قرینه عقلی است بر اینکه مولا آنها را اراده ننموده، اگر چه در لفظ، امر مولا شامل آنها نیز می شود. مثال واضح تر، آیات شریفه ای است که خداوند تبارک و تعالی ظاهر آنها را اراده نفرموده، و فهم معانی غیر ظاهر آن را موکول به قرینه عقلی نموده است؛ مثل( وَ جاءَ رَبُّکَ ) (۱) ،( اِلی رَبِّها ناظِرَه ) (۲) ،( الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی ) (۳) ؛ که در این سه آیه شریفه، عقل فطری، درک می کند که خداوند از این قبیل اسنادها منزه است. زیرا او جسم نیست تا بتوانیم این نسبتها را به او بدهیم، و به همین جهت حکم به لزوم دخل وتصرف در ظواهر این آیات می کند. و بر همین اساس، بزرگان دین در مقام سرزنش و مذمت بر اهل ظاهر که برای امکان رؤیت خداوند در روز قیامت به ظاهر این آیه( اِلی رَبِّها ناظِرَه ) استدلال می کنند برآمده اند.
با توجه به این مقدمات می گوییم اگر از ائمهعليهمالسلام روایاتی وارد شده که «بداء» را به خداوند نسبت داده اند، و بعد آن را به معنایی تفسیر فرموده اند که منافات با علم ازلی ذاتی خداوند نداشته باشد، (مثل اینکه فرموده اند «لم یبد له من جهل»)، اشکالی وارد نخواهد بود تا گفته شود اسناد «بداء» به خداوند مستلزم جهل او است وحضرت سبحان مقدس از این گونه اسنادهای ناروا است؛ به
__________________________________
۱- سوره فجر (۸۹)، آیه ۲۱.
۲- سوره قیامت (۷۵)، آیه ۲۳.
۳- سوره طه (۲۰)، آیه ۵.