کسی که به اوضاع و شرائط زمان خود آشنا گردد ، مورد هجوم امور ناگهان واقع نمی شود
باید قبل از هر کار اوضاع زمان و مقتضیات روزگار را بدقت بررسی کرد ؛ سپس مطابق شرائط زمان نقشه ریخت و با نادیده گرفتن این شرط بسیاری از رنجها و کارها به ثمر نمی رسد
گفتاری در این باره از امام ششم داریم امام صادقعليهالسلام فرمود : ( العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس(۲۱) ) ، یعنی : کسی که به اوضاع زمان و روزگار خود آشنا باشد ، هرگز مورد هجوم امور ناگهانی واقع نمی شود
این سخن یک جهان ارزش دارد ؛ و اگر مسلمانان یا ملل عقب مانده جهان در سیاست و کشورداری به این اصل حیاتی توجه می کردند ، هرگز مغلوب ملل فاتح نمی گشتند بیشتر خیره سریها و بدبختی ها به علت غفلت از اوضاع و تبدلات شگرف و عمیقی است که در ملل فاتح به وجود می آید و ملتهای ضعیف از آن غافلند
تمدن اسلامی ، قدرت نمائی ارتش یکتاپرستی و نبوغ پیشروی آنها در علوم و صنایع و فنون نظامی و سربازی ، کوچکترین تحولی در روم غربی به وجود نیاورد آنها بقدری از تحولات جهان بی خبر بودند که وقتی سربازان اسلام قسطنطنیه را محاصره کرده بودند ، دانشمندان آنها در یک مساءله خرافی بحث می کردند و آن این که آیا بر سر یک سوزن چند فرشته می تواند جای بگیرد
تاریخ تکرار می شود همین رکود و خمود درباره مسلمانان پس از آنکه به اوج ترقی رسیدند رخ داد رهبران کشورهای شرق و بالاخص ممالک اسلامی از تحولات عمیق و ریشه داری که در کلیه زندگی مردم باختر زمین رخ می داد ، به کلی غافل بودند آنها موقعی بیدار شدند که اروپا علوم و صنایع را تسخیر کرده بود
شکستهای پیاپی دولت عثمانی از ملل اروپا ، آنی دولت عثمانی را بیدار نکرد سران حکومت در حالت غفلت به سر می بردند وقتی چشم آنها به هواپیمای دشمن که فضا را می شکافت افتاد ، گروهی خیره خیره می نگریستند و گمان نمی کردند که این کار ، کار بشر باشد ؛ بلکه تصور می نمودند که این عملیات مربوط به فرشته و پری هاست
قرن نوزده میلادی قرن طلائی صنایع و اختراعات بود ، ولی ایران عزیز در آن دوران گرفتار کشمشهای داخلی و زد و خوردهای ملوک الطوایفی بود زمانداران بقدری در خواب خرگوشی فرو رفته بودند که از آن صفحه گیتی بکلی بی خبر بودند بد نیست به عنوان نمونه این خبر را بشنوید :
در دوران زمانداری فتحعلیشاه ، ناپلئون که در صدد تسخیر هند بود و می خواست آن کشور زرخیز را از چنگال کمپانی انگلیس بیرون کشد ، نامه ای برای جلب قلوب دولت و ملت ایران به شاه قاجار نوشت در تمام دربار شاه ، یک نفر پیدا نشد نامه ناپلئون را ترجمه کند و از دادن نامه به کنسولگری و اعضاء بیگانه روی مصالحی خودداری کردند و نامه را به کنسولگری ایران در بغداد فرستادند تا برخی از اعضاء آن که به زبان فرانسه آشنائی داشتند ، آنرا ترجمه کنند(۲۲)
یک چنین ملت خواب آلود نمی تواند استقلال سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خود را حفظ کند و همواره باید وابسته به ملل بیگانه زندگی کند
اینجاست که شاعر توانا و سخن ساز ایرانی شعله های غم و اندوه خود را در قالب شعر ریخته چنین می گوید :
مائیم که از پادشهان باج گرفتیم | ز آن پس که از ایشان کمر و تاج گرفتیم | |
دیهیم و سریر از گهر و عاج گرفتیم | اموال و ذخایرشان تاراج گرفتیم | |
و اندیشه نکردیم ز طوفان و زتیار | در چین و ختن و لوله از هیبت ما بود | |
در مصر و عدن غلغله از شوکت ما بود | در اندلس و روم عیان قدرت ما بود | |
غرناطه و اشبیلیه در طاعت ما بود | صقلیه نهان در کنف رایت ما بود | |
فرمان همایون قضا آیت ما بود | جاری به زمین و فلک و ثابت و سیار |
مضون اشعار مربوط به دوره ای است که مسلمان و ایرانیان ، بیدار و فعال بودند و به عبارت صحیح تر مربوط به گذشته پرافتخار جهان شرق اسلامی است اکنون وضع چگونه است ؟ از زبان همان سراینده بشنوید :
افسوس که این مرزعه را آب گرفته | دهقان مصیبت زده را خواب گرفته | |
خون دل ما رنگ می ناب گرفته | و ز سوزش تب پیکر ما تاب گرفته | |
