قرآن و قرآن پژوهي قرآن و قرآن پژوهى .
بهاء الدين خرمشاهي

١ - تعريف قرآن . در فـرهـنـگ اسلام و تشيع قرآن را همواره با صفت كريم به صورت قرآن كريم ( اهل سنت ) با صفت مجيد , به صورت قرآن مجيد ( اهل تشيع ) مى نامند و اين دو صفت منشا قرآنى دارد. از قرآن مجيد دوگونه تعريف مى توان به دست داد. نـخـسـت تـعريف ساده و عرفى كه قرآن را كتاب مقدس و آسمانى اسلام و وحى الهى بر حضرت محمد (ص ) مى داند. دوم تـعريف علمى كه قرآن را وحى نامه اعجازآميز الهى مى داند كه به زبان عربى , به عين الفاظ توسط فرشته امين وحى , جبرئيل , از جانب خداوند و از لوح محفوظ , بر قلب و زبان پيامبر اسلام (ص ) هـم اجمالا يكباره و هم تفصيلا در مدت بيست و سه سال نازل شده و حضرت (ص ) آن را بر گـروهـى از اصـحـاب خـود خوانده و كاتبان وحى ( از ميان اصحاب ) آن را با نظارت مستقيم و مـسـتـمر حضرت (ع ) نوشته اند و حافظان بسيار , هم از ميان اصحاب , آن را حفظ و به تواتر نقل كـرده انـد و در عـصـر پـيامبر (ص ) هم مكتوب بوده ولى مدون نبوده است , و در عصر عثمان با نظارت او طى چند سال , منتهى به حدود سال ٢٨ هجرى , مدون بين الدفتين ,از سوره فاتحه تا ناس , در ١١٤ سوره , مى گردد. و متن آن مقدس و متواتر و قطعى الصدور است و تلاوت آن مستحب مؤكد است . ايـمـان بـه قـرآن مـجـيد به توصيفى كه گفته شد و نيز معجزه الهى و سند نبوت دانستن آن و مـحـفوظ بودنش از خطا و هرگونه افزود و كاست ( تحريف ) , از ضروريات اسلام و مذهب تشيع است . قـرآن به زبان عربى بسيار شيوايى كه مايه اعجاب فصحاى عرب ( و بعدها اقوام ديگر ) گرديده و در تـاريـخ زبـان عـربى , سابقه و همانندى نداشته , در طى مدت بيست و سه سال , يعنى سراسر زمـانـى كـه حـضـرت رسـول (ص ) به وظيفه رسالت و ابلاغ پيام الهى و دعوت به اسلام اشتغال داشـتـه انـد , بـه صورت بخش بخش ( منجما يا نجوما ) بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است و چنانچه اشاره شد حافظان , حفظش كرده و كاتبان با نوشت افزارهاى بسيار ابتدايى , با خطى كه هـنـوز نـقـطـه و نـشان و علائم اعراب نداشته است , و كوفى نام داشته است , در چندين نسخه بازنويس شده است . ٢ - اندازه و حجم و تقسيمات قرآن . قرآن كتابى است كه در مقايسه با ساير كتابها , كتابى است متوسط الحجم و مى توان گفت حجم آن برابر است با عهد جديد ( اناجيل اربعه و رسالات وابسته به آن ) يا ديوان حافظ. طبق دقيقترين آمار تعداد كل كلمات قرآن ٧٧٨٠٧ كلمه است . ( فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم , دكتر محمد روحانى , ١/٢٣ ). قرآن داراى ١١٤ سوره و كلا ٣٠ جزء است . هر جزئى چهار ( يا دو ) حزب است . نيز هر پنج آيه را خمس [ خ ] و هر ده آيه را عشر [ ع , و اين عمل را تعشير ] ناميده اند ( تاريخ قرآن , راميار ٥٤٣ ). تقسيم درونى و تفصيلى ديگر قرآن , تقسيم آن به ركوعات است . منظور از ركوع , بخشى و گروهى از آيات است كه در يك موضوع آمده و اتحاد مضمونى دارد كه با شروع آن موضوع , ركوع آغاز مى گردد و با تغيير و تحول كلام به موضوعى ديگر , ختم مى شود. پيداست كه شماره آيات مندرج در هر ركوع , كم و زياد است , به خلاف جزوها و حزبها كه به طور مساوى تقسيم شده است . وجـه تـسـميه ركوع را مى توان از آنجا دانست كه در نمازهاى شبانه روزى , پس از خواندن سوره حمد در ركعت اول و دوم , مى توان به خواندن سوره هاى ديگر , يا لااقل چند آيه اكتفا كرد. پيرو اين عقيده , بعضى كه قرآن شناس بوده اند , اوايل هر چند آيه اى را كه يك عنوان و موضوع را تـشـكـيـل مـى دهد , معين ساختند و از آن جهت كه بعد از قرائت آن بخش , نمازگزار به ركوع مى رود , نام هر بخش را ركوع گذارده اند. عدد ركوعات قرآن طبق مشهور ٥٤٠ ركوع است ( به طور متوسط و تقريبى هر صفحه از قرآن يك ركـوع دارد ) ( مقاله قرآنهاى چاپى نوشته كاظم مدير شانه چى , در مشكوة , شماره دوم , بهار ١٣٦٢ ش , ص ١٥١ - ١٥٢ ). گفتنى