14%

۲- ترس از روز قيامت

حضرت زهراعليها‌السلام به شدت از روز قيامت و سخنى آن نگران بود و از پدر بزرگوارش درباره چگونگى زنده شدن و احوال روز قيامت سؤ الات بسيارى مى نمود.

علامه مجلسى مى نويسد هنگامى كه آيه «و ان جهنم لموعدهم اءجمعين لها سبعة أبواب لكل باب منهم جزء مقسوم » (۹۳) بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل گشت آن حضرت بشدت گريست و يارانش نيز بر اثر گريه آن حضرت گريستند اما كسى نمى دانست كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چرا مى گريد، و جبرئيل چه چيزى را بر او نازل كرده كه باعث گريه فراوان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شده است و از طرفى هيچ كس ياراى سخن گفتن با آن را حضرت نداشت.

ياران چون مى دانستند وقتى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نگاهش به فاطمهعليها‌السلام مى افتد شاد مى گردد، يكى از اصحاب به خانه فاطمه رفت تا وى را از اين ماجرا و گريه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خبر سازد، دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با شنيدن اين خبر برآشفت و در حالى كه خود را به يك چادر كهنه كه دوازده جاى آن را با ليف خرما وصله كرده بود پوشانيده، خانه را به قصد مسجد و ديدار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ترك گفت.

همين كه سلمان فارسى چشمش به چادر فاطمه افتاد گريست و گفت واحزناه... بر تن دختران قيصر و كسرى لباسهاى سندس و ابريشم مى باشد اما دختر پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقط يك چادر پشمينه كهنه داشته باشد!!

هنگامى كه فاطمهعليها‌السلام بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شد، با ديدن آن حالت از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواست پدر را آرام كند بدين جهت گفت: اى رسول خدا سلمان از لباسى كه من دارم شگفت زده شده است و آن خدايى كه تو را به پيامبرى برانگيخت پنج سال است كه با علىعليه‌السلام زندگى مى كنم و جز پوست گوسفندى كه روزها علف شترمان را روى آن مى ريزيم و شبها زيرانداز ما مى باشد چيز ديگرى نداريم، سپس فرمود: پدر جان جانم فدايت باد چه چيز تو را به گريه درآورده است؟!

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاسخ فاطمهعليها‌السلام آن چه را كه جبرئيل بر او نازل كرده بود بر دخترش تلاوت كرد.

فاطمهعليها‌السلام از شدت ترس و وحشت با صورت بر زمين افتاد در حالى كه مى فرمود: واى پس واى پس واى، واى بر كسى كه وارد دوزخ شود.

سلمان كه چنين ديد از وحشت گفت: اى كاش گوسفندى بودم كه گوشت مرا مى خوردند و پوست مرا پاره پاره مى كردند و هرگز نامى از آتش جهنم نمى شنيدم.

ابوذر گفت: اى كاش مادرم نازا بود و مرا نمى زاييد كه نام آتش را بشنوم.

مقداد مى گفت: اى كاش پرنده اى بودم كه بر من حساب و كتاب و عقابى نبودم و نام آتش را نمى شنيدم، علىعليه‌السلام نى فرمود: اى كاش مادرم مرا نمى زاييد و نام آتش را نمى شنيدم، پس دست بر سر مى گذاشت و مى گفت: واى از دورى راه و كمى توشه در سفر آخرت. (۹۴)

۳- انس با قرآن كريم

توجه ويژه حضرت زهرا به قرآن كريم در طول زندگى خود درس ديگرى را به شيفتگان اين كتاب آسمانى مى دهد. گاهى اوقات كه امام علىعليه‌السلام از مسجد به منزل مى آمد ملاحظه مى كرد، همان آياتى كه لحظاتى قبل بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده بر زبان فاطمهعليها‌السلام جارى است، با كمال تعجب مى پرسيد اين آيات از چه راهى به شما رسيده است در حالى كه لحظاتى بيش نيست كه اين آيات بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده؟!

