2%

ازدواج امير المؤمنين با فاطمهعليه‌السلام

و از حوادث سال دوم هجرت ازدواج ميمون امير المؤمنين علىعليه‌السلام با فاطمه دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود كه به امر پروردگار صورت گرفت.

و ملخص آن،چنانكه در روايات بسيارى از شيعه و اهل سنت رسيده است،چنان بود كه چون فاطمهعليها‌السلام به سن رشد رسيد بزرگان اصحاب آن حضرت از مهاجر و انصار براى خواستگارى فاطمهعليها‌السلام به نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدند و پاسخى كه پيغمبر خدا به همه آنها مى داد اين بود كه من در مورد ازدواج فاطمهعليها‌السلام منتظر فرمان و دستور خدا هستم و گاهى هم صغر سن و كم سالى فاطمه را دليل بر رد درخواستشان ذكر مى فرمود و كسى كه تا به آن روز به اين عنوان نزد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نرفته بود،علىعليه‌السلام بود.

روزى عمر و ابو بكر كه هر كدام براى خواستگارى رفته بودند و همان پاسخ را شنيده بودند با خود گفتند:چنين به نظر مى رسد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمه را براى على نگاه داشته،خوب است به نزد على برويم و او را براى اين منظور نزد پيغمبر بفرستيم و از آن سو جبرئيل نيز نازل شده و دستور ازدواج فاطمهعليها‌السلام را با علىعليه‌السلام از طرف خداى تعالى به پيغمبر ابلاغ كرد.

براى اين منظور روزى به جستجوى علىعليه‌السلام رفته و او را در نخلستانى كه مشغول آبيارى درختان خرما بود پيدا كردند و پيشنهاد خواستگارى كردن فاطمهعليه‌السلام را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدو دادند و علىعليه‌السلام نيز كه خود مايل به اين كار بود با پيشنهاد آن دو نفر دست از كار كشيد و پس از آنكه وضو ساخته و دو ركعت نماز خواند به خانه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد ولى شرم و حيا مانع شد كه منظور خود را بر زبان آورد ورسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از وضع ورود و نظر كردن به چهره علىعليه‌السلام مقصود او را دانسته و بدو گفت:

براى خواستگارى فاطمهعليها‌السلام آمده اى؟و چون پاسخ مثبت شنيد از او پرسيد:براى انجام اين كار از مال دنيا چه دارد؟علىعليه‌السلام عرض كرد:شمشيرى و اسبى و زره ام و شتر آبكشم.پيغمبر فرمود :اما شتر آبكش و شمشير و اسب را كه نمى توانى صرف اين كار كنى و همه آنها مورد حاجت توست ولى زره خود را مى توانى صرف اين كار كنى.

علىعليه‌السلام به بازار آمد و زره خود را به چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن پول را آورده در دست پيغمبر ريخت،آن حضرت نيز مقدارى از آن پول را به مقداد بن اسود داد تا جهيزيه اى براى فاطمه تهيه كند،مقداد هم به بازار رفته و سنگ آسيايى با ظرفى براى آب و تشكى از پوست خريدارى كرده به نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد و آن حضرت به كمك يكى از زنان وسايل ازدواج و زفاف زهراعليها‌السلام را فراهم كرد و پس از جنگ بدر مراسم زفاف و عروسى انجام شد.

و اين بود ملخص داستان و اگر خدا توفيق دهد در كتاب جداگانه اى در شرح حال دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت فاطمهعليها‌السلام ،تفصيل بيشترى را در اين باب براى شما ذكر خواهيم كرد.

ضمنا در آن كتاب ان شاء الله در مورد سن فاطمهعليها‌السلام بحث خواهيم كرد كه بنا به گفته بسيارى از اهل سنت در آن موقع بيست سال از عمر فاطمه گذشته بود،ولى بنا بر قول صحيحـه از ائمه اطهارعليه‌السلام رسيده عمر آن بانوى معصومه در آن هنگام ده سال بوده و اين به خاطر اختلافى است كه در ولادت فاطمهعليها‌السلام نقل شده كه بسيارى از ايشان آن را پنج سال قبل از بعثت مى دانند،ولى قول صحيح آن است كه پنج سال بعد از بعثت بوده،به شرحى كه در آن كتاب ذكر خواهد شد،ان شاء الله تعالى.

___________________________________

پى نوشتها:

١.سوره بقره،آيه .٢١٧

٢.تفسير على بن ابراهيم،ج ١،ص .٦٥

٣.البداية و النهاية،ج ٢،ص ٢٥٢.مجمع،ج ٨،ص ...٢٤٤

٤.ترجمه آيه و داستان مسجد ضرار بعدا خواهد آمد.