۵ - نهر، دجله و بلخ دجله بطول (۱۹۰۰ كيلو متر) و وسعت حوزه آن (۳۷۵۰۰۰ كيلومتر ۲): بسي كمتر از فرات است. اين رود از دامنه هاي توروس شرقي در تركيه سرچشمه ميگيرد و پس از دريافت شاخه هاي چندي در شمال موصل وارد خاك عراق ميشود.
طول اين كشور را در مسيري تقريباً به موازات فرات تا برخورد ۲ رود، طي ميكند. برخلاف فرات كه در عراق شاخه قابل ذكري به آن نميپيوندد، رود دجله چندين شاخه از زاب صغير، زاب كبير، دياله، و كرخه، كه همه آنها از دامنه هاي غربي زاگرس برميخيزد و بخش مهمي از آب حوضه هاي غرب ايران را به عراق صادر ميكند.
زندگي و اعتبار كنوني عراق همانند سودان و مصر كه به نيل وابسته است، به رودهاي فرات و دجله بستگي نزديك دارد و در نتيجه وجود همين رودها بوده است كه نه تنها تمدنهاي بابل و كلده در زمانهاي گذشته، بلكه مراكز بزرگ و تمدن و فرهنگ اسلامي در دورانهاي مختلف در اين سرزمين پديد آمده است«۱» .
نهر بلخ اگر همان نهر جيحون باشده در روايات ۱۱، ۱۵، ۱۶ فصل ۲ فرات از او به خوبي نام برده شده است؛ و همچنين نهر دجله كه باز در همان روايت مجمع البيان از ابن عباس از جمله نهرهاي بهشتي محسوب شده، از آبهاي محمود و ممدوح به حساب آمده، در رديف آب فرات ذكر گرديده است؛ و نيز مورد احترام ميباشد.
«
و اما حديث ديگر» عَن أبي بصير عَن أبي عبداللّهعليهالسلام قال: «نهران مؤمنان و نهران كافران، نهر بلخ و دجلة و المؤمنان نيل مصر و الفرات فحنّكوا أولادكم بمأ الفرات»«۱» ابي بصير از امام صادقعليهالسلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: دو نهر مؤمن و دو نهر كافر است كافرها دجله و نهر بلخ و مؤمنها رود نيل مصر و فرات است، پس اولادتان را با آب فرات كام برداريد.
اين حديث بظاهر دجله و نهر بلخ را مذمّت نموده است،
اما توضيحي در (النّهاية) ابن اثير جزري هست، تقريباً مشكل را حلّ ميكند، او ميگويد:
اين نهرها را به عنوان مؤمنان و كافران ذكر كرده است، شايد بدين جهت باشد كه آب نيل و فرات بدون زحمت و بي خرج به دست مردم مي رسد و در سطح زمين جاري شده و سيراب ميكند، مانند مؤمنين كه نفعشان بي زحمت به همه ميرسد، برخلاف آن دوي ديگر كه با مخارج زياد دردسترس مردم قرار ميگيرد
۶ - رود نيل طويل ترين رود جهان به درازاي تقريبي (۶۷۰۰ كيلومتر) درحاشيه شرقي صحراي بزرگ آفريقا قرار گرفته است و درحوضه اي به وسعت (۲۸۷۰۰۰۰ كيلومتر ۲) ازمرتفعات و درياچه هاي شرقي آفريقا درحدود (۵۰ عرض جنوبي سرچشمه جنوبي) و دراطراف (۳۱۰ عرض شمالي) به درياي مديترانه مي ريزد وخود در طول ۱۱۰ محيط زمين جريان دارد حوضه آبي اين رود بخشهايي از كشورهاي تانزانيا، بوروندي، رواندا، كنيا، اوگاندا، اتيوپي و تمامي وسعت سودان ومصر را دربر مي گيرد، ولي در سودان و مصر است كه حيات اقتصادي و وجود سياسي اين دوكشور بدان بستگي دارد. به ديگر سخن سودان ومصر هرچه دارند از نيل دارند«۱»
درباره رود نيل مصر روايت بر دو گونه صادر شده است، يك دسته آنرا مورد تعريف و مدح قرار داده است مانند روايات شماره ۱۶، ۱۵، ۱۶ فصل ۲ آب فرات و شماره ۷ فصل آب زمزم وروايت ۱ فصل ۴ كه به تعريف و تمجيد آن تصريح كرده است.
«
أمّا حديث ديگر» ۱ - قال عليّ بن أبي طالبعليهالسلام ماءنيل مصر يميت القلب و لا تغسلوا رؤسكم من طينها، فانّها تورث الزّمانة و الدّياثة«۱» امير مؤمنانعليهالسلام فرمود: آب نيل مصر دل را مي ميراند، سرتان را، با گِل آن نشوئيد چون سبب زمين گيري و ديّوثي «بي غيرتي» ميشود.
۲ - عَن الصّادقعليهالسلام تفجّرت العيون من تحت الكعبة و مأ نيل يميت القلوب و الأكل في فخارها و غسل الرأس بطينها يذهب بالغيرة و يورث الدّياثه«۲»
ازامام صادقعليهالسلام است، چشمهها از زير كعبه شكافته شد، و آب نيل دلها را مي ميراند، خوردن در ظروف سفالي آن و شستن سر با گِل آن غيرت را ميبرد و بي غيرت ميكند.