است كه در قرون جديد , ابتدا خوشنويسان قرآن نويس در امپراتورى عثمانى و سپس در مـصـر و لبنان و سوريه , كوشيده اند و توانسته اند كه قرآن مجيد را با رعايت قواعدى از جمله آغاز هـر صـفحه با اول آيه , و پايان صفحه به پايان يك آيه , بنويسند و هر جزء را در بيست صفحه و لذا كل قرآن را در ٦٠٤ كتابت كنند ( ٤ صفحه اضافى مربوط به صفحات آغازين و پايانى است ). در ايـن شيوه كتابت كه در معتبرترين قرآن جهان اسلام ( مصحف المدينة , به كتابت عثمان طه , خـطاط هنرمند سورى و طبع دارالقرآن عربستان سعودى در مدينه , و متن مبناى همين ترجمه هم هست نير رعايت شده , هر صفحه داراى ١٥ سطر است . بـعضى از غرابت گرايان قرآن را در ٣٠ صفحه عادى ( هر جزء در يك صفحه ) به خط بسيار ريز يا غبار , كتابت كرده اند. و كـسـانى كه غرابت گراتر بوده اند , كل قرآن را در يك صفحه - كه ابعاد آن از سراسر يك صفحه روزنـامه عادى فراتر نيست - كتابت و چاپ كرده اند كه طبعا براى قرائت نيست , و براى به همراه داشتن از جهت حفظ و تعويذ به قرآن است , و حتى با ذره بين نيز قابل خواندن نيست . همچنين قرآن را با تعداد صفحات عادى , فى المثل همان ٦٠٤ صفحه , ولى با ابعاد بسيار كوچك در حـدود يـك - دو سـانـتـيمتر , بر روى كاغذى بسيار نازك ( حتى نازكتر از كاغذ خاص كتاب مقدس ) به طبع رسانده اند , كه آن نيز فايده هاى غير قرائتى دارد. از سوى ديگر و نقطه مقابل اين ابعاد كوچك , قرآن را در ابعاد بسيار بزرگ نيز كتابت كرده اند كه يـكـى از مشهورترين نمونه هاى تاريخى آن , قرآن مكتوب به خط محقق ( ولو معروف به ثلث ) به قلم شاهزاده هنرمند تيمورى , بايسنقر ميرزا ( ٨٠٢ - ٨٣٨ ق ) است كه اوراق پراكنده آن , به ابعاد تقريبا بيش از يك متر در نيم متر , در موزه ها و كتابخانه ها , از جمله در موزه قرآن كتابخانه آستان قدس رضوى , محفوظ است . كتيبه هاى مساجد در جهان اسلام نيز نمونه اى از درشت نويسى آيات قرآن مجيد است . ٣ - آيه و سوره . الف ) آيه .
واحد كوچك قرآن كريم , آيه است . در بيشتر موارد هر آيه يك جمله است . ولى گاه آياتى هست كه متشكل از چند جمله و يك پاراگراف است ( نظير مثلا آية الكرسى يا آيه نور ). و گاه حتى به اندازه چند پاراگراف است . مـانـنـد آيـه ديـن ( كـه آيه تداين و مداينه هم گفته اند ) كه بلندترين آيه قرآن است و در كتابت عثمان طه ( مصحف المدينة ) درست يك صفحه پانزده سطرى است . گاه هست كه آيه نه فقط از يك جمله كمتر است , بلكه فقط يك كلمه است مانند مدهامتان ( الرحمن , ٦٤ ) , يا از آن هم كمتر مانند اغلب حروف مقطعه يا فواتح سور نظير طه , يس يا الم . شناخت حد آيه توقيفى و از سوى شارع است . زيرا حتى در فواتح سور فى المثل المص را يك آيه شمرده اند , ولى نظير آن يعنى المر را يك آيه نشمرده اند. يا حمعسق [ حم . عسق ] را دو آيه شمرده اند. ولى باز كهيعص يك آيه شمرده شده است . كلمه آيه و جمع آن آيات , به معناى همين جملات يا جمله واره هاى قرآن , در خود قرآن هم آمده است . ( آيه : بقره , ١٠٦ ; نحل , ١٠١ , آيات ; بقره , ٢٥٢ ; آل عمران , ٧ ; يوسف , ١ ; نور , ١ ). پـر آيـه تـرين سوره قرآن كريم سوره بقره است ( ٢٨٦ آيه ) ,و كم آيه ترين سوره قرآن , سوره كوثر است ( ٣ آيه ). در تعداد كل آيات اقوال متعددى هست . طـبـق معتبرترين قول كه ابوعبدالرحمن عبداللّه بن حبيب سلمى از اميرالمؤمنين على (ع ) نقل كرده و امام شاطبى آن را در ناظمة الزهر آورده است , تعداد كل آيات قرآن , ٦٢٣٦ آيه است ( تاريخ قرآن , راميار , ٥٧٠ ). تـرتـيب و توالى آيه ها , اعم از اينكه طى يك فقره وحى يا طى يك سلسله وحى متوالى نازل شده باشد , توقيفى است . يعنى خود اين امر نيز جزو وحى است و به امر الهى و رهنمايى جبرئيل انجام گرفته است . در مـواردى هـم كـه حضرت رسول (ص ) آيه يا آياتى را جابجا مى كردند و مى فرمودند : اين آيه يا آيات را در فلان سوره بين كدام آيات قرار دهيد , باز به رهنمود وحى بوده