11%

گفتار ششم: امنیت و آرامش

اشاره

آرامش درون

یکی از برکات مهمی که در بندگی خدا و تقوا وجود دارد، آرامش است. اصلا بشر در این دنیا به دنبال خوشی و راحتی و آرامش است. اگر تحصیل مال، یا تحصیل پست و مقام و مدرک می کند. برای این است که به آن آرامش و راحتی و خوشی که مد نظر دارد برسد. بعضی ها فکر می کنند صرف رسیدن به مادیات انسان را آرامش می دهد. ما فراوان داریم افرادی را که از نظر مالی، یا از نظر پست و مقام و رتبه بسیار بالایی هستند، اما خوشی و آرامش و راحتی ندارند. کسی به صرف رسیدن به دنیا، منهای ارتباط با خدا و بندگی او، به آرامش نخواهد رسید. آسایش ظاهری دلیل بر خوشی و راحتی و آرامش نیست. چه بسا افرادی که فقط ضروریات زندگی را دارند، ولی خیلی خوش و راحت اند و آرامش دارند. و چه فراوان اند افرادی که امکانات فراوانی برایشان فراهم است، ولی یک آب خوش از گلویشان پایین نمی رود و دلشان آرام نیست.

مرحوم آقای دولابی می فرمودند: من یک موقعی مهمان یک خانواده مستضعف و فقیری شدم که زندگی شان بی نهایت ساده بود. یعنی نصف اتاقشان فرش نداشت. فقط یک سماور کوچک و چند تکه ظرف و ضروریات اولیه زندگی را داشتند. اصلا خبری از تشریفات و تجملات نبود،

ولی به قدری در آسایش و خوشی و آرامش بودند که آدم به حالشان غبطه می خورد. چون قانع و راضی بودند. این ها آرامش فوق العاده ای بود که خدای متعال به آن ها مرحمت کرده بود. همچنین می فرمودند: آشنایی داشتیم که باغبان بود. یک موقعی ما را دعوت کرده بود. می گفت: من اینجا باغبانم. مالک نیستم، ولی لذت این باغ برای من است.

می گفت: حاج آقا، صاحب این باغ میلیاردر است، ولی همیشه از این محضر به آن محضر، از این دادگاه به آن دادگاه، از این شهرداری به آن شهرداری در رفت و آمد و دعوا و مرافعه است. فقط به دنبال جمع کردن مال است. اصلا فرصت نمی کند بیاید و از اینجا بهره و لذت ببرد. شاید سالی یکی دو بار بیاید اینجا و یک کیفی بکند. لذتی که باید از زندگی ببرد نمی برد. من مالک نیستم، بلکه یک کارگر ساده و یک باغبان ام. او زحمتش را می کشد و من کیفش را می برم.