4%

خاتمه‌

اشاره

۱ - طينت و ميثاق

۲ - دفع ستم از آب و آتش مسلمانها

در پايان ناگزير از بيان مطالبي هستم كه نوعي با «آب» ارتباط دارد واطلاع يافتن از آنها خالي از فايده نمي‌باشد

۱ - طينت و ميثاق‌

۱ - مسئله طينت و ميثاق و مسئله طينت مؤمن و كافر دو مسئله غامض و از مشكلات اخبار است كه جريان حقيقي آن نزد خدا و رسول و اوصياء طاهرين او مي‌باشد.

خيلي‌ها كوشيده‌اند كه در حلّ و تفسير آن به نوعي خود را خلاص كنند امّا غير از يكدسته نظريه هاي مبهم و تأويلات دور از فهم و يا تفسيرهاي نابجا نتوانسته‌اند چيزي در اختيار حقيقت پويان، و دانش جويان قرار دهند و نمي‌توانستند؛ چون دور از حيطه علمي و بزرگتر از وسعت فكري آنان بود.

علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه در بحارالأنوار«۱» پس از درج أحاديث واخبار مربوط به دو مسئله فوق، كراراً از تفسير آنها اظهار عجز مي‌كند، و كساني كه در تأويل و تفسير آنها به خود جرأت داده و اظهار نظر كرده‌اند، به باد انتقاد گرفته و از اين توجيه ها و توضيح ها ابراز نارضايتي مي‌كند.

در ج ۵، بحارالأنوار، در بيان حديث ۶ باب ۱۰، الطّينة و الميثاق، مي‌فرمايد: «ثمّ إعلم أنّ هذاالخبر و أمثاله ممّا يصعب علي القلوب فهمه و علي العقول، إدراكه»«۲» بدان! اين خبر و امثال آن از اخباري است كه فهم آن براي دلها و درك آن بر عقلها سخت است»

در جاي ديگر مي‌گويد:اعلم انّ اخبار هذا الباب من متشابهات الأخبار و معضلات الآثار و لأصحابنا رضي اللّه عنهم فيها مسالك»«۱»

.

«بدان كه! اخبار اين باب از متشابهات اخبار و مشكلات آثار است، در حل آنها بر اصحاب ما، (خدا از آنها راضي شود)، راههاي گوناگون است.

پس از آن، آراء و نظريّات گروههاي مختلف را ذكر كرده است؛ امّا خودش نمي‌پسندد، و باز در بيان حديث ۲۱ ج ۶۷ ص ۱۰۸، مي‌فرمايد: «و هو من غوامض الأسرار» «آن (واقعه) از ناپيدا ترين و مشكلترين اسرار است.»

بالأخره در پايان بيان همان حديث مي‌گويد:

و أقول بناء هذه التأويلات علي امور ليست مخالفتها لُاصول متكلّمي الأماميّه أقلّ من مخالفة ظواهر تلك الأخبار و قد تكلّمنا في أمثال هذه الروّايات في كتاب العدل و كان ترك الخوض فيها و أمثالها و ردّ علمهامع صحّتها الي من صدرت عنه احوط و أولي كما قال مولانا اميرالمؤمنينعليه‌السلام (و قدسئل عَن القدر.)

«طريق مظلُم فلا تسلكوه و بحرُ عميق فلا تلجوه و سرّ اللَّه فلا تتكلّفوه»«۲» مي‌گويم: بناء اين تأويلات بر پايه هاييست كه، مخالفت آن پايه ها، با اصول متكلّمين امامية، كمتر از مخالفت با ظاهر آن اخبار نيست. و در كتاب «عدل» در باره امثال اين روايات سخن گفته‌ايم و ترك كردن «خوض» در آن و امثال آن با وجود صحيح بودن، «رجوع» كردن علم آنها به كسي كه از او صادر شده، يعني: به خود ائمهعليهم‌السلام مقرون به احتياط و اولي است؛

چنانكه مولايمان اميرمؤمنانعليه‌السلام در جواب كسي كه از مسئله «قدر» سؤال كرد؛ فرمود: «راه تاريك است در آن نرويد، درياي ژرف است، وارد نشويد، سرّ خداست، بخود زحمت ندهيد»

همانطور كه در مقدّمه اين كتاب به عرض رسيد؛ اخبار واحاديثي كه از پيشوايان و بزرگان دين صادر شده است، اگر قابل فهم بود چه بهتر، و در صورت صحّت آنها اگر از فهم آن عاجز مانديم، و يابا مذاق و ميزان فهم‌ما تطبيق نكرد، ردّش نكنيم، به مقام انكار نياييم، بلكه علمش را به خود رسول خدا و اوصياء گراميش محوّل كنيم.