است . بعضى از آيات قرآن , برجستگى و شهرت خاصى يافته اند و با نام كلمه يا معنايى از خود آيه مشهور شده اند كه بعضى از آنها عبارتند از : آيه اخوت ( حجرات , ١٠ ) , آيه اذن يا آيه تصديق ( توبه ,٦١ ) ; آيه اكمال ( مائده , ٣ ) ; آيه امانت ( احزاب , ٧٢ ) ; آيه انذار ( شعراء ٢١٤ ) ; آيه تبليغ ( مائده , ٦٧ ) ; آيه تداين ( يا دين يا مداينه , بقره , ٢٨٢ ) ; آيه تسميه كه همان بسم اللّه الرحمن الرحيم است در آغـاز كـلـيه سوره ها , جز سوره توبه ; آيه تطهير ( احزاب , ٣٣ ) ; آيه حجاب ( نور , ٣٠ - ٣١ ) ; آيه حـفظ ( حجر , ٩ ) ; آيه خمس ( انفال , ٤١ ) ; آيه سيف [ آيه قتال ] ( توبه , ٥ ) ; آية الكرسى ( بقره , ٢٥٥ ) ; آيه مباهله ( آل عمران , ٦١ ) ; آيه مشيت ( كهف , ٢٣ - ٢٤ ) ; آيه نور ( نور , ٣٥ ) ; آيه و ان يـكـاد ( قـلم , ٥١ ) ; آيه ولايت ( مائده , ٣ ) ( براى تفصيل و شرح آنها ـ دايرة المعارف تشيع , ذيل كلمه آيه ... ) . آيات قرآنى به مكى و مدنى و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه تقسيم مى گردد كه شرح هر يك خواهد آمد. ب ) سوره . واحد بزرگ قرآن كريم , سوره است . سوره در لغت يعنى بريده شده و در اصطلاح گروهى مستقل از آيات قرآن كه مطلع و مقطعى دارد , و گفته اند كه به اين معنى از سورالمدينة ( ديوار دور شهر ) گرفته شده است . كلمه سوره به همين معنى در خود قرآن هم به كار رفته است ( از جمله در بقره , ٢٣ ; توبه , ٦٤ , ٨٦ ; نور , ١ ) همچنين جمع آن سور ( بر وزن گهر ) نيز در قرآن به كار رفته است ( هود , ١٣ ). قرآن مجيد , كلا ١١٤ سوره دارد كه كمابيش به ترتيب بلندى طول مرتب شده اند. بلندترين سوره قرآن سوره بقره است ( ٢٨٦ آيه , برابر با ٤٨ صفحه در كتابت عثمان طه - مصحف المدينة ) و كوتاهترين سوره , سوره كوثر است ( داراى ٣ آيه ). بـعضى سوره هاى قرآن , نام گروهى دارند : الطوال السبع [ السبع الطوال ] : ( هفت گانه بلند ) كـه عـبارتند از : بقره , آل عمران , نساء , مائده , انعام , اعراف و در مورد هفتم , اختلاف نظر است كـه آيا شامل انفال و توبه است ( كه بين آنها بسم اللّه الرحمن الرحيم فاصله نينداخته است ) يا يونس . الـمـئون [ الـمئين ] : ( صدگانه ها ) به سوره هايى اطلاق مى گردد كه تعداد آيات آنها از ١٠٠ آيه بيشتر است . ( مانند يونس , هود , يوسف , نحل , كهف ). المثانى : سوره هايى است كه كمتر از صد آيه دارد ( مانند قصص , نمل , عنكبوت , يس و ص ). المفصل : سوره هاى اواخر قرآن كه نخستين آنها به اختلاف اقوال سوره ق يا حجرات است . نامهاى گروهى ديگر نيز براى بعضى از سوره ها به مناسبتهاى خاصى نهاده اند. از جمله سوره الم : هفت سوره اين كه با الم آغاز مى شود. سور مسبحات : ( كه با كلمه سبحان , يا سبح , يا يسبح آغاز مى گردد , كه عبارتند از اسراء , حديد , حشر , صف , جمعه , تغابن , و اعلى . سـور حـواميم : هفت سوره كه با حم آغاز مى گردد ( مؤمن , فصلت , شورى , زخرف , دخان , جاثيه , و احقاف ). سور طواسين : سوره هايى كه با طس يا طسم آغاز مى شود ( شعراء , نمل , قصص ). سـور عزايم : چهار سوره اى چهار سوره اى كه در آنها سجده واجبه هست ( سجده , فصلت , نجم , علق ). الزهراوان : ( بقره و آل عمران ). المعوذتين : دو سوره آخر قرآن ( فلق و ناس ). چهار قل : چهار سوره پايان قرآن كه با كلمه قل آغاز مى شود. نام سوره ها ( فاتحة الكتاب , بقره , آل عمران , نساء , تا آخر ) توقيفى يعنى به تعيين رسول اللّه (ص ) بوده است ( نيز ـ تاريخ قرآن , راميار , ٥٨١ ). بعضى سوره ها , دو يا چند نام دارد از جمله : فاتحة الكتاب ( حمد , ام القرآن , سبع المثانى ) ; توبه ( برائت ) اسراء ( بنى اسرائيل ) نمل ( سليمان ) ص ( داود ) مؤمن ( غافر ) , اخلاص ( توحيد , قل هو اللّه ) ; مسد ( لهب ). درباره اينكه ترتيب و توالى سوره هاى قرآن كه آغاز آنها , فاتحة الكتاب و پايان آنها , سوره ناس است , تـوقـيـفـى اسـت يـا اجتهادى ( اجتهاد