11%

٣ ملانكه و شياطين

طبق توجيه گذشته ملائكه و فرشتگان نام قواى طبيعى است كه بخير و خوشبختى و شياطين نام قواى طبيعى است كه به شر و بدبختى دعوت مى كنند! ولى آنچه از قرآن مجيد استفاده مى شود خلاف اين است وقرآن ملائكه و شياطين را يكعده موجودات بيرون از حس و داراى وجود و شعور و اراده مستقل مى داند.

اما ملائكه ، آيات چندى در اين باره گذشت كه به موجب آنها ملائكه موجودات مستقل و داراى ايمان و كارهائى كه با شعور و اراده تحقق مى پذيرد هستند و آيات بسيار ديگرى نيز در قرآن مجيد هست كه به همين مدعى گواهى مى دهد.

و اما شياطين ماجراى سرپيچى ابليس از سجده آدم و محاوره اى كه ميان او و خداى متعال جارى گرديده است در چند جاى قرآن مجيد نقل شده ابليس پس از رانده شدن از ساحت قرب مى گويد: همه ذريه آدم را جز بندگان مخلص گمراه خواهم كرد

(( ((لاغوينهم (٥١) اجمعين الا عبادك منهم المخلصين ))

و خداى متعال در جواب مى فرمايد: دوزخ را از تو و پيروانى كه از بشر خواهى داشت بكيفر اعملتان پر خواهم نمود

(( لا ملان جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين ))

(٥٢)

بديهى است كيفر عمل جز باشعور و ادراك كيفر بيننده صورت نمى بندد و همچنين خداى متعال در جاى ديگر از كلام خود عطف به تهديدى كه ابليس بشر را كرده مى فرمايد:

 ((ولقد صدق عليهم ابليس ظنه فاتبعوه الا فريقا من المؤ منين ))

(( ع سوره بسا آيه ٢٠ (ابليس گمانى را كه بايشان داشت تحقق بخشيد پس جز فرقه از مؤ منين پيروى او را كردند) چنانكه مى بينيم ابليس را با ظن و گمان متصف ساخته .

و همچنين در جاى ديگر مى فرمايد:

((و قال الشيطان لما قضى الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم فلا تلومونى ولوموا انفسكم ))

(( سوره ابراهيم آيه ٢٢ (ترجمع : و شيطان پس از آنكه كار خاتمه يافت مى گويد: خدا به شما وعده داد وعده حق من نيز وعده دادم و تخلف كردم و مرا تسلطى بر شما نبود جز اينكه شما را فقط دعوت كردم و شما پذيرفتيد پس مرا تسلطى بر مشا نبود جز اينكه شما را فقط دعوت كردم و شما پذيرفتيد پس مرا ملامت و سرزنش مى كنيد و خودتان را ملامت كنيد) ملامت و سرزنش نيز از امورى است كه تنها به كسانى كه شعور و اراده دارند تعلق مى گيرد.

آيات بالا و آيات ديگرى كه در همين مضامين است براى شيطان صفات و حالاتى اثبات مى كند كه با داشتن وجود و شعور و اراده استقلالى ملازمند و بر قواى طبيعى كه فاقد اين صفات مى باشند صدق نمى كنند.

جن

نظاير آياتى كه درباره ملائكه و شياطين گذشت بلكه بيشتر و روشنتر درباره جن نيز هست خداى متعال درباره فرزندانى كه دعوت پدر و مادر خود را نپذيرفته ايمان نمى آورد و آئين خدا را خرافات و اساطير گذشتگان مى شمارند مى فرمايد ((

((اولئك الذين حق عليهم القول فى امم قد خلت من قبلهم من الجن و لانس انهم كانو خاسرين ))

سوره احقاف آيه ١٨ (ترجمه : آنانند كسانيكه سخن در ايشان ثابت شده در ميان امتهائى كه از جن و انس در گذشته اند بدرستى آنان زيانكار بودند) به مقتضاى اين آيه جن نيز مانند انسان امتهاى مختلف و تكاليف و مرگ و مير دارند.

و باز در جاى ديگر مى فرمايد:

((واذ صرفنا اليك نفرا من الجن يستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضى ولوا الى قومهم منذرين قالوا ياقومنا انا سمعنا كتابا انزل من بعد موسى مصد قالمابين يديه يهدى الى الحق والى طريق مستقيم يا قومنا اجيبوا داعى الله و آمنوا به يغفرلكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب اليم و من لا يجب داعى الله فليس بمعجز فى الارض وليس له من دونه اولياء اولئك فى ضلال مبين ))

سوره احقاف آيه ٣٢ (ترجمه : يادآورى مى كنيم وقتى را كه چندين تن از جن را براى شنيدن قرآن به سوى تو برگردانيديم تا وقتيكه براى آن حضور يافتند به همديگر گفتند گوش دهيد پس همينكه خاتمه يافت براى انذار دعوت بسوى قوم خود روانه شدند گفتند: اى قوم ما كتابى را گوش داديم كه پس از موسى نازل شده بسوى حق و بسوى راه راست راه نمائى مى كند اى قوم داعى خدا را بپذيريد و بوى ايمان بياوريد تا خدا از گناهانتان بيامرزد و شما را از عذابى دردناك پناه دهد و كسيكه داعى خدا را نپذيرد در زمين خدا را عاجز كننده نيست و سرپرستان ديگرى جز خدا ندارد آنان در يك گمراهى آشكار مى باشند).

دلالت قصه به اينكه جن نيز مانند بشر يك گروه داراى وجود مستقل و شعور و اراده و تكليف مى باشند روشن است و آيات ديگرى نيز در قرآن مجيد در ميان آيات قيامت است كه دلالت بر اين مدعى از آيات بالائى كمتر نيستند.