سرزنش نمی کرد در چیزی که امکان عذری در آن بود تا عذر را بشنود. از دردی ناله می کرد، تا شفا می یافت. چیزی را وعده می داد که حتما انجام دهد، وآن چه را نمی کرد نمی گفت و چنان بود که اگر از کلام سیرایی داشت، از سکوت سیرایی نداشت. بر آن چه می شنید حریصتر بود از آن چه به آن تکلم می کرد، چون دو کار پیش می آمد نظر می کرد تا کدام به هوی نزدیکتر است، به آن مخالفت می کرد. بر شما باد به این اخلاق، آنها را بچسبید و در آن ها با هم مسابقه بگذارید.توضیح:ادامه ی سکوت از عجز او نبود بلکه با اراده ی خود چنین می خواست تا سکوت را ترجیح دهد جز در جاهائی که سخن واجب است. در حدیث هم آمده: (من عرف الله کل لسانه) یعنی هر کس خدا را شناخت زبانش کند می شود.در این جا ضعف به معنای تواضع و فروتنی به کار رفته نه کمبود شخصیت.