اضافه بر آنچه گذشت ، حديثى كه ابوبكر را استثناء نموده است سند آن طبق نظريه علماى اهل سنت ضعيف و قابل اعتماد نيست ، بخصوص با ضميمه آنچه در اين مورد گذشت ، بخارى در دو مورد از حديث ابى بكر ياد مى كند: مورد اول كه از واژه (باب) در آن استفاده شده ، فليح بن سليمان از جمله راويان حديث است ، ذهبى در ميزان الاعتدال ، و ابن حجر عسقلانى در تهذيب التهذيب درباره فليح بن سليمان گويند: ابن معين درباره اش گاهى مى گويد: به احاديث او احتياج نمى شود، و گاهى گويد: ضعيف است ، و گاهى او و نسائى و ابو حاتم گويند: احاديث او قوى نيست ، و او از دشمنان آل محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم است ، و ابن المدينى درباره اش گويد: او و برادرش هر دو ضعيف هستند(٥٢٠).
ابن معين گويد: مورد اطمينان نيست ، و از حديث او اجتناب مى شود،(٥٢١).
ابو داود گويد: حديث او مورد اطمينان نيست ، و گويد: طبرى مى گويد: منصور او را متصدى صدقات نمود، زيرا او از منصور خواست فرزندان حسن را به حبس افكند(٥٢٢).
روايت دوم صحيح بخارى كه از واژه (خوخه) استفاده شده است ، اسماعيل بن عبدالله از راويان اين حديث است(٥٢٣)
ابن معين درباره اش گويد: به دو فلس (پلك ماهى) نمى ارزد، و نيز گويد: او و پدرش دزد حديث بودند، و دولابى در (راويان ضعيف) گويند: نضر گفت : او دروغگو است ، ابن حجر در تهذيب التهذيب گويد: ابن معين درباره اش گفته است : قاطى مى كند، دروغ مى گويد: به او اعتناء نمى شود. سيف بن محمد گويد: او حديث جعل مى نمود، بن شبيب گفت : شنيدم كه او مى گفت : گاهى من حديث جعل مى نمودم ،(٥٢٤).
ترمذى نيز اين حديث را از عايشه نقل نموده و گويد: اين حديث از اين كانال حديث غريبى است و گويد: اين حديث از كانال ابوسعيد نيز روايت شده است ،(٥٢٥).
انصاف اين كه حديثى با اين وضعيت قدرت معارضه با حديث صحيح متواتر در مورد اميرالمؤ منينعليهالسلام ندارد، چه رسد به اين كه آن را باطل نمايد، چنانچه ابن جوزى و ابن تيميه و شاگردش ابن كثير چنين ادعائى نمودند.
ابن ابى الحديد در رابطه با حديث (سدّ الابواب الاباب ابى بكر) گويد: اين حديث و نظاير آنها از جعليات (بكريه) است كه در مقابل حديث اميرالمؤ منين وضع نموده اند، اين حديث در مورد علىعليهالسلام بوده ، و (بكريّه) آن را براى ابوبكر روايت نموده اند، چنانچه حديث (برادرى ابوبكر با پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ) و حديث قلم و كاغذ براى وصيت كردن در مورد ابى بكر، و حديثى كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به ابى بكر مى گويد: من از تو راضى هستم ، و آيا تو نيز از من راضى مى باشى ؟ و از اين قبيل موارد كه براى مقابله با شيعه جعل نموده اند.(٥٢٦)