فاطمهعليها‌السلام در پاسخ مى فرمود: فرزندت حسن آنها را برايم تلاوت كرده است. (۹۵)

و در روايت ديگرى آمده است كه حضرت فاطمهعليها‌السلام فرمود: «حبب الى من دنياكم تلاوة كتاب الله و النظر فى وجه رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و الانفاق فى سبيل الله ؛ سه چيز از دنياى شما را دوست دارم: تلاوت قرآن كريم، نگاه به چهره مقدس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و انفاق در راه خدا. (۹۶)»

و پيش از اين گذشت كه وقتى سلمان فارسى جهت رساندن پيامى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه فاطمهعليها‌السلام رفته بود، صداى قرآن خواندن فاطمهعليها‌السلام را از درون خانه شنيده و براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گزارش داد. (۹۷)

۴- دعا براى ديگران

حضرت فاطمهعليها‌السلام چگونه سخن گفتن با خدا و چگونه دعا كردن را به آيندگان آموخت، او هميشه دعا مى كرد و همه چيز از خدا مى خواست اما نه براى خود، فاطمهعليها‌السلام حتى در دعا كردن نيز ايثار مى كرد و همه را بر خود مقدم مى داشت.

امام حسن مجتبىعليه‌السلام فرمود: مادرم فاطمهعليها‌السلام را در شب جمعه اى ديدم كه پيوسته در حال ركوع و سجود بود تا اين كه صبح دميد و شنيدم كه مؤ منين و مؤ منات را نام مى برد و بسيار براى آنان دعا مى كرد، اما نديدم حتى يكبار براى خودش دعا كند، از روى تعجب گفتم: مادر، چرا براى خودت دعا نمى كنى و از خدا چيزى نمى خواهى، همان گونه كه براى ديگران دعا مى كنى؟!

مادرم در پاسخ فرمود: يا بنى الجار ثم الدار، فرزندم اول بايد همسايه را در نظر گرفت. (۹۸)

۵- احترام فوق العاده به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

بر پيامبر نازل گشت، حضرت فاطمهعليها‌السلام پدر را يا رسول الله خطاب مى كرد.

امام حسينعليه‌السلام از مادرش فاطمه زهرا نقل مى كند كه فرمود:

از آن روزى كه اين آيه بر پيامبر نازل گشت، هيبت آن حضرت مانع شد كه او را پدر خطاب كنم، از اينرو مى گفتم: يا رسول الله. چون پيامبر اين برنامه را از من مشاهده كرد، فرمود: دخترم! اين آيه در باره تو و اهل بيت تو نازل نگشته است، زيرا تو از من هستى و من از تو مى باشم، بلكه اين آيه درباره اهل جفا و متكبران نازل گشته كه احترام مرا نگه نمى دارند.

دخترم! تو مرا با همان كلمه پدر خطاب كن كه براى آرامش قلب من بهتر و به خوشنودى خداوند نزديك تر است. سپس پيشانى مرا بوسيد و مقدارى از آب دهان خود به من ماليد كه از آن پس هرگز نياز به عطر پيدا نكردم. (۹۹)

شيخ مفيد به نمونه ديگرى از احترام فاطمهعليها‌السلام به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اشاره مى كند كه در بخش خواستگارى از فاطمهعليها‌السلام بيان شد.

۶- سبقت در اسلام

حضرت زهراعليها‌السلام به پيروى از سنت حسنه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسيار اهميت مى داد.

در حديث آمده است كه شخصى گفت: بر حضرت فاطمه وارد شدم تا مرا ديد سلام كرد و در اين امر نيكو بر من پيشى گرفت، سپس فرمود: چه چيز تو را به اين جا آورده است؟

عرض كردم: به جهت بدست آوردن خير و بركت.

فاطمهعليها‌السلام فرمود: پدرم مرا خبر داد كه هر كس سه روز بر من و يا پدرم درآيد و سلام كند، خداوند بهشت را بر او واجب مى گرداند. (۱۰۰)

۷- تحمل سختى هاى زندگى

در روزهاى نخست شكل گيرى حكومت اسلامى در مدينه، مشكلات فراوان و طاقت فرسايى بر مسلمانان وارد شد. بسيارى از مهاجرين و انصار با تنگدستى روزگار مى گذراندند، به يقين با وجود اين حالت رقت بار كه براى حفظ اسلام و پيروى از پيامبر پيش آمده بود هرگز براى انسانهاى با تقوا و دين دار قابل قبول نبود كه خود در بهترين شرايط زندگى كنند و ديگر مسلمانان را به حال خود رها سازند.

