بشر جائز الخطاست.جز معصوم همه كس در زندگى اشتباه ولغزش دارد.ممكن است از روى جهالت و نادانى كارهاى ناروايى راانجام دهد.در اين جهتبين زن و مرد فرقى نيست.براى زن در زندگىزناشويى حتما لغزشها و اشتباهاتى اتفاق خواهد افتاد.ممكن است از بابنادانى يا عدم توجه يا شدت عصبانيت،نسبتبه شوهرش بىادبى كند. ممكن استحرف نيشدار يا زشتى از دهانش خارج شود.ممكن است ازحال طبيعى خارج شود و داد و قال راه بيندازد. ممكن استبدون اجازهشوهر بلكه با نهى او كاري را انجام دهد.ممكن است در اثر بىاحتياطى يانادانى يا بىتوجهى يك ضرر مالى وارد سازد.و دهها از اين قبيل امور كهكم يا بيش براى هر خانوادهاى اتفاق خواهد افتاد.
البته در اين جهت ترديد نيست كه زن و شوهر بايد همديگر راراضى نگه دارند و از كارهاييكه اسباب كدورت و دلخورى است جدااجتناب نمايند.ليكن كمتر اتفاق مي افتد كه زن و شوهر اصلا خطا و لغزش نداشته باشند.
بعضى از مردها خيال ميكنند كه در مورد خطاها و لغزشهاى زن و لوخيلى كوچك باشد بايد كاملا سختگيرى و مؤاخذه كرد تا تكرار نشود.
بايد از همان اوائل عروسى از او ضرب چشم گرفت،و به اصطلاح سرگربه را درب حجله بريد تا حواسش را كاملا جمع كند كه بعدا مرتكب خطانشود.
ليكن به تجربه ثابتشده كه برنامه مذكور نه تنها نتيجه مطلوب رانميدهد بلكه غالبا نتيجه معكوس خواهد بخشيد.زيرا زنيكه تحت فشار وسختگيريهاى زياد شوهرش واقع شود گر چه ممكن است مدتى كوتاهبردبارى كند ليكن بالاخره از اين وضع خسته ميشود،آنگاه ممكن استتصميم بگيرد كه قيد و بندها را پاره كند و خودش را آزاد سازد.كم كم بهايرادها و عتاب و خطابهاى شوهر عادت كرده نسبتبه آنها بىاعتناخواهد شد.
پيش خود فكر ميكند كه اكنون كه شوهرم حتى از خطاها و اشتباهات و لغزشهاى غير عمدى من نميگذرد و مرا تحت فشار قرار ميدهدچه بهتر كه گوش به حرفش ندهم تا تعديل شود و دست از سختگيريهايشبردارد.نسبتبه شوهرش گستاخ و پررو ميشود و به مخالفت و نافرمانىعادت ميكند.
در اين صورت مرد يكى از چند كار را ميتواند انجام دهد.يا اينكهدست از مقاومت و سختگيرى بر نميدارد.در نتيجه،كارشان به لجبازى وكشمكش و نزاع دائمى منجر خواهد شد،و اگر با همين وضع تا آخر عمربه زندگى ادامه بدهند،در تمام عمر يك دقيقه آسايش و خوشى نخواهندداشت.
يا اينكه شوهر از كشمكشها خسته مىشود و در مقابل همسرشتسليم مىگردد و به وى آزادى كامل مىدهد.در اين صورت زنى كه بازورآزمايى و مخالفت،قيد و بندها را پاره كرده و احساس پيروزى وآزادى مىنمايد نسبتبه شوهر خويش و حرفهاى او كاملا بىاعتنا خواهدشد.و شوهر نادان هم كه راه و رسم زن دارى را نمىدانسته ناچار مىشوددر مقابل رفتار او و لو خطاهاى بزرگ باشد دندان بر سر جگر گذاشته برروى مبارك نياورد.يا اينكه در اثر لجبازى و كشمكش،يكى از آنها يا هردو جانشان به ستوه آمده تقاضاى طلاق و جدايى مىكند.
در اين صورت زن و مرد هر دو بدبخت و متضرر خواهند شد ومعلوم نيستبه اين آسانيها بتوانند زندگى سعادتمندانهاى براى خويشتنفراهم سازند.بنابراين،سختگيرى و شدت عمل راه اصلاح عيوب زننيستبلكه غالبا نتايجبدى مىدهد كه مىتوانيد نمونه آنها را در بيندوستان و آشنايانتان يا در صفحات مجلات و روزنامهها به دست آوريد. پس بهترين طريق زندارى اينست كه مرد ميانهروى را از دستندهد و با عقل و تدبير رفتار كند.خطاهاى كوچك همسرش را كه از روىاشتباه يا غفلت و فراموشى صادر شده به كلى ناديده بگيرد و براى آنهادعوا و داد و قال راه نيندازد بلكه بهتر است اصلا برويش نياورد.زيراقصد خلاف نداشته تا استحقاق خشونت و مؤاخذه داشته باشد.
