4%

صارم نظام گفت برو

عصر چهارشنبه سوم ذيحجه خدمت مرحوم معتمد پدر اين معتمد رفته دست او را بوسيده مرخصي گرفتم. چند جاي ديگر رفتم نبود [ند]. شب پنجشنبه همشيره‌ها و علي خان و صارم نظام مرحوم و غيره بدرقه من آمده بودند. مرحوم ميرزا عبد الكريم اسبي فرستاده بود. معتمد به عدد اسم مبارك حضرت امير المؤمنين علي بن ابيطالب صلواة اللّه عليه پولي به عنوان تصدق به فقرا فرستاده، همشيره‌ها و علي خان و غيره هريك رسم معمول را به عمل آوردند«۱» قرار شد صبح حركت كنيم. شام خورده ساعت پنج رفتم ميان رختخواب كه مرحوم صارم نظام رسيد و گفت الان بايد حركت كني. هر قدر عذر آوردم و زنها ممانعت كردند به خرجش نرفت. رخت پوشيده در پناه حفظ و صيانت حق متوكلا علي اللّه و متوسلا بالنبي در ساعت پنج حركت شد. آسيه خانم و زنها و كلفتها و غيره تا دم در آمدند.

______________________________

(۱). يك كلمه ناخوانا.