در مجموع خطبه هائى كه از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در هنگام بيمارى آثارنويسان جمع آورى نموده اند و ما بخشى از آن را در اينجا ذكر نموده ايم ، به چند نكته بارز اشاره نموده است ، كه ذيلا مطرح مى شود، البته سفارشات ديگرى نيز دارد، از قبيل سفارش به نماز، و رفتار نيك با زيردستان ، و چگونگى تجهيز پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم بعد از رحلت و.... كه برخى از آن را در قسمتهاى بعدى ذكر خواهيم نمود، و اما آنچه در اين خطبه به چشم مى خورد:
١ - سفارش به (ثقلين): كتاب خدا، و عترت پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم .
٢ - سفارش به انصار، از اصحاب خود.
٣ - نكوهش و سرزنش در مورد انكار مرگ پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم .
٤- خبر دادن از وقوع فتنه ها، و نگرانى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم از اين جهت
٥ - تاءكيد در پرداخت حقوق ديگران ، و تصفيه حساب با ديگران ، در دنيا.
كليه كسانى كه از علماى اهل سنت متعرض سخنان پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در هنگام بيمارى او شده اند، بند دوم تا پنجم را در آثار خود بگونه كوتاه و مفصل ذكر نموده اند، و تنها از سفارش پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در مورد (ثقلين ) ياد ننموده اند، گر چه بعضى از اثر نويسان ، در مقام استدلال از آن سخن به ميان آورده ، و نتوانسته اند آن را انكار نمايند چناچنه گذشت ، اما چرا از سفارش پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در مورد (ثقلين) در اين خطبه هائى كه ذكر شد، اثرى به چشم نمى خورد؟ با مراجعه اى كوتاه به سخنان پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم (بخش پيشين) و اعلان بروز فتنه ، و ترس پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ، بر اصحاب خود، در مورد رغبت به دنيا و... به انگيزه حذف اين جمله از خطبه هاى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم پى مى بريم ، چرا كه اين حديث تصريح به خلافت اميرالمومنينعليهالسلام دارد، و از نظر اين كه بناست ، اين گونه احاديث را با فرمان جعلى نماز خواندن(٣٤٠) منسوخ اعلان دارند،(٣٤١) از ذكر آن خوددارى مى شود. و ما در بخش بعدى به گونه اى مشروح از اين حديث سخن خواهيم گفت ، و اكنون بررسى بندهاى ديگر سفارش پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم .
اى گروه مهاجرين شما رو به افزايش هستيد، و انصار به همين حالت باقى مى ماند، آنان پناهگاه من هستند كه به آنان پناه بردم ، با نيكان آنان نيكى كنيد، و از گناهكاران آنان درگذريد.(٣٤٢)
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به منبر صعود نمود و پس از حمد و ستايش پروردگار فرمود: اى مردم ، ديگران افزايش پيدا مى كنند، و انصار روبه نقصان مى روند، تا اينكه بگونه نمك طعام مى شوند، هر كس متصدى امور آنان گردد، از نيكوكاران آنان بپذيرد، و از بدكارانشان در گذرد،(٣٤٣) رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم بيرون آمد در حالى كه سرخود را با دستمالى بسته بود، با انصار و فرزندان و خدمتكارانشان برخورد نمود، پس فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست من شما را دوست مى دارم ، انصار وظيفه خود را انجام دادند، و اكنون نوبت شماست كه وظيفه خود را نسبت به آنان انجام دهيد، با نيكان آنان نيكى كنيد، و از بدكاران آنان در گذريد.(٣٤٤)
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود:اى انصار بعد از من ، نابرابرى و بى عدالتى خواهيد ديد، عرض كردند: در اين صورت به ما چه دستورى مى دهيد؟ فرمود: شما را به صبر سفارش مى كنم ، تا اين كه خدا و رسول او را ملاقات كنيد.(٣٤٥)
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم پس از حمد و درود پروردگار در مورد انصار، سفارش نمود و فرمود: اى گروه مهاجرين شما در حال فزونى هستيد، و انصار افزون از اين حالت و هيئت كه دارند نخواهند شد، و انصار پناهگاه من هستند كه به آنان پناهنده شدم ، با نيكانشان به نيكى رفتار كنيد، و از بدكاران آنان را گذريد.(٣٤٦)
در حالى كه پيامبر بر دوش علىعليهالسلام و فضل بن عباس تكيه داده بود، و پاهاى مباركش به زمين كشيده مى شد وارد مسجد شد، و روى اولين پله منبر (پائين ترين) نشست
و فرمود:... شما را در مورد انصار توصيه و سفارش مى كنم كه با آنان به نيكى رفتار نمائيد، آنان كه در اين سرزمين پيش از شما بودند، و پيش از شما ايمان آوردند، آيا آنان محصولات كشاورزى خود را با شما به دو قسمت ننمودند، آيا در اين سرزمين شما را جاى ندادند؟ آيا آنان شما را بر خودشان ترجيح ندادند، در حالى كه خود به آن نياز داشتند؟ آگاه باشيد، من از ميان شما مى روم ، و شما به من ملحق خواهيد شد....(٣٤٧). نيز قبلا از امالى شيخ مفيدرحمهالله در زمينه سفارش انصار مطلبى داشتيم(٣٤٨)
يك پرسش ؟