۱ - عَن أبي عبداللَّهعليه‌السلام قال: «انّ اللّه عزّوجلّ، خلق ماءاً عذباً فخلق منه أهل طاعته و جعل ماءً مرّاً فخلق منه أهل معصيته ثم أمرهما فاختلطا فلولا ذلك ما ولد المؤمن الّا مؤمناً و لا الكافر الّا كافراً»«۱»

.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداي عزّوجلّ آب سرد و گوارايي را آفريد و اهل طاعتش رااز آن ايجادنمود و آب تلخي خلق كرد اهل معصيت را از آن بوجود آورد سپس امر كرد آن دوآب به هم مخلوط شدند، اگر اين تركيب يافتن نبود از مؤمن غير از مؤمن و از كافر غير از كافر متولّد نمي شد.

۲ - اسحاق سبيعي: از امام محمد باقر و امام جعفر صادقعليهما‌السلام روايت مي‌كند كه آنحضرتها فرمودند: در ابتداء آفرينش، خداوند زمين و طينتي را آفريد، و آن را شكافته آبي بيرون آورد، و آن آب را هفت شبانه روز بر آن زمين و طينت جاري ساخت. سپس آب را قطع كرد، و از خالص آن طينت، مقداري برداشت، و آن طينتِ ائمّهعليهم‌السلام است.

سپس از قسمت پايين آن طينت قبضه ديگر گرفت. آن هم طينت ذريّه امامان و شيعيان آنهاست. اگر طينت شما را مانند طينت ما، به حال خود وامي‌گذاشت، ما و شما يكسان مي‌شديم.

عرض كردم: پس با طينت ما چه كرد فرمود: «خداوند دوباره زمين خشك و بايري آفريد، سپس ازآن زمين، آب تلخي بيرون آورد و هفت شبانه روز آن آب را بر آن زمين جاري ساخت. آب را قطع كرد باز از خالص آن طينت، كه طينت ائمّه كفر است يك مشت برداشت. اگر آن را به حال خود رها مي‌كرد، هيچيك از آنها نه شهادتين مي‌گفتند و نه حجّ و عمره به جا مي‌آوردند؛ نه زكات مي دادند و نه صدقه و نه عمل خيري ازآنها سر مي‌زد.

سپس، طينت شيعيان ما را، با طينت دشمنان ما، مخلوط كرد؛ و مانند چرم آن را كشيد، مقداري از اين و مقداري از آن را بر گرفت و فرمود: اين براي بهشت است ترسي ندارم، و اين هم براي جهنّم‌است از هيچكس نمي‌ترسم؛ سپس آن دو طينت را باهم طي مخلوط كرد.

اگر از هر مؤمني، خشونت و بد خلقي و گناه و اعمال سيئه ببيني، از آن زمين شوره زار است كه، از طينت ناصبي مخلوط شده؛ و هر خوش اخلاقي و خوشرويي و شادابي و روزه و نماز كه از ناصبي ها مي‌بيني، از آن زمين است كه از طينت مؤمن به او ممزوج شده است.«۱»

مشابه اين حديث با عبارت هاي گوناگون و مطالب متفاوت از ائمّه اهل بيتعليهم‌السلام فراوان است؛ در خلال چند حديث، از زمين هاي ياد شده به صورت بالا، نام مي‌برد، و در ضمن حديث مفصلي فرمود:

۳ -: يا ابراهيم! اقرء هذه الآية. (الّذين يجتنبون كبائر الأ ثم و الفواحش الّا اللّمم ان ربّك واسع المغفره هو اعلم بكم اذ أنشأكم من الأرض» «۲» أتدري ما هذه الأرض؟ قلت: لا قال: إعلم! انّ اللَّه عزّوجلّ خلق ارضاً طيّبة طاهرة و فجّر منها ماء عذبا زلالًا فراتاً سائغاً، فعرض عليها ولايتنا أهل البيت فقبلتها، فاجري عليها ذلك الماء سبعة ايام.