صحابه ) و به راى و نظر گردآورندگان بازمى گردد , اختلاف اقوال است . بعضى گفته اند توقيفى و به امر و ارشاد پيامبر (ص ) و رهنمود وحى است . بعضى گفته اند اجتهادى است و به عهده سامان دهندگان مصحف عثمانى است , چون حضرت رسـول (ص ) بـه دلايـلـى كـه بـعـدا گـفته خواهد شد , قرآن را كتابت و جمع كرده ولى مدون بين الدفتين نكرده بودند. و بعضى گفته اند آميزه اى از توقيف و اجتهاد است و اين راى پذيرفتنى تر است . نام و نشان سوره هاى ١١٤ گانه قرآن مجيد در اغلب تاريخهاى قرآن ( از جمله تاريخ قرآن , تاليف رامـيـار , ٥٨٣ بـه بـعـد ) و نيز با آمار و ارقام مربوط به كلمات و حروف هر يك در فرهنگ آمارى كـلـمات قرآن كريم , تاليف محمد روحانى , و نيز در پايان هر قرآن طبع جديدى آمده است , و به رعايت اختصار , از آوردن آن در اينجا خوددارى مى شود. ٤ - صورت و سبك قرآن . از آنجا كه قرآن , متنى مقدس و قدسى است , نمى توان و از ادب شرعى به دور است كه درباره آن , هـمـانـنـد سـايـر كـتـابـها سخن گفت , يا آن را در معرض پژوهشهاى زبانشناسى و مخصوصا سبك شناسى آورد. ولى از سوى ديگر از آنجا كه قرآن يك سند عظيم الشان زبانى و يك اثر بسيار مهم ادبى است , لذا شـايـد بـا قيد احتياط و رعايت احترام جنبه قدسى قرآن , بتوان به ضرورت بحث و تحقيق از اين زاويه نيز به آن نگريست و درباره آن بحث كرد. نثر در زبان عربى , در عصر جاهليت و اوان ظهور اسلام , سابقه و نمونه چندانى ندارد. نمونه هايش يا بعضى خطبه هاست يا سجع كاهنان . و در قـرآن سـجـع فراوان هست , كه احتراما و براى آنكه به سجع كاهنان و شعر شبيه نشود به آن فاصله مى گويند و مراد از آن كلمات مشابه پايانى هر آيه است . قرآن با شعر عربى هم كه سابقه درخشانى دارد , شباهت ندارد. قـرآن , قول كسانى را كه مى گويند قرآن شعر و پيامبر (ص ) شاعر است , به شدت نفى مى كند و مى فرمايد كه به او شعر نياموخته ايم و سزاوار او نيست ( يس , ٦٩ نيز ـ الحاقه , ٤١ ). اما در قرآن , جوهر شعرى بسيار است . يعنى بيان ظريف و مجازى و انواع استعاره ها و تمثيلات و تشبيهات هنرى . همچنين آيات موزون يا موزون افتاده قرآن نيز از يكصد فقره بيشتر است . با وجود اين , و با آنكه نفوذ قرآن در شعر و ادب عربى و فارسى , بسيار عظيم است , ولى قرآن شعر نيست . اين نكته و واقعيت هم حيرت آور است كه بين قرآن و ساير كلمات و ماثورات و خطبه ها و احاديث و آثار بازمانده از رسول اللّه (ص ) و على بن ابيطالب و ديگر بزرگان اسلام , شباهت چندانى ديده نمى شود. و بايد گفت كه قرآن نوعى منحصر به فرد و تافته اى است جدا بافته . ارزش موسيقايى كلمات و جملات قرآن نيز از ديرباز مورد توجه محققان بوده است . قابليت خوشخوانى قرآن و ترتيل و تغنى و همخوانى آن كم نظير يا بى نظير است . از سوى ديگر , قرآن با آنكه اينهمه قصص و حكايات در بر دارد , قصه هم نيست . و با وجود اشارات تاريخى , تاريخ هم نيست . امـا مـهمترين مشخصه و خصيصه ساختارى قرآن كه شايد قدما نيز به آن توجه داشته اند , اسلوب چند وجهى و بلاتشبيه گسسته نماى آن است . يـعـنى شاخه به شاخه شدن معانى و مضامين و قطع پياپى توالى يك مضمون و مدام از معنايى به معناى ديگر پرداختن . اين گسسته نمايى ظاهرى قرآن مجيد , در فرهنگ و ادب فارسى نظير دارد. دو كـتـاب عـظيم كه از شاهكارهاى جاويدان زبان فارسى هستند , نيز همين اسلوب و ساختار را دارند. نخست مثنوى معنوى اثر مولانا جلال الدين بلخى ( م ٦٧٢ ق ). دوم غزلهاى خواجه شمس الدين حافظ ( م ٧٩٢ ق ). در مـورد مـثـنـوى , مرحوم فروزانفر بر آن بوده اند كه تحت تاثير قرآن , اين سبك و سياق را پيدا كرده است . در مـورد غزلهاى حافظ كه به اصطلاح بعضى فارسى زبانهاى پاكستان پاشان ( از پاشيدن ) است , نگارنده براى نخستين بار اين نظر را مطرح كرده است كه حافظ با انقلابى كه ( به قول آربرى ) در غزل كرده است , نه تحت تاثير سنت شعرى و تاريخ غزل فارسى است ( چنانكه غزلش