25%

بخش سوم: گوشه هايى از اخلاق و فضايل امام

الف - بخشنده و بزرگوار

نهمين پيشواى ما را به خاطر دست بخشنده و آوازه اش در جود و كرم، جواد مى خواندند. در اين باره داستانهاى فراوانى نقل شده كه گوشه اى ازآنها را براى شما نقل مى كنيم:

برنامه عملى آن حضرت، نامه اى بود كه از جانب پدر بزرگوارش ازخراسان، براى او فرستاده شده بود. وى در آن هنگام ۶ سال داشت. مضمون اين نامه چنين بود:

من به حقّى كه بر تو دارم از تو مى خواهم كه ورود و خروجت جز ازدر بزرگ نباشد. و چون سوار شدى بايد طلا و نقره (دينار و درهم) با توباشد و هر كس كه از تو چيزى درخواست كرد، به او ببخشى. هر كه ازعموهايت كه از تو خواست به او نيكويى كنى كمتر از پنجاه دينار به وى مده و چنانچه خواستى بيشتر از اين مقدار به او بدهى، اختيار با خود توست و هر كه از عمّه هايت از تو چيزى خواست كمتر از ۲۵ دينار به اومده و بيش از اين مربوط به خود توست. من مى خواهم كه خداوند تو رارفعت و بلندى دهد پس انفاق كن و از خداى عرش بيم مدار كه فقيرت كند.

روايت شده كه بار جنس بزازى آن حضرت را كه قيمتى هم بودمى آورند. امّا در بين راه آن را دزديدند. كسى كه اين بار را مى آورد اين ماجرا را بانامه به اطلاع امام رساند. آن حضرت در پاسخ نامه او به خطّخويش نوشت: جانها و اموال ما از مواهب گواراى خداست و عاريه هايى است كه به دست ما به امانت سپرده است. پس تا وقتى كه از آنها استفاده شود، موجب سُرور و شادكامى است و آنچه كه از آنها گرفته شود اجر وپاداش در پى دارد. پس هر كس كه بى تابى اش بر صبرش چيره شود، اجرش تباه مى گردد و ما از اين امر به خدا پناه ميبريم.( ۳۲ )

يكى از ياران امامعليه‌السلام كه به آن حضرت بدهكار بود نزد وى آمد وعرض كرد: فدايت شوم! مرا در مورد آن ده هزار درهم حلال كن كه انفاقش كردم. امام به او فرمود: تو را حلال كردم...( ۳۳ )