ثمّ نضب عنها ذلك الماء بعد السّابع، فأخذ من صفوة ذلك الطّين طيناً، فجعله طين الائمهعليهم‌السلام ثم أخذ جلّ جلاله ثفل ذلك الطيّن، فخلق منه شيعتنا و محبّونامن فضل طينتنا. فلو ترك يا ابراهيم طينتكم كما ترك طينتنا، لكنتم أنتم و نحن سواء«۱» .

امام محمد باقرعليه‌السلام در جواب سؤال ابواسحاق ابراهيم ليثي كه، در ضمن روايت مفصّلي، ازامام پرسيده است كه، چرا از شيعيان شما اعمال ناشايست و رفتار بد واز دشمنانتان رفتار خوب و خوشرفتاري و غيرآن ديده مي‌شود؟ فرمود:

«يا ابراهيم! اين آيه را بخوان!( وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ ) تا آخر آيه» آيا مي داني اين زميني كه در آيه ذكر شده چيست؟ عرض كردم: نه فرمود: «بدان كه خداي عزّوجلّ زمين طيّب و طاهري آفريد و آن را شكافته آب سرد و زلال و سفيد و گوارايي بيرون آورد، سپس ولايت ما اهل بيت را به آن عرضه داشت آنهم پذيرفت.

پس آن آب را بر آن زمين، هفت روز جاري ساخت، و آن آب را پس از هفت روز قطع كرد، از خالص آن گِل، گِلي اخذ كرد و آن را طينت ائمهعليهم‌السلام قرار داد، وآفرينش دوستداران مااز زيادي طينت مااست، اي ابراهيم! اگر طينت شما رامثل طينت ما به حال خود رها مي‌كرد، شما هم مثل ما مي‌شديد.

عرض كردم يابن رسول اللَّه!، پس خدا با طينت ما چه كرد؟ فرمود: «طينت شما را مخلوط كرد اما طينت ما رابا هيچ چيز تركيب نداد، عرض كردم: اي پسر رسول خدا! طينت ما را به چه چيزي مخلوط كرد.!

فرمود: «خداي عزّوجلّ زمين شوره زار خبيث و بدبويي آفريد، و در آن زمين چشمه آب شور و تلخ و ناگواري را شكافت، ولايت اميرمؤمنانعليه‌السلام را به او تكليف كرد و آن هم نپذيرفت هفت، روز آن آب را در آن زمين شوره زار جاري ساخت، و بعد از هفت روز خشك كرد، از كدر (محلّ تيره) آن يك مشت گِل بدبوي خبيثي برداشت، امامان كفر و طاغيان فاجر را از آن آفريد،

سپس بقيه آن گِل را با گِل شما مخلوط كرد، اگر گل آنها با گل شما مخلوط نمي‌شد، ابداً ازآنها كار خوب به عمل نمي‌آمد، نه امانتي را ادا مي‌كردند، و نه شهادتيني مي‌گفتند، نه روزه و نماز و نه حجّي به جا مي‌آوردند، ونه در صورتها به شما شبيه مي‌شدند. اي ابراهيم! براي مؤمن چيزي از اين بزرگتر نيست كه صورت خوبي را در هيكل دشمن خدا ببيند و او نداند كه، آن صورت زيبا از گِلِ مؤمن و مخلوط شدن آن است.

اي ابراهيم! سپس آن دو گِلْ را با آب اوّل و دوم ممزوج كرد، پس آنچه كه از شيعيان ما از ربا، زنا، لواط، خيانت، شرب خمر، ترك نماز و زكات و حجّ و جهاد مي‌بيني همه آنها از دشمنان ناصبي ماست، و از مخلوطيِ گِلِ آنها و اثرات آن است حج، جهاد و اعمال خوب و شايسته كه در دشمنان ناصبي ما مي‌بيني، همه از اثرات مخلوطيِ گِلِ مؤمن با اوست«۱» .

اين روايت را در كتاب شريف بحارالانوار: ج ۵ و ج ۶۷ با راويها و عبارتهاي گوناگون از كتابهاي مختلف روايت كرده است؛ چون روايت، مفصّل بود، مخصوصاً روايت علل الشرايع كه، آخرين روايت كتاب علل الشرايع مرحوم شيخ صدوقرضي‌الله‌عنه هم است. و روايت احمد بن محمد كوفي تفصيل زيادي داشت، براي رعايت اختصار به همين اندازه كفايت كرديم.

