فاطمهعليهاالسلام بسيار عبادت ميكرد. در اين باره به چند روايت
اشاره ميشود:
١ـ رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: اي سلمان! خداي تعالي چنان دل وجان و همه اعضاي دخترم فاطمه را از ايمان پر كرده كه براي عبادتخدا، خود را از همه چيز فارغ كرده است.
٢ـ رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان عالم از اولتا آخر ميباشد. او پاره تن من و نور چشمم و ميوه دل من است.
او روح در تن من است و او حوريه انسيه است. هرگاه كه او درمحراب در مقابل خداي ذوالجلال قرار ميگيرد، نورش براي ملائكهمشخص است، همانطور كه نور ستاره براي اهل زمين مشخص استو خدا به ملائكه ميفرمايد: اي فرشتگان من! به فاطمه نگاه كنيد كه اوسرور كنيزان من است و در پيشگاه من مشغول عبادت است در حاليكه استخوانهايش از خوف من ميلرزد و با دلش مرا عبادت ميكند.من شما را شاهد ميگيرم كه شيعيان او را از آتش ايمن گردانيدم.
3 امام حسن مجتبي'عليهالسلام فرمود: مادرم را ديدم كه شب جمعه درمحراب عبادت ايستاده و پيوسته تا هنگامي كه خورشيد، پهنه افق رافرا گرفت، مشغول ركوع و سجود بود. و شنيدم كه براي مردان و زنانمؤمن دعا ميكرد و اسامي يك يك آنان را ميبرد ولي براي خودچيزي از خدا نخواست.
عرض كردم: مادر! چرا همانگونه كه براي ديگران دعا ميكنيبراي خود دعا نميكني؟ فرمود: فرزندم! اول همسايه، بعد خانه.
٤ـ حسن بصري ميگويد: در ميان اين امّت عابدتر از فاطمهنيست! او آنقدر به نماز ايستاد كه پاهايش ورم كرد.
٥ـ عليعليهالسلام در شب زفاف، همسرش را نگران ديد. علّت راپرسيد، فاطمهعليهاالسلام فرمود: درباره حال و وضع خود فكر كردم و پايانعمر و قبر را بياد آوردم و انتقال از خانه پدر به منزل خودم، مرا بيادورود به قبر (و خانه آخرت) انداخت. تو را بخدا قسم! بيا در آغاززندگي مشتركمان برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم.
6ـ عليعليهالسلام فرمود: او با اينكه محبوبترين افراد نزد پيغمبر خدابود، امّا آنقدر با مشك آب كشيد كه اثر آن مشك در بدن مباركش پيداشد و آنقدر خانه را جاروب كرد كه لباسهايش غبار آلود بود و آنقدرزير ديگ آتش افروخت كه لباسهايش عوض شد (كهنه شد).
7 ـ روزي پيامبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم پيش فاطمهعليهاالسلام رفت و ديد كه بچه راشير ميدهد و با دستش آسياب را ميچرخاند و مشاهده كرد كهپيراهن تنش از جل شتر است. پيغمبر فرمود: دخترم! امروز تلخيهايدنيا را براي شيرينيهاي آخرت بچش! فاطمه فرمود: من خدا را بخاطرنعمتهايش حمد ميكنم وبركرامتهايش شكر ميگذارم. در اين هنگامآيه( وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضي' ) «بزودي خدا آنقدر بتو بدهدتا راضي شوي» نازل شد.
٨ـ روزي فرشتهاي نزد پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم آمد كه داراي ٢٤ صورتبود. رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: اي دوست من جبرئيل! تاكنون تو را بهاين صورت نديده بودم؟ فرشته گفت: من جبرئيل نيستم. بلكه منمحمود هستم كه خداوند مرا فرستاده است تا نور را به ازدواج نور دربياورم. پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: چه كسي را به چه كسي؟ محمود گفت:فاطمه را به ازدواج علي! در اين هنگام چشم پيغمبر به كتف محمودافتاد كه بر آن نوشته بود:مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، عَلِيٌ وَصِيُّهُ. حضرتپرسيد: از چه زماني اين عبارت بر كتف تو نوشته شده است؟ گفت:بيست و چهار هزار سال قبل از خلقت آدمعليهالسلام .
٩ـ رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم شب زفاف فاطمهعليهاالسلام ،شترش بنام شهباء راآورد و فاطمه را بر آن سوار كرد وبه سلمان فرمود كه دهنه شتر را بگيرو خود، شتر را حركت دادند. در راه صداي همهمهاي را شنيدند ومشاهده كردند كه جبرئيل با هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزارفرشته نازل شدند. پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم پرسيد: چه شده كه به زميننازل شدهايد؟ گفتند: ما آمدهايم در عروسي فاطمهعليهاالسلام و عليعليهالسلام شركت كنيم. در اين موقع جبرئيل تكبير گفت و ملائكه هم تكبيرگفتند و رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم هم تكبير گفت. و از اين تاريخ بود كه تكبيرگفتن در عروسي مسلمانان مرسوم شد.
١٠ـ گفتهاند كه پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم براي عروسي دخترش فاطمهعليهاالسلام لباسي به اوداد. امّا روز بعد وقتي او را ديد، مشاهده كرد كه لباس كهنهبه تن دارد. سبب را پرسيد. فاطمهعليهاالسلام گفت: ديشب درِ خانه رازدند، وقتي در را باز كردم، زني را ديدم كه از من لباس ميخواست،خواستم لباس كهنه را به او بدهم، امّا بياد اين آيه افتادم:
«بدرجة نيكوكاري نميرسيد مگر زماني كه آنچه را خود دوستداريد، انفاق كنيد».
لذا پيراهن عروسي را به آن فقير دادم.
١١ـ فرداي شب زفافِ فاطمهعليهاالسلام ، صبح هنگام رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم با ظرفي شير به حجله رفت و ظرف شير را به فاطمهعليهاالسلام داد وفرمود: بخور! پدرت به فدايت. سپس ظرف شير را به دست عليعليهالسلام داد و فرمود: بخور! پسرعمويت بفدايت.
١٢ـ سلمان ميگويد: روزي فاطمه را با چادري وصلهدار و سادهديدم، تعجب كرده و گفتم عجبا! دختران پادشاه ايران و روم برصندليهاي طلا نشسته و پارچههاي زربافت برتن ميكنند. امّا ايندختر رسولخداست كه نه چادرهاي گران قيمت به تن دارد و نهلباسهاي زيبا!
فاطمهعليهاالسلام فرمود: اي سلمان! خداي بزرگ، لباسهاي زينتي وتختهاي طلا را براي ما در روز قيامت ذخيره كرده است.