به چشم تو این خانه سنگ است و خشت | مرا قصر فردوس و باغ بهشت | |
چه ارزد به پیش تو؟ یک مشت سیم | مرا خویش و پیوند و یار ندیم | |
به هر خشت از آن، باشدم صد هزار | به دل از زمان پدر یادگار | |
نبینم که اندر نظر نارم | به هر گوشه صد رأفت مادرم |
آشکار است که این گونه انس میان انسان ها در سطح اجتماع نمودهای شگرفی به جای می گذارد که روابط صمیمی همسایه ها در گذشته، دلیلی برای آن است. چه بسیار عموها، دایی ها، برادرها و خواهرها که در کنار هم و به دور از هر گونه دغدغه و مشکلی، سالیان متمادی در یک خانه زندگی می کردند و در اوج صمیمیت از احوال هم جویا می شدند، امّا سبک زندگی جدید و برج نشینی هر چند فاصله ها را کمتر کرده از نظر فیزیکی شکاف های بزرگ روحی و روانی را در میان همسایگان در پی داشته است؛ به طوری که جوانان آپارتمان نشین امروز وقتی قدم به فضای کوچک خانه شان می گذارند و در را پشت سرشان می بندند، گویی با دنیای بیرون قطع رابطه کرده اند و مفهوم والای این توصیه سالخورده ها را که «همسایه خوب از یک ده شش دانگ با ارزش تر است» درک نمی کنند.(۱) برای آنها این جمله
_____________________________________
۱- [۱] «سال هاست که آپارتمان می سازیم، ولی با آپارتمان نشینی بیگانه ایم.» مریم خدیوی _ مجید فکری.