در اين روايات با كلمه «آب» كه علت به وجود آمدن آدم و انسانهاي خوب و بد از آن بوده، اشاره شده است؛ به آن مناسبت دوحديث فوق در اين كتاب درج گرديد

ولي فهم و درك حقيقت آن، بالاتر از ميزان كشش فكري و علمي، اشخاص معمولي وعادي مي‌باشد

۲ - دفع ستم از آب و آتش مسلمانها

۲ - دفع ستم از آب و آتش مسلمانها دفع ظلم و دفاع از اموال و نفوس مسلمانها و اهمّيّت دادن به گرفتاريهاي آنان از اهمّ واجبات است، در حديث شريف و مشهوري آمده است، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«من أصبح ولايهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم»«۱» «هر كس صبح كند وبه كارهاي مسلمانها (به گرفتاريهاي آنان) اهمّيّت ندهد مسلمان نيست» بدين جهت مسلمانها را تشويق كرده است، از ناموس و مال و جان همديگر دفاع كنند. و اجازه ندهند، دشمن به آنها دست درازي كند.

در ميان حقوق مسلمانها به دو چيز اهمّيّت شاياني قايل شده است.

۱ - قال: أمير المؤمنينعليه‌السلام قال: «رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من ردّ عَن قوم من المسلمين عادية ماءٍ اونارٍ و جبت له الجنّة)«۲» اميرمؤمنانعليه‌السلام فرموده است: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «هر كس از تجاوز به آب و آتش گروهي از مسلمانها جلوگيري نمايد بهشت، بر او واجب مي‌شود.)

۲ - عَن عليّعليه‌السلام قال: «من ردّ عَن المسلمين عاديةَ ماءٍ او نارٍ او عاديةَ عدوّ مكابر للمسلمين غفر اللَّه ذنبه»«۳» اميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: «هر كس از تجاوز دشمن به آب و آتش و يا از تجاوز دشمن به خود مسلمانها جلوگيري كند، خداوند گناهش را مي‌بخشد.»

۳ - و في الحديث من كفّ عَن مؤمن عادية ماء ونار»«۱» «در حديث است، هر كس از تجاوز به آب و آتش مؤمن خود داري كند ...»

«و من يسمع رجلًا ينادي: يا للمسلمين! فلم يجبه فليس بمسلم»«۲» «هر كس بشنود كه مردي مسلمانها را به فرياد رسي بخواند و به او جواب ندهد مسلمان نيست.»

افسوس كه پاره تن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، و ميوه دل دخترش زهراءعليها‌السلام ، درصحراي كربلا هر چه ندا درداد «هل من ناصرٍ ينصرنا هل من مغيث يغيثنا هل من مجير يجيرنا لخاطر جدّنا» «آيا ياوري هست مارا ياري كند. آيابراي ما فرياد رسي پيدا مي‌شود. آيابه خاطر جدّبزرگوارم، پناه دهنده اي براي ما پناه مي دهد. جوابي كه شنيد. گفتند يا حسين!! ازاين آب گوارا سيراب نمي شوي تاتشنه لب بميري!؛ گفتند و عملي كردند!!. أللّهمّ العنهم لعناً وبيلًا و عذّبهم عذاباً أليما آمّين.

الحمد للَّه‌اوّلًا و اخراً و ظاهراً و باطناً و الصّلوة و السّلام علي رُسُله و انبيائه و اوصياء أنبيائه لاسيّما سيّدنا خاتم النبيّينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علي أوصيائه الأئمة الأثني عشر المكرّمينعليهم‌السلام و لاسّيما علي آخرهم و قائمهمعليه‌السلام روحي و أرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء آمين ياربّ العالمين.

در پانزدهم شعبان المعظم ۱۳۱۷ هجري شمسي شروع و در پانزدهم شعبان المعظم ۱۳۱۹ هجري قمري مطابق با ۵ آذرماه ۱۳۷۸ هجري شمسي روز ولادت با سعادت حضرت قائم آل محمّد صلوات الّله عليهم

أجمعين پايان پذيرفت.