بدين جهت حضرت زهراعليها‌السلام كه از نزديك شاهد اين مسائل بود چگونه مى توانست چيزى بگويد در حالى كه على نيز يكى از همان تهى دستان بود كه همانند ساير مسلمانان زندگى مى كرد و اگر هم بر چيزى دست مى يافت، ديگران را بر خود مقدم مى داشت.

تا چند سال وضع به همين منوال سپرى شد، على و فاطمه زيراندازى به جز يك پوست گوسفند كه روى آن مى خوابيدند نداشتند، با اين حال فاطمهعليها‌السلام صبر كرد و سختى هاى زندگى را به خاطر خدا و پدر و شوهر خويش تحمل كرد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن با خبر بودن از وضع معيشتى علىعليه‌السلام و فاطمهعليها‌السلام پيوسته دختر خود را به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات زندگى فرامى خواند.

انس گويد: روزى فاطمهعليها‌السلام خدمت پدر آمده، عرض كرد يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من و پسر عمويم زيراندازى جز يك پوست گوسفند نداريم، كه شبها ما از آن استفاده نى كنيم و روزها علف شترمان را روى آن پهن مى نماييم. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دخترم صبر كن زيرا موسى بن عمرانعليه‌السلام ده سال از روزهاى زندگى خود را سپرى كرد در حالى كه چيزى جز يك عباى قطوانيه نداشت. (۱۰۱)

همچنين نقل شده است كه روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابوبكر و عمر به دعوت ابوايوب به منزل او رفتند، حضرت مقدارى از گوشت را بر داشت و در قرص نانى گذارده به ابوايوب فرمود: اين را به خانه فاطمهعليها‌السلام برسان؛ زيرا چند روز است كه از چنين غذايى استفاده نكرده است. (۱۰۲)

جابر انصارى گويد: روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چشمش به فاطمه افتاد در حالى كه عبايى از پشم شتر بر سر افكنده و با دو دست خود آرد مى كرد، و فرزند خود را نيز شير مى داد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از ديدن اين منظره متاءثر شده و در حالى كه اشك بر گونه هايش جارى بود، فرمود: دخترم پيش از شيرينى آخرت تلخى دنيا را بچش.

فاطمهعليها‌السلام عرض كرد: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خداوند را در برابر نعمتهايش ستايش مى كنم و بر نعمتهاى ظاهرى اش شكر گزارم. (۱۰۳)

۸- پاسخ به پرسش هاى مذهبى

حضرت فاطمهعليها‌السلام به عنوان يك مبلغه دين از توان بالايى برخوردار بود.

از نظر علم جز با امام معصوم هرگز قابل مقايسه نيست و از نظر اخلاق و برخوردها بايد وى را با پدر بزرگوارش مقايسه كرد. آن حضرت روش برخورد با مردم و به خصوص كسانى كه در حوزه دين ابهاماتى داشتند، از پدرش ياد گرفته بود.

امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: زنى نزد حضرت فاطمه شرفياب شد و گفت: من مادر ضعيفى دارم كه در مورد نماز دچار اشتباهى گرديده و مرا نزد شما فرستاده تا از شما مشكل او را سؤال كنم.

حضرت فاطمه جواب مسئله او را داد. وى بار دوم و سوم آمد و پرسيد و پاسخ گرفت و اين عمل تا ده بار تكرار شد و باز هم فاطمه زهراعليها‌السلام جواب سؤ ال او را بيان كرد. آن زن از اين همه رفت و آمدهاى پى در پى شرمنده شد و گفت: بيش از اين شما را به زحمت نمى اندازم و ديگر سؤ ال نمى كنم.

صديقه طاهره فرمود باز هم بيا و هر چه سؤ ال دارى بپرس سپس ادامه داد اگر كسى را روزى اجير نمايند كه بار سنگينى را تا ارتفاعى بالا ببرد ولى در مقابل بعنوان اجر و مزد به وى صد هزار دينار طلا بدهند آيا در مقابل چنين اجرتى اين بار سنگين برايش دشوار خواهد بود؟ آن زن پاسخ داد: نه.

