و فرستادگان خدا ياد مى كند ولى از ذكر شماره آنان و نام همه شان خود دارى مينمايد و از گروه شان فقط بيست و چند نفر را اسم ميبرد.
(٥٥)
ما كه ازين موهبت بى بهره هستيم و بعبارت ديگر آنرا نچشيده ايم حقيقت آن براى ما مجهول است تنها برخى از آثار آنرا كه از آنجمله قرآن مجيد مى باشد و پاره از اوصاف آنرا كه از راه نبوت بما رسيده ديده و شنيده ايم با اينهمه نميتوان گفت كه اوصاف آن همانست كه بما رسيده و بس و ممكن است اوصاف و خواص و شعب ديگرى داشته باشد كه براى ما شرح داده نشده .
١٠ - كيفيت وحى قرآن مجيد
بطور اجمال آنچه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح ميدهد اينست كه وحى اين كتاب آسمانى بطور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آنحضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش ) سخن خدا را تلقى نموده است .
خدايمتعال ميفرمايد:
((و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء انه على حكيم و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان ولكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا و انك لتهدى الى صراط مستقيم ))
سوره سوره شورى آيه ٥٢ (ترجمه : بهيچ بشرى نميرسد كه خدا با او سخن گويد مگر اينكه وحى كند - سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند - يا از پشت پرده اى حرف زند يا رسول و فرستاده اى بفرستد و او باذن خدا آنچه را خدا ميخواهد وحى نمايد زيرا خدا بلند مرتبه و محكم كار است و بهمين نحو روحى را از امر خودتان - قرآن را - بتو وحى كرديم از پيش خود نمى توانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه ايمان چيست ولى ما آنرا نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه ميخواهيم رهبرى مينمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان ميدهى ).
بقرينه ترديدى كه در آيه اولى هست و وحى كه در قسم اول بجائى نسبت داده نشده و در قسم سوم برسول نسبت داده شده در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده :
١ - گفتار خدائى كه هيچ واسطه اى ميان خدا و بشر نباشد.
٢ - گفتار خدائى كه از پشت حجاب شنيده شود مانند شجره طور كه موسى عليه السلام سخن خدا را مى شنيد ولى از ناحيه آن .
٣ - گفتار خدائى كه ملكى آنرا حمل نموده ببشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده ميشود كه سخن خدا را حكايت مينمايد.
و آيه دوم ميرساند كه قرآن مجيد از همين راه به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم رسيده و از اينجا روشن ميشود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است .
و باز ميفرمايد:
((نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربى مبين ))سوره شعراء آيه ١٩٤
(ترجمه : قرآن را روح امين - جبريل - بقلب تو يعنى بنفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا ميترسانند) و ميفرمايد:
((من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك ))سوره بقره آيه ٩٧ (ترجمه آيه گذشت ).
از اين آيه ها استفاده ميشود كه قرآن يا بخشى از قرآن بوسيله فرشته وحى كه جبريل و روح امين است فرستاده شده (قسم سوم تكليم ).
و اينكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم قرآن را از فرشته وحى با نفس
(٥٦)
خود يعنى با تمام وجود خود تلقى ميكرد نه از راه گوش .
و ميفرمايد:
((فاوحى الى عبده ما اوحى ما كذب الفؤ اد ما راى افتمارونه على مايرى ))سوره نجم آيه ١٢
(ترجمه : پس وحى نمود ببنده خود آنچه را كه وحى نمود دروغ نگفت و اشتباه نكرد قلب - نفس - پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در آنچه مشاهده كرد آيا با او در چيزى كه - عيانا - مشاهده مى كند بمجادله ميپردازيد؟
و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است :
((رسول من الله يتلو صحفا مطهرة ))
سوره بينة آيه ٢ (ترجمه :فرستاده اى از جانب خدا كه صحيفه هاى پاكى را تلاوت مى كند).
در خاتمه اين بحث ميگوئيم كه توضيحات و مسائل بسيار ديگرى در اطراف اقسام وحى و صفات و خواص آنها از قرآن مجيد استفاده ميشود كه اين كتاب با اختصارى كه از براى آن در نظر گرفته شده گنجايش ايراد آنها را ندارد.