هيچ شباهت صـورى و سـاخـتارى با غزل بزرگترين سلفش سعدى ندارد ) , بلكه تحت تاثير ساخت و ساختار سوره هاى قرآن كريم است . مسلمانها اعم از عرب و غير عرب , گويى بيم داشته اند كه به اين خصيصه اشاره كنند. قـديـمـتـريـن اشـاره اى كه در اين باب ديده مى شود حديثى است كه يكى از معاصران پيامبر كه يـهـوديى به نام سلام بن مشكم بوده است از سر شكوه و گلايه به حضرت (ص ) عرض مى كند : چـگـونـه از تـو پيروى كنيم حال آنه قبله ما را ترك كرده اى و كتابى هم كه آورده اى آن طور كه تورات متناسق است , تناسق ( نظم و نسق ) ندارند , كتابى بياور كه مانوس و متعارف باشد وگرنه ما هم نظير اينكه تو آورده اى مى آوريم . سپس خداوند اين آيه را [ در مقام تحدى ] نازل كرد : قل لئن اجتمعت الانس و الجن ... [ اگر انس و جـن هـمـدسـتى كنند كه نظير اين قرآن را بياورند , نظير آن را نخواهند آورد , ولو آنكه بعضى پشتيبان بعضى باشند ] ( اسراء , ٨٨ ـ اسباب النزول , سيوطى ) اگر آن يهودى را بهانه جو و نادان و سـخـن نـشـنـاس بـدانيم , در سخن دانى و قرآن شناسى طه حسين , ترديدى نيست كه بحث مـبسوطى در اين باره دارد و مى نويسد : مثلا موضوعهاى سوره بقره بسيار و از هم بيگانه اند , و ايـن خـود دليل است كه اين سوره يكمرتبه نازل نگشته , بلكه به تدريج و خرد خرد نازل مى شده است . سپس دهها موضوع و مضمون متنوع سوره بقره را براى نمونه ياد مى كند ( ـ آئينه اسلام , نوشته طه حسين . ترجمه محمد ابراهيم آيتى , ص ١٤٩ - ١٥١ ). از قرآن پژوهان اروپايى گويا ابتدا نولدكه اسلامشناس آلمانى كه مهمترين تاريخ قرآن را نوشته اسـت , در مقاله قرآن كه براى طبع يازدهم دايرة المعارف بريتانيكا نوشته است به اين خصيصه از سبك قرآن اشاره كرده و گفته است اصولا ذهن هر پژوهشگر امروزين اروپايى سبك قرآن را به اصطلاح ناپيوسته و پاشان مى يابد. ريـچـارد بـل يـكى از برجسته ترين قرآن پژوهان غربى , در كتاب مقدمه بر ترجمه قرآن به اين خـصـيـصه اشاره و آن را ناشى از بيدقتى و اشتباه ناسخان و كاتبان وحى مى داند ولى مونتگمرى وات , قـرآن شـنـاس اسكاتلندى معروف كه اين مقدمه او را تهذيب كرده و گسترش داده است , تعليل او را نادرست مى شمارد. آرتـور جـان آربـرى كـه از بزرگترين اسلامشناسان و قرآن پژوهان غربى است در مقدمه ترجمه قـرآنش به انگليسى , و نيز فريتيوف شوآن در كتاب فهم اسلام , بهتر از ديگران به اهميت هنرى و زبانى - ادبى اين خصيصه ساختارى قرآن پى برده اند و آن را حسن و هنر قرآن شمرده اند , نه عيب و ايراد آن . به نظر مى رسد كه اعجاز و سبك تقليد ناپذير و خارق العاده قرآن , جز از اين طريق ميسر نمى شد. اگر بيان انديشه با رعايت ترتيب و توالى منطقى و مضمونى در كتابهاى ديگر خطى باشد , شيوه بـيـان انـديـشـه قـرآن حـجـمى و حلقوى و بلكه اگر غريب ننمايد كروى است و به قول آربرى كنترپوآنى و پلى فونيك است . اگـر قـرآن مـى خـواسـت هـر مضمون را از فى المثل انديشه توحيدى و نفى شرك و تعدد آلهه تا هشدار به كافران و منافقان تا قصص يكايك انبياء تا توصيف جهنم و بهشت , تا تسلى دادن حضرت رسـول (ص ) تـا اشـارات و تلميحات تاريخى به غزوه ها هريك را در جاى خود و از آغاز تا انجام و يـكـبـار براى هميشه بياورد , سبكش عادى و شايد ملال آور و حداكثر شبيه به تورات ادعايى آن يهودى , يا فى المثل تاريخ طبرى مى شد. و هرگز نمى توانست همانند صورت فعلى هنرى باشد. هنر در اين تلفيق و تلفيق هنرى است . ( بـراى تـفـصـيـل در ايـن باره تطورالاساليب النثرية فى الادب العربى , نوشته انيس المقدسى , مـخـصوصا فصلهاى اول و دوم همچنين مقاله قرآن و اسلوب هنرى حافظ نوشته نگارنده در كـتـاب ذهـن و زبـان حـافـظ و مقدمه بر ترجمه قرآن ( به انگليسى ) اثر ريچارد بل , ويراسته مونتگمرى وات , فقصل پنجم ويژگيهاى سبك قرآنى ). ٥ - محتواى قرآن . مضامين و معانى قرآن بسيار متعدد و متنوع و درهم تنيده و سرشار از طراوت تكرار است .