البته مىتواند در يك موقع مناسب با زبان خوش و مدارا به او تذكربدهد كه مواظب باشد از اين قبيل اشتباهات برايش اتفاق نيفتد.و اگر ازروى نادانى مرتكب خلاف شده باز هم صلاح نيست مرد تندى و خشونتبه خرج بدهد و در صدد مؤاخذه و تنبيه بر آيد.زيرا زن در صدد مخالفت ونافرمانى نبوده بلكه از باب جهالت و نادانى آن را خوب پنداشته انجام دادهاست.داد و قال سودى ندارد بلكه بايد آن را ناديده گرفت و در يك موقعمناسب با زبان خوش و دليل و برهان زشتى و مفاسد آن عمل را برايشاثبات نمود تا خودش از روى ميل و اختيار تصميم بگيرد كه بعدا مرتكبخلاف نشود.
در اين صورت موقعيت و احترام مرد محفوظ مىماند و مىتواند باتصميم قاطع و نفوذ كلمه از وقوع خطاهاى قابل اهميت جلوگيرى كند.
اگر با زبان خوش و ايجاد حسن تفاهم توانست همسرش را مطابقدلخواه تربيت كند و جلو خطاها و لغزشهايش را بگيرد قدردانى و تشكركند ليكن اگر ديد كاملا گوش به حرفش نمىدهد و گاه گاه مرتكب خطامىشود،باز هم بهتر است مرد خطاهاى كوچك او را نديده بگيرد و درمقابلش سرسختى و مقاومت نشان ندهد و در صدد تنبيه و انتقامجويىبر نيايد و حتى اصرار نكند مجرميت او را باثبات رساند تا عذرخواهى كند. زيرا زنها غالبا يك حالت لجبازى و دنده كجى دارند اگر مرد با همان حالبا آنها ساخت مىتواند از وجودشان بهرهمند گردد ليكن اگر در مقابلشانسر سختى نشان داد ممكن است در اثر لجبازى و ستيزهگرى كارشان بهجاهاى باريك حتى طلاق و بالاتر از آن حتى قتل و جنايت منتهى شود.
مرد عاقل و خردمند بايد عواقب امر را به خوبى بسنجد و آثار سختگيرى ومقاومت را با آثار عفو و بخشش مقايسه كند در اين صورت يقينا عفو وبخشش را ترجيح خواهد داد،مگر خطاهاى بزرگى كه قابل بخششنباشند،در آن صورت مرد وظيفه ديگرى پيدا مىكند.
اين موضوع به قدرى حساس بوده كه شارع مقدس اسلام آن را بهعنوان يك حقى از زن بر مرد واجب نموده است.على بن ابيطالبعليهالسلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا كنيد و با زبان خوش با آنانسخن بگوييد شايد اعمالشان را نيكو گردانند(٧).
امام سجادعليهالسلام فرمود:حق زن بر تو اينست كه نسبتباومهربانى كنى زيرا زير دست تو مىباشد.و طعام و لباسش بدهى.ونادانيهايش را ببخشى(٨)
از امام صادقعليهماالسلام سئوال كردند زن چه حقى بر شوهرش دارد كهاگر آن را ادا كند نيكوكار شمرده مىشود؟فرمود:غذا و لباسش را بدهد وكارهايى را كه از باب نادانى انجام مىدهد ببخشد(٩)
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود:مثل زن مثل استخوان كج است كه اگربه حال خودش گذاشتى مىتوانى از آن استفاده كنى ليكن اگر خواستى صافش كنى خواهد شكست(١٠)
امام صادقعليهماالسلام فرمود:كسيكه زير دستانش را بخاطر خطاهاىكوچك تنبيه كند نبايد انتظار بزرگى و رياست داشته باشد(١١)
-------------------------------------------
١-اطلاعات ٢٥ آبان ١٣٤٨
٢-اطلاعات ١٤ مرداد ماه ١٣٤٩
٣-اطلاعات ١٣ ارديبهشت ١٣٤٩
٤-اطلاعات ١٦ ارديبهشت ١٣٤٩
٥-اطلاعات ٣ اسفند ماه ١٣٥٠
٦-كيهان ٢٥ فروردين ١٣٥٢.
٧-بحار ج ١٠٣-٢٢٣
٨-بحار ج ٧٤ ص ٥
٩-شافى ج ٢ ص ١٣٩
١٠-وسائل ج ١٤ ص ١٢٣
١١-بحار ج ٧٥ ص ٢٧٢