آنقدر شکست خوردم که راه شکست دادن را یاد گرفتم
یکی از رموز کامیابی این است که از شکست نهراسیم شکست آئینه ای است که نواقص و اشتباهات را بی کم و زیاد بخوبی نشان می دهد مردان بزرگ شکست را پل پیروزی می دانند و کوشش می کنند در آینده علل و موجبات آن تکرار نشود در حقیقت شکست خوردن را شکست نمی دانند ؛ بلکه می ترسند از شکست ، شکست روحی بخورند
صفحات تاریخ نشان می دهد که بسیاری از پیروزیها پس از شکست به دست آمده است ؛ زیرا شکست خورده ها با روحی زنده و اراده ای قاطع بار دیگر وارد میدان فعالیت شده ، و خود را بدین وسیله در آستانه قرار داده اند
شکست خوردگان امیدوار خود را در هنگام شکست نمی بازند و افتان و خیزان به راه پیمائی خود ادامه می دهند و بالاخره به مقصد می رسند
در جنگ احد بر اثر یک نافرمانی شکست سختی به مجاهدان اسلام وارد گردید ولی این شکست بقدری آموزنده بود که آن همه فتوحات را بدنبال آورد ناپلئون می گوید : (آنقدر شکست خوردم که راه شکست دادن را یاد گرفتم ) و به قول برخی : شکست برای ناتوانها زهر کشنده ، و برای روانهای توانا پلکان پیروزی است
در آئین مقدس اسلام ، نومیدی که اثر بارز شکست است ، گناه بزرگ شمرده شده ، و از قدیم الایام گفته اند : (پایان شب سیه سفید است ) و نیز گفته اند : (در نامرادیها بسی مراد است ) و (در نومیدی بسی امید است )
نابغه نظامی ایران ، نائب السطنه ، نادر پس از آن که باختران را از دست ترکان عثمانی گرفت ، متوجه فتح بغداد گردید و شهرهای سامرا ، کربلا ، نجف و چند شهر دیگر عراق را اشغال نمود سپس بغداد را محاصره کرد، ولی بزودی توپال پاشا با هشتاد هزار تن از برگزیده ترین سربازان ترک به کمک محاصره شدگان شتافت نیروهای عثمانی با توپهای سنگین مجهز بود و از لحاظ تعداد نیز بر نیروهای ایرانی فزونی داشت در اثناء جنگ ، اسب نادر تیری خورد و در غلطید و سربازان به خیال این که نادر کشته شده ، دچار بی نظمی شدند نادر در چنین وضعی فرمان عقب نشینی داد در این جنگ ۳۰۰۰۰ ایرانی و ۲۰۰۰۰ ترک عثمانی نابود شدند و کله توپخانه و تمام ساز و برگ نادر به دست عثمانیها افتاد نادر در حالی که سربازان او کفش بپا نداشتند با قوای باقیمانده روبه منزلی آورد
این شکست در افراد عادی نقطه پایان کار محسوب می شود ؛ ولی کاری که نادر را نجات داد این بود که این شکست را برخود نپذیرفت و از شکست ، شکست روحی نخورد و پس از بازگشت به همدان ، توده های انقلابی سراسر کشور را فرا خواند و در ظرف دو ماه ارتش منظمی که شماره آنها از دویست هزار نفر کمتر نبود و ترکان عثمانی را سخت شکست داد او بغداد را بار دیگر محاصره کرد و نیروهای عثمانی را به زانو در آورد و در نتیجه دولت عثمانی متعهد شد کلیه اراضی ایرانی را که در ظرف ده سال به تصرف در آورده بود به ملت ایران بار گرداند
بهرام ، سردار ایرانی ، علاقه زیادی به شکار داشت و از اوضاع ملتی که بر آنها حکومت می کرد بی خبر بود او فقط رژه های منظم ارتش و خضوع و تملق گروهی از درباریان را می دید و از اوضاع ملت و زندانیان بیگناه اطلاع نداشت در این شرائط نه در مرزهای کشور جنگی رخ داد و او مجبور شد از مردم استمداد بطلبد تا با او همکاری کنند ، ولی مردم دعوت وی را با سردی تلقی کردند و مساعدت لازم را انجام ندادند او از این جریان فوق العاده متاءثر گشت و در فکر چاره بر آمد تا علت شکست خود را به دست آورد وی می دانست که اشکالاتی در دستگاههای مملکت وجود دارد که از چشم او پنهان است و موجب بدبینی و دلسردی مردم نسبت به حکومت وقت گردیده است
روزی با لباسی مبدل از شهر بیرون رفت و دید مردی پوست سگی را در برابر خیمه خود آویزان کرده است سردار جلو رفت و سلام کرد و علت آویزان کردن پوست سگ را پرسید پس از اصرار زیاد ، آن مرد چنین پاسخ داد : (وسیله معاش من گوسفندانی بود که در این مراتع می چریدند ؛ و این سگ حراست و حفاظت گوسفندان را به عهده داشت من و چوپان گله ، با فکری آسوده ، در اندیشه توسعه کار بودیم تا این که روزی چوپان گفت امروز یک راءس از گوسفندان طعمه گرگ شده فردا نیز این جریان تکرار شد و پس فردا نیز همچنین . من به سگ بد گمان شدم و به همراه چوپان مسیر سگ را تحت مراقبت قرار دادیم دیدیم که سگ نر با چند گرگ ماده دوست شده و آنها را در ربودن و کشتن گوسفندان آزاد گذارده است و نتیجه گرفتیم که اعتماد ما به سگ موجب ضرر ما شده بود لذا من سگ را سربریده ، و به این صورت در آوردم تا مردم بدانند هر کسی که امین مقامی باشد ولی در کار خود خیانت ورزد ، سزای او همین است )
این داستان زماندار را بفکر انداخت و با خود گفت : (شاید شکست من معلول اعتماد فزونتر از حد من به حواشی و اطرافیان است ) از این پس بدون اطلاع اطرافیان ، با طبقات مختلف مردم تماس گرفت و دید ناله های مردم در سینه ها حبس گردیده و افراد بی گناه ، به جرم نپرداختن مالیاتهای نامشروع روانه زندانها شده اند بنابراین اولیاء امور را تغییر داد ، متجاوزان را مجازات کرد و موجبات رضایت ملت را فراهم ساخت و چیزی نگذشت که موجی از عواطف مردم متوجه او گردید