اكنون ببينيم ، پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم در چه شرايطى خطبه غدير را ايراد فرموده اند؟
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در اين خطبه مى فرمايد:
١ - نزديك است من دعوت پروردگارم را اجابت نمايم (مرگ من نزديك است).
٢ - و من مسئوليت دارم و شما نيز مسئوليت داريد.
٣ - آيا به خداى يگانه و نبوت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ، و بهشت و دوزخ مرگ و رستاخيز، و روز قيامت ايمان داريد؟ و مردم پاسخ دادند: آرى به همه اين مطالب گواهى مى دهيم ، و آن را باور داريم
٤ - اى مردم ؛ خداى بزرگ مولاى من است ، و من مولاى مؤ منين هستم ، و من از خود مؤ منين بر خودشان سزاوارتر مى باشم
٥ - و بلافاصله بعد از جمله ياد شده فرمود: هر كه من مولاى اويم ، اين مرد (و به علىعليهالسلام اشاره مى كند) مولاى اوست ، خداوندا دوست بدار كسى را كه او (على) را دوست مى دارد، و دشمن بدار آنكه او (على) را دشمن مى دارد.
٦ - مردم ؛ من شما را ترك گويم ، ملاقات روز بازپسين است و من از شما در هنگام ملاقات روز بازپسين ، در مورد دو ثقل از شما پرسش مى نمايم : چگونه با اين دو ثقل رفتار كرديد، ثقل بزرگتر، كتاب خداوند بزرگ است به آن تمسك جسته ، تا گمراه نشويد، و تغييرى در شما ايجاد نشود. و خاندان من ، زيرا خداوند بزرگ و مهربان و آگاه به من خبر داده است كه اين دو از يكديگر جدا نشوند تا اينكه روز رستاخيز با من ملاقات كنند.(٢٤٧)
در صحت روايت غدير كمتر كسى ترديد دارد، حلبى شافعى مى گويد: حديث صحيح است و با سندهاى صحيح و نيكو روايت شده ، و به كسى كه در صحت اين حديث اشكال كند، مانند ابى داود، و ابى حاتم رازى توجه نمى شود و اين كه جمله : « اللهم وال من والاه ...» جزء حديث نبوده و آن را به آن افزوده اند، مردود است زيرا در روايات صحيح آمده است ، و ذهبى بسيارى از طرق روايت اين حديث را صحيح دانسته است(٢٤٨)
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در اين خطبه از مرگ خود، و مسئوليت خود و امت ، و اصول دين سخن مى گويد، و پس از آن ولايت خداوند خود، ولايت خود بر مؤ منين سخن مى گويد، و طبيعى است ولايت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم بر مؤ منين از همان نوع ولايت خداوند بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم كه همان ولايت در تصرف باشد، زيرا ولايت خداوند به يكى از معانى ١ و ٢ و ٥ و ٦ و ٧ ياد شده است و به معناى ٣ و ٤ در مورد خداوند صادق نيست ، و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم مى خواهد امتياز خود را بر ديگران بيان كند، چنانچه امتياز خداوند را بر خود بيان داشت ، در حالى كه مؤ منين در معانى ياد شده به استثناى معناى پنجم : (اولويت در تصرف) با پيامبرصلىاللهعليهوآله شريك هستند، زيرا خداوند ياور و دوست و محبوب مؤ منين نيز مى باشد، بنابراين اولويت مورد نظر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم براى خداوند و خود، اولويت در تصرف است كه مخصوص خداوند و رسول خداوند مى باشد.
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم بعد از ذكر مقدمات ياد شده ، همان ولايت خود را براى علىعليهالسلام در نظر مى گيرد، و آن را اعلام مى كند، و پس از آن و بلافاصله موضوع (ثقلين) كتاب و عترت را به ميان مى كشد، و بازجويى روز رستاخيز را براى چگونگى عملكرد خود در ارتباط با قرآن و عترت مطرح مى كند، آيا اين همه فقط براى اين است كه بگويد: علىعليهالسلام را دوست داشته باشيد؟ چيزى كه قرآن قبلا آن را براى همه مؤ منين فرض دانسته است ، و يا اينكه علىعليهالسلام تازه وارد محدوده مسلمين شده است و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به عنوان يك تازه وارد او را معرفى مى كند، و اگر واقعا منظور پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم از ولايت ، دوستى مى بود اين همه مقدمه چينى ، و يادآورى مسئوليت و رستاخيز و ثقلين و مسائلى كه مطرح نمود براى چيست ؟ كه يك موضوع ساده را مطرح كند، همه اين تاءكيدات و مقدمه چينى ها و يادآورى مسئوليت فقط براى اين است كه مى خواهد از موضوع بسيار مهمى سخن بگويد، و آن موضوع مهم ، خلافت اميرالمؤ منين علىعليهالسلام مى باشد، كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم از نپذيرفتن آن توسط گروهى از مردم بيمناك بوده است(٢٤٩)
به اين جهت ، اين موضوع را در اجتماع بزرگ مسلمين با ذكر مقدمات ياد شده مطرح مى فرمايد، و بخصوص اينكه ولايت را در رديف ولايت خود كه رديف ولايت خداوند است قرار مى دهد، و با اين كيفيت تمام شئون خود را كه خداوند به او واگذار نموده ، به اين گونه به علىعليهالسلام واگذار مى نمايد.