4%

خلاصه و نتيجه‌گيري

از مجموع آيات گذشته دو مطلب مهم استفاده مي‌شود.

۱ - براي اثبات مَعاد و رستاخيز روي سبز شدن و زنده شدن زمينهاي مرده تكيه شده است.

اين مسئله براي هيچكس قابل انكار نيست كه در فصلهاي مختلف سال مرگ و مير نباتات و اشجار و غيره را، با ديده خود نظاره مي‌كنيم؛ و پس از فرا رسيدن فصل ديگر، زنده شدن و جان گرفتن آنها رامي بينيم.

زمين خشك و سوزان، درختان طراوت از دست داده، و بيابانهايي كه شادابي خودرااز كف داده‌اند، با آمدن بهار و با موجود بودن شرايط، خرّمي خود را باز مي‌يابند»

همانطور كه ريشه اصلي اينها در خاك مانده و در شرائط مناسب، شروع به رويش كرده قدّ علم مي‌كنند»

ريشه هاي اصلي و تخمهاي بنيادين بشر نيز در همين زمين است، آن هم در شرايط مناسب قد علم مي‌كند، و در روز رستاخيز حضور پيدا مي‌كند.«۱»

( فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿ ١٣ فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ ) «۲»

«با يك صيحه، (با يك نفخه) ناگهان در صحراي قيامت خواهند بود»

يا اينكه چهل روز پيش از قيامت باران خواهد باريد، استعدادها را رشد داده و براي زنده شدن آماده‌خواهد ساخت. (بخش ۲ فصل ۲۰ صفحه ۱۱۶ همين كتاب مراجعه شود) آيات گذشته درباره باران را دقّت كنيد كه مطلب چگونه واضح و گوياست! با تعبيرهاي گوناگون «كذالك النّشور» «كذالك تخرجون» «( كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى ٰ) و غيرها كيفيّت نوعي از زنده شدن را بيان وتصريح مي‌كند.

۲ - مطلب ديگر اينكه: آيات روشن گر اين است كه، حيات و زنده بودن زمين وآنچه درآن است، به نزولات آسماني و بارانهاي زندگي بخش، بستگي دارد؛ آيا اين نزولات با چه شرايطي به وجود مي‌آيد. خود به خود شكل مي گيرد؟ يا اينكه

آفتاب بر اقيانوسها مي تابد و بخار آب را به بالا مي‌فرستد، بخارها متراكم مي‌شوند و توده‌هاي سنگين أبر را تشكيل مي‌دهند، امواج باد توده‌هاي كوه پيكر ابر، را بر دوش خود حمل مي‌كنند و به سوي سرزمين هايي كه مأموريت دارند پيش مي‌روند، قسمتي از اين بادها كه در پيشاپيش توده‌هاي ابر در حركتند، و آميخته با رطوبت ملايمي هستند، نسيم دل‌انگيز ايجاد مي‌كنند، كه از درون آن بوي باران حيات بخش به مشام مي‌رسد.

اينها در واقع مبشّران نزول باران هستند، سپس توده‌هاي عظيم ابر دانه‌هاي باران را از خود بيرون مي‌فرستند.

نه چندان درشتند كه زراعتها را از بيخ بركنند و زمينها را ويران كنند و نه چندان كوچكند كه در فضا سرگردان بمانند.

آرام و ملايم بر زمين مي‌نشينند و آهسته در آن نفوذ مي‌كنند و محيط را براي رستاخيز بذرها و دانه‌ها آماده مي‌سازند، زميني كه در خشكي مي‌سوخت و شباهت كامل به منظره يك گورستان خاموش و خشك داشت تبديل به كانون فعّالي از حيات و زندگي و باغهاي پر گل و پر ميوه مي‌شوند.«۱»

پس از اين همه مقدّمات طولاني جمله ِزْقًا لَّكُمْ ) ويا( فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ ) ما را سوق مي‌دهد به اينكه، بشر براي ادامه حيات خود، با اين وسائل عريض و طويل لقمه ناني، گيربيآورد، و به رزق خود دست پيدا كند.

«ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري»

«همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري» نظري به طعام جلوي خود بيافكنيد و تفكّر نمائيد، كه با چه وسائلي آن طعام فراهم شده است و با چه وسائلي يك لقمه نان آماده مي‌شود.

«وقليل من عبادي الشّكور» «از بندگانم شكر گذارشان كم است.»

چه گلايه بجا و خجلت آور يك عمر بخور و بخواب و از همه نعمتهاي پيدا و ناپيدا استفاده كني، لااقل زبانت نچرخد، كه خدايا شكرت، زهي بي ادبي