پيش از اين اشاره شد كه سفر تبوك سخت ترين و طولانى ترين سفرهايى بود كه پيغمبر و سپاهيان اسلام بدان اقدام كرده و مى رفتند،و با توجه به گرماى هوا و خشكسالى و فصلى كه اين سفر با آن مصادف شده بود كار را بسيار سخت و دشوار مى كرد و از اين رو در روايات و تواريخ نام اين سپاه را"جيش العسره"يعنى سپاه سختى گذارده اند و در قرآن كريم نيز در سياق آيات مربوط به جنگ تبوك در سوره توبه بدان اشاره شده است.
با اين همه احوال،روزى كه سپاه،از لشكرگاه مدينه كه جايى به نام"ثنية الوداع"بود حركت كرد در مقدمه لشكر ده هزار سرباز و سپاهى بود كه راه خطرناك و مخوف و بيابانهاى بى سروته شمال حجاز را مى شكافت و پيش مى رفت و به دنبال آن پيغمبر اسلام با بيست هزار نفر به صورت صفوف منظم ديگر سپاه حركت نمود.
سر راه به منزل"حجر"و ويرانه هاى قوم ثمود كه آثارى از خانه هاى آنها در آنجا بود رسيدند و در كنار آن فرود آمدند و سر چاهى كه در آنجا بود رفته مقدارى آب از چاه كشيدند ولى شب كه شد پيغمبر اسلام دستور داد كسى از آب آن چاه نخورد و وضو هم نگيرند و اگر آردى هم با آن آب خمير كرده اند به شتران بدهند.
چون از بادهاى تند و سوزان آن سرزمين كه گاهى توده هاى شن را به صورت درياى مواج به حركت در مى آورد آگاهى داشت،دستور داد در آن شب كسى تنها از خيمه خود بيرون نيايد و دو نفر كه با دستور آن حضرت مخالفت كرده و شب هنگام از خيمه خود خارج شدند به هلاكت رسيدند،يكى را باد برد و ديگرى زير توده هاى شن مدفون گرديد.
و در سيره ابن هشام است كه يكى از آنها به مرض خناق مبتلا شد و ديگرى را باد به كوههاى قبيله طى انداخت و چون پيغمبر از ماجرا مطلع شد فرمود:مگر من نگفته بودم كسى تنها از خيمه بيرون نيايد و سپس درباره آن كس كه به خناق دچار شده بود دعا كرد و او شفا يافت و آن ديگرى را نيز قبيله طى پس از بازگشت لشكر به مدينه به نزد پيغمبر اسلام آوردند
و به هر صورت چون طبق دستور پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم آبهايى را كه از چاه برداشته بودند بر زمين ريختند پس از پيمودن مقدارى راه دچار بى آبى و تشنگى شدند باز هم به مدد دعا و كمك الهى قطعه ابرى آمد و به مقدارى كه مردم براى آشاميدن و ذخيره احتياج داشتند باران باريد و از اين نگرانى هم بيرون آمده و نجات يافتند.