در قـرآن توحيد و دعوت به انديشه درباره خداوند و دعوت به ايمان , با نهى و نفى شرك و نفاق و ارتـداد , بـا انكار آلهه و تخطئه شيطان و بت پرستى و اشاره به گوشه هايى از قصص انبياء از آدم تا خـاتـم (ص ) و اشـاره به گوشه هايى از زندگى و پرسشهاى عادى عربهاى معاصر پيامبر (ص ) از جـمله درباره اهله قمر يا حتى مسائلى چون حيض , و وعظ و پند در باب گذران و لهو و لعب نما بـودن زنـدگـى و مـظـاهر آن چون مال ( با نهى از مال پرستى و مال اندوزى ) و تجملاتى چون داشـتـن پسران و نازيدن به باغ و بستان , تا اشاراتى درباره وحى و تنزيل و تاويل قرآنى تا احكامى فقهى چون تنظيم ميراث و تعيين سهم الارث و تازيانه زدن به زناكاران و بريدن دست دزد و انواع تـحـليلها و تحريمها و احكام اخلاقى چون دستگيرى از بينوايان و اطعام مساكين تا رعايت حقوق والـدين و احترام فوق العاده به پدر و مادر , و نهى از مفاسد و رذايل اخلاقى , چون كشتن فرزندان از تـرس فـقـر يا حميت جاهليت , و رباخوارى و توصيه مكارم اخلاق از صدق و اخلاص تا توصيف فـرشـتـگـان و اعمال آنان و دهها و صدها موضوع ديگر در هم تنيده است , و طبق ساختار ظاهرا نـاپـيـوسته يا گسسته پيوند قرآن مجيد كه در بخش پيشين به آن اشاره كرديم , همه و همه در كنار همديگر آمده اند. مـاحـصـل آنـكه مضامين اصلى قرآن عبارت است از ١ ) اشاره به وقايع تاريخى ( غزوات , هجرت رسـول اللّه - ص - و نـظاير آن ) , ٢ ) قصص انبياء و حكايات ديگر , ٣ ) انديشه توحيدى و دعوت به ايـمان و اسلام , ٤ ) نهى از شرك و نفاق , ٥ ) معاد شناسى ( توصيف عوالم اخروى و حيات پس از مرگ ) , ٦ ) فرشته شناسى ( نيز شامل بحث درباره شيطان و شياطين و جن ) , ٧ ) احكام فقهى , ٨ ) احـكـام اخلاقى ( اعم از وعظ و ارشاد و انواع امر به معروف و نهى از منكر ) , ٩ ) توجه دادن به آيات الهى و شگفتيهاى آفاق و انفس ( كه شباهت به برهان نظم يا اتقان صنع دارد ) , ١٠ ) اشاره به شـرايـع پـيشين و كتب و صحايف آسمانى , ١١ ) داستان آفرينش و خلقت انسان , و انسان شناسى روان شناسانه . تـنـوع و تعدد موضوعات و مضامين قرآن مجيد تا به حدى است كه فهرست موضوعى قرآن كه فـقـط سرعنوانهاى موضوعى را به نظم الفبايى با اشاره به نام سوره و شماره آيه ( يعنى بدون نقل آيـات قـرآنـى ) در بـر دارد حـجمش به اندازه خود قرآن است ( ـ فرهنگ موضوعى قرآن مجيد , تدوين كامران فانى و بهاءالدين خرمشاهى ; همچنين فهرس المطالب , تدوين محمود راميار ). ٦ - حروف مقطعه يا فواتح سور. حروف مقطعه يعنى حرفهاى گسسته از هم , و فواتح سور يعنى آغازگر سوره ها.
اين دو اصطلاح به آيات يا حروفى از قرآن مجيد اطلاق مى گردد كه مرموز هستند. يـعـنـى مـعـنـاى آنـهـا يـا مراد از آنها از زمان جريان وحى تا به امروز - به نحوى كه مورد قبول صاحبنظران و قرآن پژوهان باشد - روشن نشده است . ( براى تفصيل ـ سوره بقره , توضيح آيه ١ ). ٧ - وحى و كيفيت نزول قرآن . الف ) وحى .
قـرآن مـجيد به توسط فرشته وحى , جبرئيل از سوى خداوند و بر وفق آنچه در لوح محفوظ ثبت است , به عين الفاظ بر قلب [ قواى دراكه ] حضرت رسول (ص ) وحى يا نازل شده است . وحـى , پـديـده اى اسـت واقعى و عينى و روحانى و عبارت است از ارسال پيام از سوى خداوند به پيامبران , و در مورد قرآن به حضرت خاتم الانبياء (ص ). قرآن پژوه معاصر , استاد محمد هادى معرفت , در تعريف وحى نشده است : وحى پديده اى است روحانى كه در بعضى از مردم پديد مى آيد كه با آن به خصايص روحى , ممتاز مى گردند كه آنان را سـزاوار اتصال به ملااعلى مى گرداند , و اين يا با مكاشفه در باطن نفس است يا با شنيدن كه گـيـرنـده وحـى احـسـاسـى ناگهانى را درمى يابد كه از خارج وجودش بر او نازل مى گردد و برخاسته از ضمير خود او نيست . و مى افزايد كه وحى از مقوله ادراك وصف ناپذير است و اين پديده روحانى را كسى كه شايسته دريافت آن است درمى يابد. و جز او كسى نمى تواند ژرفناى آن را وصف كند , مگر آنكه به آثار و عوارضش از آن تعبير كند. ( التمهيد , ١/٢٦ ) همو وحى را سه گونه مى داند. ١ ) بـه صـورت رؤيـاى صـادقـه ٢ ) به وساطت جبرئيل ٣ ) به صورت مباشر ( بدون واسطه ) كه مخصوصا دو صورت اخير بر حضرت رسول (ص ) فرود مى آمده است . و صورت اول در آغاز بعثت براى حضرت (ص ) پيش مى آمده است . شادروان راميار براى وحى مراحل هفت گانه شمرده است ( تاريخ قرآن , ١١٢ ). و فرق آن را با الهام باز نموده است ( پيشين , ١٤٥ به بعد ). شـادروان عـلامـه طـبـاطـبايى مى نويسد : آنچه از قرآن به دست مى آيد اين است كه اين كتاب آسمانى [ قرآن ] از راه وحى اى كه به پيغمبر اكرم (ص ) شده به دست آمده , و وحى يك نوع تكليم آسـمـانـى ( غـيـر مادى ) است كه از راه حس و تفكر عقلى درك نمى شود , بلكه با درك و شعور ديـگـرى اسـت كه گاهى در برخى از افراد به حسب خواست خدايى - پيدا مى شود , و دستورات غيبى يعنى نهان از حس و عقل را از وحى و تعليم خدايى دريافت مى كند. عهده دارى اين امر نيز نبوت ناميده مى شود. ( قـرآن در اسـلام , ١٠٧ ) همچنين : عقيده عمومى مسلمين - كه البته ريشه آن همان ظواهر لـفـظى قرآن است - درباره وحى قرآن اين است كه قرآن مجيد به لفظ خود سخن خداست كه به وسـيله يكى از مقربين ملائكه كه موجوداتى آسمانى هستند , به پيغمبر اكرم (ص ) فرستاده شده است . نام اين ملك يا فرشته , جبرئيل و روح امين است . سخن خدا را تدريجا در مدت بيست و سه سال به پيغمبر اكرم (ص ) رسانيده و به موجب آن به آن حضرت ماموريت داده شده كه لفظ آيات آن را بر مردم بخواند. ( پيشين , ٩٠ ). بـه گـفته مرحوم راميار , واقعيت وحى به انبياء به تواتر تاريخى رسيده است و مورد تاييد ياران و حتى دشمنان ايشان بوده است , ولو آنكه در تبيين و توجيه آن اختلاف نظر بسيار است . ( تاريخ قرآن , ١٣٣ ). در حـين نزول وحى به حضرت رسول (ص ) احوال سنگين گوناگونى دست مى داده است نظير لـرزيدن , در هواى سرد عرق ريختن , به حالتى نزديك به بيهوشى و بهت درآمدن , و گاه قبل از فرارسيدن وحى , صدايى مانند زنگ ( جرس ) مى شنيده است . بهترين و كاملترين توصيف از آغاز شدن وحى در سيره ابن هشام آمده است . ( ـ سيرت رسول اللّه , ١/٢٠٥ به بعد , باب دوازدهم . ) پـس از انـقـضـاى هـر نوبت از وحى , حضرت رسول (ص ) الفاظ قرآن را كه به نحوى روشن در خـاطـرش نـقش بسته بوده است , به ياد مى آورده و به كاتبان وحى كه عده آنان را تا چهل نفر از صـحـابه با سواد ( از جمله خلفاى چهارگانه , ابى بن كعب , زيد بن ثابت , طلحه , زبير , سعد بن ابـى وقـاص ) يـاد كـرده انـد , امـلا مـى فـرمـوده انـد و آنان با نوشت افزارهاى بسيار ابتدايى آن را مـى نـوشته اند , و سپس با نظارت مستقيم حضرت (ص ) بر مردم مى خوانده اند و حافظان , حفظ مى كرده اند. ( درباره حافظان اوليه ـ تاريخ قرآن , راميار , ٢٤٧ به بعد ). ب ) نزول . نـزول قرآن مجيد عبارت است از فرود آمدن وحى به تفاريق , از مصدر وحى ( خداوند ) به مهبط وحـى ( قـلـب حـضـرت رسول - ص - ) در طى مدت بيست و سه سال از ليلة القدر ( شبى از شبهاى فرد دهه آخر رمضان ) سال اول بعثت , تا اندكى پيش از وفات آن حضرت (ص ). در قرآن مجيد , نزول وحى چون به خداوند نسبت داده شود , انزال و تنزيل ناميده مى شود. نخستين سوره اى كه بر حضرت رسول (ص ) نازل شده است , سوره علق ( اقرا ) است . بـعضى گفته اند ابتدا فقط پنج آيه اول اين سوره نازل شده است , بعضى از محققان هم برآنند كه نخستين سوره كامل كه نازل شده است , فاتحة الكتاب ( سوره حمد ) است . ( التمهيد , ١/٩٣ - ٩٨ ). آخرين سوره اى كه نازل شده است , سوره نصر است . بـعـضـى از قـرآن پـژوهان گفته اند كه قرآن بتمامه در ليلة القدر به صورت جملة واحدة ( يكباره ) از لوح محفوظ به بيت العزة يا بيت المعمور ( در آسمان چهارم ) نازل شده , و سپس نجوما يا منجما يعنى بخش بخش و به تفاريق در طول مدت ٢٣ سال به تفصيل نزول يافته است . ( بحارالانوار , ١٨/٢٥٣ - ٢٥٤ ). مـلا مـحسن فيض گفته اند مراد از اين [ دو نحوه نزول ] نزول معناى قرآن به قلب پيامبر (ص ) اسـت ... سـپـس در طول بيست [ و سه ] سال , هر بار كه جبرئيل بر او ظاهر شده و وحى آورده و الفاظ آن را بر حضرت مى خوانده است , بخش بخش از باطن قلب او به ظاهر زبانش نزول مى يافته است . ( مقدمه نهم از تفسير صافى ). عـلامه طباطبايى هم بر آن است كه حقيقت قرآن , يعنى كتاب مبين در يك شب ( ليلة القدر ) بر قـلـب رسـول خدا (ص ) نازل شده و سپس همين قرآن بعد از آنكه تفصيل يافت , تدريجا در طى مدت دعوت نبوى , نزول يافته است . ( الميزان , ذيل