12%

مهاجرينی كه در مكه ماندگار شدند

به طوری كه گفتيم مهاجرين كه شنيدند قريش و كسان آنها مسلمان شده اند، همين كه وارد مكه گرديدند متوجه شدند موضوع حقيقت ندارد.

پس جمعی دوباره تن به مهاجرت دادند و به حبشه بازگشتند، ولی عده ديگر چون خود را در دسترس مشركان می ديدند به رسم عرب جاهلی چاره را در اين ديدند كه در پناه سران قريش قرار گيرند، و به اصطلاح تقاضای پناهندگی كنند. الين پناهندگی را عرب «جوار» می گفتند، و حق جوار از رسوم خوب و پسنديده قريش بود.

بر اساس «حق جار» يعنی پناه گرفتن با تحت الحمايه بودن، اگر كسی مورد تعقيب شخصی يا قبيله ای بود، همين كه به يكی از سران قبيله ديگر يا قبيله خود پناه می برد مصونيت كامل داشت.

به عبارت ديگر اين جوار يا پناه گرفتن همان بست نشينی بود كه تا در حمايت حامی خود قرار داشت، كسی نمی توانست صدمه ای به او برساند. چون همين كه صدمه ای می ديد تمام افراد قبيله حامی و هم پيمان او به دفاع از بست تشين برخاسته و از وی دفاع می كردند.

هنگامی كه مسلمانان مهاجر وارد مكه شدند همين كار را كردند. از جمله عثمان بن عفان در جوار «ابواحيحه» سعد بن عاص بن عتبه تن داد. عثمان بن مظعون نيز در جوار وليد بن مغيره مخزومی و ابوسلمه شوهر ام سلمه (همسر بعدی پيغمبر) در جواردائی خود ابوطالب عموی پيغمبر درآمد.

اين عده همچنان در پناه حاميان خود بودند تا اينكه پيغمبر به مدينه هجرت كرد و آنها نيز توانستند خود را به مدينه برسانند. عده ای هم بعدها در حبس كسان خود بودند و هنگام جنگ بدر و احد در مدينه به پيغمبر ملحق شدند.

مصعب بن عمبير يكی از اينان بود كه در مكه ماند و پيغمبر او را همراه اسعد بن زراره از سران قبيله خزرج به نمايندگی خود به مدينه فرستاد، و او توانست يك سال پيش از هجرت پيغمبر به مدينه، اهل مدينه را مسلمان كند.

مهاجرينی كه به مكه بازگشتند به گفته ابن هشام جمعا ٣٣ مرد بودند. بعضی از آنها همسران خود را نيز همراه داشتند.

گفتم كه آنها دو دسته شدند، دسته ای به حبشه مراجعت كردند، و دسته ديگر به نحو مذكور در مكه ماندند، و در جوار كسان خود يا بزرگان قريش قرار گرفتند. در ميان آنها از جمله داستان عثمان بن مظعون شنيدنی است.