حضرت فرمود: هر مسئله اى كه پاسخ مى دهم خداوند بيش از فاصله بين زمين و عرش كه پر از لؤ لؤ و جواهر شده باشد به من پاداش مى دهد. پس مسلم است كه تو هر قدر سؤ ال كنى براى من هيچ گونه ناراحتى ايجاد نخواهد كرد.

از پدرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه مى فرمود: روز قيامت كه علماى شيعيان ما محشور مى گردند به ميزان دانش شان به آنان خلعت هاى گرانبهايى داده مى شود و ميزان خلعت ها با ميزان تلاشى كه براى ارشاد بندگان خدا نموده مناسبت دارد تا جايى كه به يكى از آنان هزار زيور از نور هديه مى دهند.

آن گاه منادى از سوى پروردگار ندا مى دهد: اى كسانى كه ايتام آل محمد را سرپرستى كرديد و اى آنان كه در هنگام نبود پدران اين ايتام كه ائمه اطهار باشند آنان را محافظت و مراقبت مى كرديد، اينان همان شاگردان شمايند، همان يتيمانى كه سرپرستى و نگهبانى شان نموديد و با علوم خود، آنان را شاداب و با طراوت كرديد، پس آنان به مقدار علمى كه به شاگردان خود داده ايد، از سوى خدا به آنان خلعت دهيد، پس آنان به شاگردان خويش به مقدار درسى كه به آنها در دنيا داده بودند خلعت مى دهند حتى برخى از اين شاگردان نيز به شاگردان خود خلعت مى دهند و از سوى خداى تبارك و تعالى امر مى شود كه به معلمان، دو برابر آن چه به شاگردان خود خلعت داده اند خلعت داده شود.

پس حضرت فاطمهعليها‌السلام فرمود: يك نخ از اين خلعت هاى آخرتى از آن چه كه خورشيد يك ميليون بر آن بتابد با ارزش تر است. (۱۰۴)

۹- التزام به تعهدهاى اخلاقى

بسيارى از انسان ها در موقع تبيين برخى از ارزش ها و طرفدارى از آن، خوب سخن مى گويند، اما نوبت به مرحله عمل مى رسد، معلوم مى شود كه همه اش حرف بوده و بس. اما اين اصل ارزشى يعنى تطابق گفتار و كردار در زندگى معلمان اخلاقى همچون فاطمهعليها‌السلام جايگاه بسيار مهم و ويژه اى دارد.

گويند: وقتى كه قرار شد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يك اسير زن را به فاطمه هبه كند تا در كارهاى خانه او را كمك نمايد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يكى از اسراى ساحل بحر را خانه دخترش فرستاد و سفارش فرمود: تا با او مدارا شود.

هنگامى كه فاطمهعليها‌السلام اين سفارش را از پدر شنيد، به پدر گفت: اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! كارهاى خانه يك روز با من باشد و يك روز با او و در مرحله عمل نيز چنين كرده و تا آخر بدان پاى بند بود.

سلمان گويد: روزى فاطمهعليها‌السلام نشسته بود: و در برابرش دستاس گذارده بود، و جو آرد مى كرد و دست هاى آن حضرت زخمى شده بود، از سوى ديگر حسينعليه‌السلام در گوشه خانه از گرسنگى به خود مى پيچيد، عرض كردم: اى دختر رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! دستهايت زخم شده است. چرا بعضى كارها را به فضه واگذار نمى كنى؟!

فرمود: پدرم به من سفارش كرده كه كارهاى خانه يك روز با من باشد و يك روز به عهده او، و ديروز نوبت او بوده است. سلمان گويد: عرض كردم... اجازه دهيد يا جو را آرد كنم و يا حسينعليه‌السلام را آرام نمايم؟

فرمود: من به آرام كردن حسينعليه‌السلام شايسته ترم، تو جو را آرد كن. مقدارى از جو را آرد كردم تا اين كه صداى اقامه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به گوش رسيد، در نماز جماعت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شركت نمودم و پس از نماز، ماجرا را براى على نقل كردم.

حضرت گريان به خانه رفت اما مدتى نگذشت كه شاد و خندان به مسجد برگشت. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جريان را از علىعليه‌السلام پرسيد، در جواب فرمود: بر فاطمهعليها‌السلام وارد شدم ديدم به پشت خوابيده و حسين هم روى سينه اش به خواب رفته است و آسياب و هم بدون آن كه كسى آن را بگرداند مى چرخد.

