گـاهـى بـه پـرسش خود رنگ فلسفى مى دهند و مى گويند در اين جهان همه چيز در تغيير اسـت ، هـيـچ چـيـزى ثـابت و يكنواخت باقى نمى ماند. اجتماع بشر نيز از اين قاعده مستثنى نـيـسـت و چـگـونـه مـمكن است يك سلسله قوانين اجتماعى براى هميشه بتواند ثابت و باقى بماند؟
اگـر صـرفا از نظر فلسفى اين مساءله را مورد توجه قرار دهيم جوابش واضح است آن چـيـزى كـه هـمـواره در تـغـيـيـر اسـت نـو و كـهـنـه مى شود، رشد و انحطاط دارد، ترقى و تـكـامـل دارد هـمـانـا مـواد و تـركـيـبات مادى اين جهان است و اما قوانين جهان ثابت است مثلا مـوجـودات زنـده طـبـق قـوانـيـن خـاصـى تـكـامـل پـيـدا كـرده و مـى كـنـند و دانشمندان قوانين تـكـامـل را بـيان كرده اند. خود موجودات زنده دائما در تغيير و تكاملند، اما قوانين تغيير و تـكـامـل چـطـور؟ البـتـه قـوانـيـن تـغـيـيـر و تـكـامـل ، مـتـغـيـر و مـتـكامل نيستند و سخن ما درباره قوانين است .در اين جهت فرق نمى كند كه قانون مورد نظر يـك قـانـون طـبـيـعـى بـاشـد يـا يك قانون وضعى و قراردادى ، زيرا ممكن است يك قانون وضـعـى و قرار دادى ، از طبيعت و فطرت سرچشمه گرفته باشد و تعيين كننده خط سير تكاملى افراد و اجتماعات بشرى باشد.
ولى پرسشهايى كه در زمينه انطباق و عدم انطباق اسلام با مقتضيات زمان وجود دارد تنها جـنـبـه كلى و فلسفى ندارد. آن پرسشى كه بيش از هر پرسش ديگر تكرار مى شود اين است كه قوانين در زمينه احتياجات وضع مى شود و احتياجات اجتماعى بشر ثابت و يكنواخت نيست ، پس قوانين اجتماعى نيز نمى تواند ثابت و يكنواخت باشد.
اين پرسش چه پرسش خوب و ارزنده اى است اتفاقا يكى از جنبه هاى اعجاز آميز دين مبين اسلام - كه هر مسلمان فهميده و دانشمندى از آن احساس غرور و افتخار مى كند - اين است كه اسـلام در مورد احتياجات ثابت فردى يا اجتماعى ، قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و مـتـغـيـر وضـع متغيرى در نظر گرفته است و ما به يارى خداوند تا اندازه اى كه با اين سلسله مقالات متناسب باشد شرح خواهيم داد.