رخسار هنر ، گونه مهتاب گرفته | چشمان خرد ، پرده ز خوناب گرفته |
ثروت شده بیمایه و صحت شده بیمار
دستگاه بزرگ پاپ پس از یک حکومت ظالمانه طولانی درهم کوبیده
شد ؛ زیرا او با تشکیل دادن دائره (انگیزیسیون ) خواست قدرت جهانی خود را حفظ کند ، اما سخت در اشتباه بود او از تحولات عمیق و اصیلی که در دل توده های مردم به وجود آمده بود و هر لحظه می خواست افکار پوشالی پاپها را به صورت توده خاکستر درآورد غافل بود و آنها را نادیده می گرفت
او تصور می کرد که زجر و کشتن و جبر و عنف می تواند جلو این سیل را بگیرد ، ولی این اندیشه از بی اطلاعی وی به دگرگونیهای روزگار بود و اگر در آخرین لحظات حیات خود ، نقشه نوی نمی ریخت و خود را با وضع زمان تطبیق نمی نمود ، اکنون از آئین مسیح در جهان اثری باقی نمی ماند
او چشمهای خواب آلود خود را پاک کرد و با تغییر مسیر ، با تاسیس دبستان و دبیرستان و دانشگاه ، با خدمات اجتماعی و علمی توانست موقعیت خود را باردیگر بازیابد
در قرن نوزده میلادی ، امیر کبیر متوجه تحولات غرب شد و شرائط زمان را درک کرده و فهمید دیگر دوران جنگ با شمشیر و تیر و کمان سپری شده ، و صنایع نحوه تولید را دگرگون ساخته است
وی با آشنائی به اوضاع جهان و بررسی دقیق دریافت که یکی از علل بدبختی کشورهای عقب افتاده این است که اقتصاد وابسته به غرب ، این کشورها را به صورت بازار کالاهای غرب درآورده و اروپا تولید کننده و این کشورها مصرف کننده کالاهای آنان شده اند او نیز دریافت که این وابستگی و یا به عبارت بهتر این بیچارگی و دریوزگی سبب شده است صنایع و استعداد ایرانی بکلی از بین برود
لذا در اوایل سال ۱۲۶۶ هجری قمری مطابق با ۱۸۴۹ میلادی بنای دارالفنون را آغاز کرد و ساختمان شرقی آن را در اواخر ۱۲۶۷ بپایان رسانید
وی افراد مورد اطمینان خود را به وین فرستاد تا یک نفر معلم پیاده نظام ، یک نفر معلم توپخانه ، یک نفر معلم سواره نظام ، یک نفر معلم هندسه ، یک استاد معدن شناس ، دو نفر معدتچی ، یک معلم طب و جراحی و ʙà نفر داروساز از کشور اتریش با حقوق سالی چهار هزار تومان برای مدت پنج یا شش سال است ΘϘǙŠ نمایند
امیر به منظور بسط صنایع ، سرمایه های کافی در اختیار اهل فن گذاشت و در ساری کارخانه شکر ریزی ، در تهران کارخانه ریسمان ریسی و چلوار بافی ، در کاشان کارخانه حریر بافی و در اصفهان و تهران کارخانه سماور سازی و کالسکه سازی تاءسیس کرد و به نساجان اصفهان و کاشان کمکهای فراوان نمود و استاد کاران را در ایجاد منسوجات و مصنوعات جدید و اختراع در زمینه های مختلف ، تشویق کرد و نمایشگاهی از محصولات صنعتی ملی ایران در ارک تهران ترتیب داد
متاءسفانه برای خاموش کردن این مشعل فروزان ملت ، دسته های خائن به راه افتادند و در اوائل افتتاح دارالفنون در سال ۱۲۶۸ دژخیمان قاجار او را کشتند
روزی که راه شوسه و خودرو در ایران رواج یافت ، بازار رانندگی اسب و الاغ و کجاوه رونق خود را از دست داد و کجاوه داران به ناله و زاری پرداخته و از حکومت وقت خواستند که برای رانندگان خودروها پروانه کسب صادر نکند
این افکار ، محصول بی خبری از تحولات جهانی بود
چه بسا بازرگانان ما دست به کارهائی می زنند که جهان امروز آن را نمی پسندد ؛ و حقیقت عمل آنها مبازره با تحول و تکامل است و بالنتیجه با شکست قطعی روبرو می شوند
اینجاست که ما به ارزش گفتار یکی از پیشوایان بزرگ خود پی می بریم که فرمود : ( لا تعادوا الایام فتعادیکم ، ) یعنی ، با زمانه ستیزه نکنید و گرنه با شما ستیزه خواهد نمود
مرد موفق کامیاب کسی است که روح زمان را درک کند و وجود رقیب و دشمن را مایه ترقی بداند
دانشمندان ، دشمن را وسیله کامیابی انسان می شمارند ؛ زیرا دشمن بهترین آئینه ای است که می تواند معایب ما را در بیان و قلم خود منعکس سازد و ما را از نخوت و غرور پائین آورده و گاهی به بروز استعدادهای نهفته کمک کند
ترقیات شرق و غرب معلول رقابتهاست اگر رقابت از میان برود ، استعدادها ، مثل گل شکفته نمی شود