رسول خدا فرمود: مگر نمى دانى در روى زمين فرشتگانى است كه در حال گردش اند و تا روز قيامت، محمد و آل محمد را خدمت مى كنند. (۱۰۵)

روشن است كه فاطمهعليها‌السلام از اول مى توانست چنين قرارى را نگذارد و اگر گذاشت، گاهى بخاطر رسيدگى بيشتر به فرزندان و يا در حالات ويژه به تعهد خود عمل نكند و يا درخواست كمك بنمايد، چرا كه او نه سوگند ياد كرده بود و نه از لحاظ شرعى ملزم به رعايت چنين تعهدى بوده؛ زيرا اين مسئله فقط يك تعهد اخلاقى بود، اما مى بينيم كه حضرت هرگز اين اين عهد را نشكست و تا آخر به آن پاى بند بود.

۱۰- خوشحالى از كم شدن بار مسئوليت

آورده اند روزى على و فاطمهعليها‌السلام به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده درخواست كرده تا برنامه زندگى و خدمات در خانه را براى هر يك معين بفرمايد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمهعليها‌السلام را به خدمت در درون خانه گماشت و آن چه مربوط به بيرون از خانه بود به على واگذار كرد. فاطمه كه از اين تقسيم صحيح و حساب شده بسيار خوشحال گشته بود، گفت: «فلا يعلم ما داخلنى من السسرور الا الله باكفائى رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تحمل رقاب الرجال ؛ فقط خدا مى داند، چقدر خرسندم از اين كه مى بينم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرا از كارهايى كه فقط از عهده مردان بر مى آيد معاف داشت.» (۱۰۶)

ناگفته نماند اين تقسيم بدان معنا نبود كه ديگر على در منزل دست به هيچ كارى نزند و يا فاطمهعليها‌السلام در كارهايى كه مربوط به تاءمين معاش و زندگى است به علىعليه‌السلام كمك نكند، بلكه بر اساس برخى از روايات، هم علىعليه‌السلام در خانه به كمك زهراعليها‌السلام مى شتافت و گاهى خانه را جارو مى زد و گاهى فاطمه براى تأمين معاش به كمك علىعليه‌السلام مى شتافت و در مقابل ريسيدن پشم براى مردم، قدرى جو مى گرفت و از آن نانى تهيه مى كرد.

۱۱- خدمت بى منت

در طول سالى كه فاطمهعليها‌السلام در خانه علىعليه‌السلام بود با داشتن چهار فرزند خردسال (جز در سال هاى آخر كه خادمه اى براى آن حضرت معين شد) تمام كارهاى خانه را خودش انجام مى داد.

فاطمهعليها‌السلام علاوه بر بچه دارى خود از چاه آب مى كشيد و جو آسياب مى كرد، اما اظهار خستگى نكرده، و هرگز به خاطر چنين كارهايى بر شوهر منت نگذاشت و يا از كار كردن در خانه استنكاف نكرد و از زير بار مسئوليت شانه خالى ننمود.

فاطمهعليها‌السلام آن محبوبه خدا و پيامبرى است كه اميرمؤ منانعليه‌السلام درباره فضايل و سجاياى اخلاقى اش به مردى از بنى سعد فرمود: آيا مايلى مطلبى را از خودم و از فاطمهعليها‌السلام براى تو بگويم، او محبوبترين و عزيزترين خلق در نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود.

او آنقدر با مشك آب از چاه كشيد تا آن كه در سينه اش اثر گذاشت و آن قدر با دستاس آرد كرد، تا آن كه هر دو دستش سفت و سخت شد، و آن قدر خانه را نظافت كرد، تا آن كه پيراهنش غبار آلود شد، و آن قدر آتش در زير ديگ روشن كرد كه لباسش سياه رنگ گرديد و اين كارهاى دشوار به وى آسيب فراوان وارد مى آورد. روزى به فاطمهعليها‌السلام گفتم: چه خوب است نزد پدرت رفته و از آن حضرت بخواهى كه خدمتگزارى برايت معين نمايد تا اين خدمات را انجام دهد

فاطمهعليها‌السلام نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت ولى گروهى در نزد آن حضرت نشسته بودند، لذا از گفتن حاجتش خوددارى كرد و برگشت. (۱۰۷)