11%

٤٥ - تشرف حسين مدلل

سيد جليل على بن عبدالحميد نيلى مى فرمايد: شـخـصـى , كـه مـورد اطـمينان من مى باشد, قضيه اى را نقل كرد كه نزد بيشتر اهل نجف اشرف مشهور است.

او مى گفت : خانه اى كه من الان (سال ٧٨٩ هجرى ) در آن ساكنم , ملك مردى ازاهل خير و صلاح بود كه به او حسين مدلل مى گفتند.

اين منزل از سمت غربى وشمالى به قبر مطهر اميرالمؤمنينعليه‌السلام و به ديوار صحن مقدس متصل است.

حـسـيـن صاحب عيال و فرزند بود كه مبتلا به فلج شد, به طورى كه قدرت ايستادن نداشت , لذا عـيـال و اطـفـالش در وقت حاجت او را حمل مى كردنند.

از طرفى به خاطرطول كشيدن مدت مـرض , خـود و خانواده اش در شدت و فشار افتادند و به فقر وتنگدستى مبتلا و محتاج خلق شده بودند.

سال ٧٢٠, يك شب , بعد از آن كه ربع شب گذشته بود, پسر و عيال او از خواب بيدارشدند, ديدند كـه از خـانه و بام نور مى درخشد, به طورى كه چشم را خيره مى كند.

ازحسين پرسيدند: چه خبر است ؟ گفت : امام زمانعليه‌السلام نزد من تشريف آوردند و فرمودند: برخيز اى حسين.

عرض كردم : آقاجان من نمى توانم برخيزم.

دسـت مـرا گرفت و از جا بلند كرد.

همان لحظه مرض من از بين رفت و خوب شدم.

ايشان به من فرمود: اين ساباط (طاقهاى قديمى را ساباط مى گويند) راه من است كه از اين راه به زيارت جدم مى روم.

درب آن را هر شب ببند.

عرض كردم : شنيدم و اطاعت كردم , مولاى من.

سپس آن حضرت برخاسته و به زيارت حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام رفتند.

بعد از اين قضيه , آن ساباط, به ساباط حسين مدلل مشهور شد.

و مردم براى آن نذرهامى كنند و به بركت حضرت ولى عصر ارواحنافداه به مراد خود مى رسند(٣).