چرا پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم چنين نسبت به انصار توصيه مى كند، ياران ديرين خود، آنان كه خداوند، به وسيله شان ، پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم را بر دشمنان ديرينش ، از قريش كه بعدها داعيه سرپرستى از اسلام و مسلمين را سر دادند، پيروز گرداند؟ و چه نوع خطرى فقط آنان را تهديد مى نمود؟ و چرا پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ، انصار را ولى نعمت اوليه مسلمين قريش و مهاجرين مى داند، و اين مسئله را به رخ آنان مى كشد، اگر آنان كارى خدائى انجام دادند، به رخ ديگران كشيدن چرا؟ ما مى دانيم كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم عقل كامل هرگز سخنى بى مورد نمى گويد، و حتما جهتى داشته است كه اين چنين در مناسبت هاى مختلف سخن گفته است با مراجعه كوتاهى به رويدادهاى بعد از رحلت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به راز اين گفته ها پى مى بريم
١ - بزرگان قريش كه خود در طبقه ممتاز جامعه آن روز مى پنداشتند تا آن جا كه نيرو و توان داشتند در مقابل اسلام مقاومت كردند، و آنجا كه ديدند توان مقابله با اسلام را ندارند، در زير لواى اسلام ، اهداف خود را پياده كردند، در ظاهر اسلام اختيار نمودند، و در واقع از فرهنگ خود محافظت مى نمودند، و برخى آنچنان كفر بر جان و روان آنان حاكم بود كه رسالت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم را باور نكردند، و در آينده اى نه چندان دور، سرنوشت اسلام بدست اختلاف آنان سپرده شد، به اين سند تاريخى توجه نمائيد:
ابوسفيان باورهاى ذهنى خود را نسبت به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم بر زبان جارى مى سازد، او مى گويد: من يقين ندارم تو رسول خدائى ؛ و در موردى ديگر گويد: من نمى دانم چگونه تو بر ما پيروز شدى ؟ و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به او پاسخ مى دهد: بوسيله خداوند.
و در جاى ديگر، هنگامى كه مى بيند عده اى از مردم به دنبال او راه مى روند، مى گويد: اگر مى توانستم مردم را بر عليه اين مرد بشورانم ؟ و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ، كه از درون او آگاه است ، بلافاصله به او مى گويد: در آن صورت خداوند تو را ذليل مى نمود،(٣٤٩).
طبيعى است اين تيپ افراد نمى توانند نظام عادلانه اسلام را تحمل كنند، كسانى كه خود از بازرگانان و تجار بودند، و انصار را با ديده تحقير نگاه مى كردند، و آنان را كشاورز خرده پا كه با شتران آب كش ، سروكار دارند، مى دانستند، طبيعى است با آنان به گونه اى ديگر رفتار مى شد، لذا مى بينيم ، هنوز ده سال از رحلت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم نگذشته است كه علنا و رسما، توسط خليفه وقت ، عمر بن الخطاب ، انصار، در رده پائين تر از قريش و مهاجرين قرار مى گيرند:
عمر براى انصار كه در جنگ بدر حضور داشتند، مقررى چهار هزار در هم ، و براى بزرگان قريش مانند ابوسفيان و معاويه هر كدام پنج هزار درهم سهميه از بيت المال مقرر مى دارد،(٣٥٠) ، در حالى كه اين روش و شيوه مخالف رفتار واضح و آشكار پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم است و رفتار او همانند كفتارش براى ما حجت است(٣٥١)
محمدبن عمر و واقدى مى نويسد، سهام بطور مساوى ، در غنائم جنگ خندق تقسيم گرديد، و نيز در جنگ بدر به گونه مساوى تقسيم شد، و تنها غنائمى كه هر يك از رزمندگان ، از كشته خود بدست آورده بود، به او واگذار شد،(٣٥٢)
٢ - بسيارى از مشركين قريش بدست انصار رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم ، در جنگ هاى اسلام كشته شدند، اصولا كسانى كه به پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم پناه دادند، و از او حمايت كردند، و تقدير خداوند چنين بود كه پيروزى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم از سوى انصار مدينه صورت پذيرد، و همين خود كافى بود كه خشم قريش پدر و برادر كشته را اين كه اولا پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به آنان خبر داده بود: پس از من مورد حق كشى قرار خواهيم گرفت ، پس صبر كنيد تا هنگامى كه با من ملاقات كنيد،(٣٥٣)
و نيز انصار خود به اين نكته پى بردند، و لذا در گرد همائى (سايبان بنى ساعده) به اين موضوع تصريح مى كنند: ما از آن بيم داريم كسانى بعد از شما بر ما مسلط شوند، كه ما پدران و برادران و فرزندانشان را كشته ايم ،(٣٥٤)
ابن ابى الحديد گويد: پيش بينى انصار در اين رابطه تحقيق يافت ، و از آنچه مى ترسيدند، در جنگ (حره) روى داد، زيرا انتقام مشركين در جنگ بدر، در مدينه از آنان گرفته شد.
و حتى بلافاصله پس از انجام بيعت با ابى بكر، سران قريش كه از انصار كينه ها در دل داشتند، حتى چند روزى صبر كنند، بلافاصله از خود عكس العمل نشان دادند، ابن ابى الحديد گفتگوى مهاجرين را در مورد انصار بعد از انجام بيعت ابى بكر، و اظهار نارضايتى انصار از اين بيعت را ذكر نموده كه خلاصه اى از آن را در بخش بعد ذكر مى نمائيم(٣٥٥)