2%

سال هفتم هجرت جنگ خيبر

ماه ذى حجه بود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از حديبيه بازگشت و تا مقدارى از ماه محرم در مدينه بود سپس به آن حضرت خبر رسيد كه يهود خيبر در صدد حمله به مدينه هستند و همين سبب شد تا دستور حركت به خيبر از طرف پيغمبر صادر شود و از طرفى به گفته برخى از مورخين رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از اينكه نامه به سران جهان نوشت به فكر افتاد ممكن است برخى از آنها مانند كسرى پادشاه ايران و يا هرقل امپراتور روم در صدد برآيند تا از وجود خطرناكترين دشمنان اسلام يعنى يهوديانى كه در حجاز سكونت دارند بر ضد مسلمانان استفاده كرده و آنها را به جنگ با مسلمانان تحريك كنند و ديار يهوديان ساكن حجاز پايگاهى براى دشمنان اسلام گردد،و از اين رو پيغمبر اسلام بايد هر چه زودتر تصميم قاطعى براى پاك كردن حجاز از اين دشمنان خطرناك كه با شكست خوردن همكيشانشان يعنى يهود بنى النضير،بنى قينقاع و بنى قريظه در مدينه همچون مار زخم خورده اى شده بودند بگيرد،و پيش از اينكه آنها به فكر تهيه لشكر و جنگ و حمله به مدينه بيفتند آنها را سركوب كند،بخصوص كه آنها با قبيله غطفان نيز همپيمان بودند و در وقت بروز جنگ از كمك آنها نيز برخوردار مى گشتند.

به هر صورت لشكر اسلام از مدينه خارج شد و پرچم جنگ را نيز رسول خدا به دست على بن ابيطالبعليه‌السلام داد و بسرعت راه خيبر را در پيش گرفتند به طورى كه نزديك به دويست كيلومتر راه،مسافت ميان مدينه و خيبر را سه روزه طى كرد و براى اينكه ميان يهود مزبور و همپيمانانشان از قبيله غطفان جدايى اندازد كه قبيله مزبور نتوانند به كمك آنها بيايند در سر آب"رجيع"كه در نزديكى خيبر بود منزل كرد و آنجا را لشكرگاه خود قرار داد.

و به گفته ابن هشام قبيله غطفان وقتى از ماجرا با خبر شدند به قصد يارى يهود خيبر حركت كردند ولى به فكر زن و فرزند و اموال خود كه به جاى گذاشته بودند افتاده و گفتند:ممكن است در غياب ما محمد و لشكريانش به سرزمين ما حمله كرده و آنها را اسير نموده و اموال ما را به غنيمت ببرند از اين رو بازگشتند و به كمك آنها نيامدند و برخى از مورخين نيز عقيده دارند كه قبيله غطفان به آنها كمك كردند ولى آنها نيز مانند يهوديان خيبر شكست خورده به ديار خود بازگشتند و ظاهرا قول اول صحيح تر باشد.

و به هر صورت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با لشكريان خود از آنجا حركت كرد و شبانه تا پشت قلعه هاى خيبر پيش رفت و در آنجا توقف نمود،صبح كه شد و يهوديان به عادت همه روزه با بيل و كلنگ از قلعه ها براى زراعت بيرون آمدند لشكريان اسلام را مشاهده كردند كه قلعه ها را محاصره كرده و پياده شده اند،از اين رو بسرعت وارد قلعه شده و فرياد زدند:

محمد با سپاهيانش!

پيغمبر خدا اين جريان را به فال نيك گرفت و فرمود:"خيبر خراب شد،ما وقتى بر قومى فرود آييم بدا به حالشان!"!