قال الحرّ العاملي ره يمكن ان يكون المراد انّه يذهب قسوة القلب و يحصل منه اللّين و الخشوع و رقّة القلب فيكون مدحاً له و يمكن حمله علي الكراهة و الأوّل علي الجواز،«۳»
حرّعامليرضياللهعنه ميفرمايد. ممكن است از جمله (يذهب بالغيرة) منظور، اين باشد كه قساوت قلب را از بين ميبرد و به جاي خشونت، ايجاد نرمش و خشوع ميكند، در اين صورت اين أحاديث، تعريف و تمجيد از آن است. و ممكن است آن را به كراهت و اوّلي را به جواز حمل كنيم.
علّامه مجلسيرضياللهعنه ميگويد: وامّا نيل، شايد شقاوت اهل آن به خاطر بدي خاك مصر باشد؛ چنانچه در اخبار است «فلوجَري فيغيرِه لم يكن كذالك»«۴»
اگر درغير ازخاك مصر جاري شده بود اين طور نميشد.
البتّه تأثير آب وهوا و خاك هر منطقه از كره زمين، در اخلاق، آداب، فرهنگ، حتّي در خلقت انسان و حيوانِ همان منطقه غير قابل انكار است،
با تجربه ثابت شده است كه: ۰ انسانهاي يك منطقه، خون گرم و شجاع و غيرتمند و در عين حال با گذشت هستند، ولي منطقه ديگر، درست نقطه مقابل آن است، منطقهاي سفيد پوست و ديگري سياه پوست، جايي انسانهاي سالم و چاق و خوش تيپ و ديگري غير آن.
پس، تأثير خاك در ساختمان و ساختار بدن انسانها در موضع قدرت ميباشد، اگر سفرهايي به أقصي نقاط كره زمين و يا مناطق مختلف آن كرده و با اهالي وساكنين آنها تماس نزديك داشته باشيم، تفاوت فاحش و فرق باور نكردني را ميبينيم.
در محلي بخاطر نگاه گوشه چشمي به ناموس كسي برابر است با از دست دادن جان عزيز خويش؛
امّا در محل ديگر از هر گذرگاهي عبور كني بطور آشكار دعوت به افت و خيز ميكنند؛
در منطقهاي انسانها نترس، قوي دل وروح نيرومند و در ديگري ترسو، ناتوان، و ضعيف ميباشند.
پس أخبار و أحاديث به واقعيت نظارت دارد، حالا آن واقعيّت ها و حقيقت ها چه باشد واللَّهالعالم بالسّرّوالخفيّات. خداوند داناي اسرار و رازهااست
۷ - برهوت، منطقه سوزان و بيابان خشك و هواي گرمِ آتشبار در بيابان حضرموت دركشور عربي «يمن» واقع است، در روايات زياد، ذكري از اين منطقه به ميان آمده است، حتّي ميفرمايند كه: در عالمِ برزخ، ارواح كفّار و منافقين در آنجا معذّب ميشوند، همان طور كه أرواح مؤمنين، در وادي السّلام نجف اشرف در جوار و همسايگي امير مؤمنانعليهالسلام متنعّم و در شادي و خوشي قرار ميگيرند.
۱ - عَن القدّاح عَن أبي عبداللّهعليهالسلام عَن آبائهعليهماالسلام قال: قال اميرالمؤمنينعليهالسلام شرّماء علي وجه الأرض ماءبرهوت و هو الّذي بحضر موت يرده هامّ الكفّار بالّليل»«۱» قدّاح از امام صادقعليهالسلام از پدران، بزرگوارشعليهمالسلام روايت مي كند اميرمؤمنانعليهالسلام فرمود: «بدترين آب روي زمين، آب برهوت است كه در حضرموت قراردارد، شبها ارواح كفّار به آن وارد ميشوند.
۲ - عَن السّكوني عَن أبي عبداللّهعليهالسلام قال: قال رسول اللّهصلىاللهعليهوآله : «شّراليهود، يهود بيسان و شرّ النّصاري نصاري نجران و خير ماء علي وجه الأرض، ماء زمزم وشرّمأ علي وجه الأرض، ماء برهوت و هو وادٍ بحضرموت ترد عليه هامّ الكفارو صداهم«۲» .
سكوني از امام صادقعليهالسلام روايت ميكند: كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: «بدترين يهودي ها يهود «بيسان» و بدترين نصاري نصاراي «نجران» است و بهترين آب روي زمين، زمزم و بدترين آن، آب برهوت وادي است در حضرموت كه أرواح و أبدان كفّار بر آن وارد ميشود.»
(بيسان: شهركي است در شام و نجران، محل معروفي است، درميان حجاز و شام و يمن)«۱»
در كتاب (از مباهله تا عاشوري) بطور مفصّل و خواندني از موقعيّت محلّ و اهل نجران و صنايع دستي آنان شرحي نوشتهام به آنجامراجعه شود.
(صدي: بدن آدمي رابعد از مرگ مي گويند «المنجد والقاموس و النّهاية»).
(هامّ وهامّة الرأس، فرقِ سرِ هر چيز، رئيس، گروه، جماعت، مردم «المنجد و القاموس و النّهايه») (در نهاية اللّغة ميگويد: الهامّه: الرّأس و اسم طائر و هو المراد في الحديث و ذلك انّهم يتشأموّن بهاو هي طير اللّيل و قيل: هي البومة«۲» هامه بمعناي سر و سرپرندهاي را گويند كه با او فال بد مي زنند و شايد همان شب پره يا فاخته يا بوم باش