مراجعت از صفین، پیرمردی از "قضا و قدر" سؤال کرد و حضرت در پاسخ فرمود: آنچه انجام دادیم، همه قضا و قدر الهی بوده» ، پیرمرد چنین پنداشت که منظور همان مسأله جبر است، حضرت با شدت تمام او را از این پندار باطل بازداشت و ضمن سخنان مفصلی به او فرمود: «تِلْکَ مَقالَةُ اِخْوانِ عَبَدَةِ الاَْوْثانِ و خُصَماءِ الرَّحْمانِ وَ حِزْبِ الشَّیطانِ: این گفتار بت پرستان و دشمنان خدا و حزب شیطان است»سپس قضا و قدر را به معنی قضا و قدر تشریعی یعنی فرمانها و تکالیف پروردگار تفسیر فرمود و از اینجا روشن میشود نخستین کسی که دم از مکتب جبر زد شیطان بود!( ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرا نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَاَنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ ) : این به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمیدهد جز آن که آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند شنوا و دانا است».(۱)
تاریخ، اقوام و ملتهای گوناگونی را به ما نشان میدهد، گروهی را که آخرین مراحل ترقی را به سرعت طی کردند و گروهی را که به پایینترین مرحله انحطاط رسیدند، گروه سومی که یک روز پراکنده و وامانده و شکست خورده بودند، اما روز دیگر نیرومند و سربلند شدند، گروه چهارمی که به عکس از عالیترین مرحله افتخار به قعر دره ذلت و خواری سقوط کردند.
بسیارند کسانی که از برابر صحنههای مختلف تاریخ به آسانی میگذرند، بدون اینکه کمترین اندیشهای در آن کنند و نیز بسیارند کسانی که به جای بررسی علل و عوامل اصلی و زیربنایی حیات و مرگ ملتها، گناه را به گردن عوامل کم اهمیّت که نقش اساسی را به عهده ندارند و یا عوامل موهوم و خرافی و خیالی میاندازند.
________________________________
۱- ۵۳ / انفال.