25%

شاكله!

قرآن كريم در بيان يك اصل كلى، تعبير «شاكله‏» را به كار برده است.اين اصل كلى با خطاب به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين گونه بيان مى‏شود:

«قل كل يعمل على شاكلته ‏»;(٢)

«بگو كه هر كسى بر اساس شاكله خويش عمل مى‏كند.».

مى‏بينيد كه اين امر به عنوان يك قاعده كلى و اساسى بيان شده است. هرانسانى رفتار و عمل او برخاسته از «شاكله‏» او است. بين اعمال فرد و«شاكله‏» او همواره تناسب و رابطه برقرار است. كردار و شخصيت رفتارى‏هر انسانى ريشه در «شاكله‏» او دارد و تفسير و تحليل عملكرد هر شخص رابايد در «شاكله‏» او جستجو نمود. اين كلمه با كلمات «شكل، تشكيل وتشكل‏» هم خانواده و از يك ريشه است. گفته‏اند «شكل‏» در اصل به معنى‏بستن چهارپايان به كار مى‏رود. برخى نيز «شاكله‏» را از شكل به معنى‏هيات و قيافه شمرده‏اند. به معنى مثل و مانند نيز گفته‏اند. به هر صورت‏«شاكله‏» يا به معناى سجيه و صفت اخلاقى و تربيتى و باورهاى آدمى است‏كه با معناى نخست تناسب دارد چرا كه سجايا و اوصاف اخلاقى تربيتى وباورهاى موجود، انسان را مقيد مى‏سازد كه به تناسب آنها حركت كند; و يابه معناى «راه و مذهب‏» است; با اين تناسب كه وقتى انسان در مسيرى‏عبور مى‏كند گويا آن را در پيش گرفته و خود را بدان مقيد ساخته است وكسى كه مذهب و روشى را انتخاب كرده گويا به آن ملتزم شده و از آن‏تخلف نمى‏كند.

به هرحال، اصل مذكور، عمل انسانى را مبتنى بر «شاكله‏» او مى‏داند;يعنى بين آن دو، تناسب و هماهنگى مى‏بيند. مى‏توان «شاكله‏» را در مقايسه‏با عمل، همانند «جان و روح‏» دانست كه در بدن سرايت دارد و به تعبيردقيق تر، بر بدن اشراف دارد و اين بدن است كه با اعضاء و اعمالش، شكل وساختار روحى فرد را به نمايش مى‏گذارد. هم دانش روز پذيرفته است وهم تجربه نشان مى‏دهد كه ميان اوصاف و حالات نفسانى و بين رفتار آدمى‏رابطه‏اى ويژه برقرار است. به عنوان مثال، هيچ‏گاه رفتار و برخورد يك‏انسان شجاع و يك انسان ترسو در مواجهه با يك صحنه ترسناك، يكسان‏نيست. چنان كه بين صفات نفسانى و بين نوع ساختار وجودى انسان نيزرابطه خاصى وجود دارد. برخى طبيعتى زودرنج دارند، برخى به سرعت‏خشمگين مى‏شوند، عده‏اى حس انتقامجويى در آنان قوى است، برخى‏علاقه ويژه‏اى به خوردن و ديگر خواستهاى غريزى دارند ولى بعضى درنقطه مقابل اينهايند. البته اينها هيچ يك به معنى سلب اراده از شخص‏نيست; فقط بيان كننده زمينه‏هاى گوناگونى است كه در افراد وجود داردولى اختيار و قدرت انتخاب را در افراد ناديده نمى‏گيرد. قرآن عزيز، با مثال‏زمين و سرزمين پاك كه گياه در آن مى‏رويد، و زمين شوره‏زار و نامطلوبى‏كه حاصلى در بر ندارد، به گونه‏اى ديگر نيز به اين واقعيت مى‏پردازد.(٣)

اين نوع رابطه، واقعيتى است كه ميان ذات انسانى و ملكات اخلاقى وتربيتى و رفتار او وجود دارد. البته اين تناسب و رابطه را بايد از نوع رابطه‏داخلى و درونى دانست چرا كه نوعى ديگر از بستگى و ارتباط ميان رفتار واوصاف و بين اوضاع و احوال و عوامل خارجى وجود دارد كه به آداب وسنن و رسوم و عادات اجتماعى برمى‏گردد. اينها نيز انسان را به مسيرى‏موافق و مناسب خويش مى‏كشانند و او را از رفتارى در جهت‏خلاف آنهاباز مى‏دارند. پس مى‏توان رفتار و شخصيت فرد را نه تابعى از اوضاع وشرايط اجتماعى، بلكه متاثر و هماهنگ با آن دانست.

نتيجه اينكه، در يك برداشت و به بيانى آسان مى‏توان گفت «شاكله‏»انسانى، شكل و محتواى عمل او را ترسيم مى‏كند و در واقع شكل‏دهنده به‏حركت و رفتار او است. به بيانى ديگر، «شاكله‏» را بايد عبارت از همان‏مجموعه عوامل و اجزائى دانست كه شخصيت انسانى او را تشكيل مى‏دهد.نتيجه مى‏گيريم كه هرانسانى بر اساس نوع شخصيتى كه دارد عمل مى‏كند واز آنجا كه همواره بين عمل انسان و شكل‏گيرى شخصيت و شاكله اوتاثيرگذارى متقابل وجود دارد پس نوع شخصيتى كه دارد هرچند ترسيم‏گررفتار و اعمال او است ولى همين رفتار و عملكرد در تثبيت و استقرار وثبات آن شخصيت نقش مستقيم دارد. اين تاثيرگذارى گاه تا جايى پيش‏مى‏رود كه موجب رسوخ كامل اوصاف خوب يا بد نفسانى در جان آدمى‏مى‏شود تا جايى كه جدايى از آن دشوار مى‏نمايد و يا غيرممكن. برخى‏آيات و رهنمودهاى دينى كه سخن از بسته بودن قلب و چشم و گوش جمعى‏گمراه به ميان آورده است و آنان را قابل هدايت نمى‏داند اشاره به همين‏واقعيت است. اينها كسانى‏اند كه شخصيت و شاكله‏اشان چنان در مسير كفرو تربيت غيرانسانى و گمراهى ثبات يافته است كه «انذار» پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز به‏حالشان سودى نمى‏بخشد.(٤)

اگر رفتار و اعمال انسان همواره برخاسته از نوع شخصيت و شاكله وسجاياى تربيتى و باورهاى درونى او است پس نشان دهنده نوع شخصيت اونيز مى‏باشد. فردى كه گرفتار تكبر و خودبينى است نشانه‏ها و آثار اين،بخش از «شاكله‏» او را مى‏توان در كلام و سكوت و قيام و قعود و حركت وسكون او شاهد بود. پس رفتار آدمى را بايد نماينده شخصيت درونى اودانست. شخصيت اجتماعى انسانى تنها نمودى از شاكله و شخصيت درونى‏او است.