7%

خداوند در آیه ای از قرآن می فرماید:

( أَ لایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظیمٍ یَوْمَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ. ) (مطففین: ۴ _ ۶)

آیا این کم فروشان گمان نمی کنند که در روز بزرگی برانگیخته خواهند شد. روزی که همه مردم در پیش گاه پروردگار برانگیخته می شوند.

فردی که به معاد ایمان دارد، معتقد است تمام کارهای او در روز قیامت محاسبه می شود و به حساب ریز و درشت اعمال او رسیدگی خواهد شد و جزای آنها را خواهد دید. بنابراین، در این دنیا مراقب رفتار و کردار خود خواهد بود. خداوند متعال در قرآن مجید در این باره می فرماید:

( وَ اتَّقُوا یَوْمًا لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئًا وَ لایُقْبَلُ مِنْها شَفاعَهٌ وَ لایُؤخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ .) (بقره: ۴۸)

بپرهیز از روزی که هیچ کس به جای دیگری جزا داده نمی شود و نه شفاعت و نه غرامت و بدلی از او پذیرفته می شود و نه کسی به یاری او می آید.

همچنین در آیه ای دیگر می فرماید:

( وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی اْلأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَهَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ .) (یونس: ۵۴)

هر کس از آنها که ستم کرده است، اگر تمامی روی زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را برای نجات خویش می دهد و هنگامی که عذاب الهی را می بیند، پشیمانی خود را بیان می کند [مبادا رسواتر شود] و در میان آنها به عدالت، داوری می شود و ستمی بر آنها نخواهد رفت. در روایات نیز بر این باور، به منظور نگهبانی از نفس تأکید شده است، چنان که امام علیعليه‌السلام می فرماید:

وَ لَنْ تَحْکُمْ ذلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتّی تُکْثِرَ هُمُومِکَ بِذِکْرِ الْمَعادِ إِلی رَبِّکَ.(۱)

هرگز برخویشتن حاکم نخواهی بود، جز اینکه فراوان به یاد قیامت و بازگشت به سوی پروردگار باشی.

در روایتی آمده است روزی سلمان از بازار آهنگران عبور می کرد. چشمش به جوانی افتاد که نعره ای کشید و بی هوش بر زمین افتاد. مردم گرد او جمع شدند و وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: مثل اینکه این جوان دچار حمله مغزی شده است. شما بیا و دعایی در گوش او بخوان! شاید سلامت خود را باز یابد. وقتی سلمان نزد جوان آمد، وی به هوش آمد و سلمان را شناخت و به او گفت: این گونه که مردم می گویند، بیمار نیستم، بلکه هنگام عبور از بازار آهنگرها وقتی دیدم آنها میله های سرخ شده را با پتک می کوبند، به یاد این آیه قرآن افتادم:( وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ ) برای مأموران دوزخ گرزهایی از آهن است.» (حج: ۲۱) آن گاه از ترس عذاب الهی عقل از سرم پرید و بی هوش شدم. سلمان، پس از شنیدن سخنان جوان به او علاقه مند شد و پیوند دوستی با وی بست و همواره از او یاد می کرد تا اینکه چند روزی وی را ندید. جویای حالش شد و دریافت که بیمار و بستری است. پس به عیادتش رفت. وقتی به بالین جوان رسید، او را در حال جان دادن دید. از وی دل جویی کرد و خطاب به عزرائیل گفت: «یْا مَلَکَ الْمَوْتِ اُرْفُقْ بِأَخِی؛ ای فرشته مرگ! با برادر ایمانی ام مدارا کن.» عزرائیل گفت: «إِنِّی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِیقٌ؛ من به همه مؤمنان مهربانم».(۲)

________

۱- [۱] نهج البلاغه، نامه ۵۳.

۲- [۲] بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۶۰.