تفسير آيه ١٨٥ بقره . ) نزول تدريجى قرآن , نظر به چند علت يا حكمت داشته است . ١ ) رخ دادن پيشامدهايى كه دستورى و حيانى يا الهى مى طلبيد , ٢ ) كسانى پرسشى داشتند كه جواب اقتضا مى كرد , ٣ ) تشريع حكمى در موقع مناسب و معين لازم مى نمود. ٤ ) پايدار ساختن پيامبر ( فرقان آيه ٣٢ ) , ٥ ) ايجاد روحيه ثبات قدم در مؤمنان و مجال دادن به كـافران يا تازه ايمان آوردگان تا براى ترك عقايد باطله و عادات رذيله و ايجاد عقايد و عبادات و آداب درست به جاى آن ; همچنين سير از نرمش و مماشات با كفار به جهاد با آنان . ( تاريخ قرآن , راميار , ٢٠٠ - ٢٠٤ ). نزول قرآن مجيد , چند آيه به چند آيه بوده است كه تعداد اين آيات را ٣ تا ٥ گفته اند. ( پيشين , ٢٠١ ). ٨ - جمع و تدوين قرآن . مراد از جمع و تدوين قرآن اين است كه چگونه وحى , بيست و سه ساله كه به صورت ٣ تا ٥ آيه اى نازل مى شد , نهايتا به صورت مدون بين الدفتين و مصحف ( مانند كتاب امروزى ) درآمد. كـهـنـتـريـن مـنـبع اين بخش مهم از سرگذشت يا تاريخ قرآن در احاديث اهل سنت و نيز تا حدودى احاديث شيعه است . چنانكه حاكم در مستدرك گفته است جمع و تدوين قرآن , سه مرحله دارد : الف ) زمان حضرت رسول (ص ) , ب ) زمان ابوبكر , ج ) زمان عثمان . الف ) زمان حضرت رسول (ص ) . در سـراسـر عصر نزول وحى و حيات پيامبر (ص ) , قرآن به صورت مكتوب ولى پراكنده بود يعنى صحيفه به صحيفه . و چنانكه اشاره شد با نوشت افزارهاى ابتدايى و بر روى چيزهايى نظير تكه هاى چرم , استخوانهاى شـانـه و دنده گوسفند و شتر , چوب درخت خرما كه پوست آن را كنده بودند , سنگهاى صاف و صيقلى و قطعاتى از حرير و اندكى نيز كاغذ نوشته شده بود. در اين مرحله , مهم اين بود كه بسيارى از صحابه , قرآن را حفظ بودند. سوره هاى قرآن كامل بود و حتى نام داشت , اما تا پايان حيات رسول اللّه (ص ) مجموع بين الدفتين نبود. مهمترين عللى كه پيامبر (ص ) را از جمع نهايى و كتاب ساختن قرآن باز مى داشت دو واقعيت بـود ١ ) باب وحى باز بود و در هر وهله از وحى آياتى نازل مى شد كه حضرت (ص ) به كاتبان وحى مى فرمود : اين آيه يا آيات را در فلان سوره بين كدام آيه ها قرار دهيد. ٢ ) ديگر آنكه به گفته خطابى پيامبر (ص ) همواره در انتظار نسخ احتمالى بعضى از احكام قرآن يا نسخ تلاوت قسمتى از آن بود. ( ترجمه اتقان , ١/٢٠٠ ). لذا تا وحى به پايان نمى رسيد , امكان تدوين و مصحف سازى نبود. بعضى برآنند كه مراد از جمع قرآن در عصر رسول اللّه (ص ) همان حفظ آن در دلها بوده است . ( تاريخ قرآن , راميار , ٢١١ ). جمع در زمان رسول اللّه (ص ) را اصطلاحا تاليف گويند. ( پيشين , ٢١٣ ).
در سـراسر ايام نزول وحى و كتابت قرآن , پيامبر اكرم (ص ) نظارت همه جانبه داشتند و نوشتن و خواندن و حفظ ( از بر كردن ) آن را تعليم مى دادند يا تشويق مى كردند. در زمان حيات ايشان , سى و هفت نفر حافظ تمامى قرآن بودند ( پيشين , ٢٥٥ ). تعداد كاتبان وحى در عصر پيامبر (ص ) - كه گاه حافظ قرآن هم بوده اند - و كسانى كه براى خود نسخه اى برمى گرفتند , به بيش از پنجاه نفر مى رسيده است . ( پيشين , ٢٨٠ ). نـتيجه يك چنين همت و نهضت عظيمى اين بود كه قرآن به هنگام رحلت رسول اللّه (ص ) [ سال يـازدهـم هجرى ] به تمامى و چنانكه در آخرين عرضه [ دوره كردن پيامبر (ص ) قرآن را و عرضه داشـتن قرائت خود بر جبرئيل در هر سال يك بار و در سال وفات دوبار ] تثبيت شده بود , تاليف و گردآورى شود. در اين دوره بود كه قرآن به معناى درست كلمه تاليف شد. ( پيشين , ٢٨١ , نيز ترجمه اتقان , ١/٢٠١ , ٢٠٥ ). ب ) در زمان ابوبكر . رويـداد يمامه ( سركوب ابوبكر شورشيان برگشته از اسلام از جمله متنبيان [ پيامبران دروغين ] را كـه بـه جـنـگهاى رده معروف است ) كه در آن عده اى كثير از حافظان قرآن ( تا هفتاد نفر هم گفته اند ) كشته شدند , تكان عظيمى در جامعه نوپاى اسلامى ايجاد كرد. بـه پـيـشـنـهاد عمر , ابوبكر , خليفه وقت پذيرفت كه بايد براى حفظ قرآن اقدام عاجل به جمع و تدوين آن كرد. بـراى ايـن كـار , زيـد بن ثابت را كه از پركارترين و جوان ترين كاتبان وحى و حافظ قرآن و داراى مصحفى اختصاصى بود , انتخاب كرد. شايد دليل انتخاب زيد با وجود جوانى اش , اين بود كه عرضه اخير ( آخرين دوره و مقابله پيامبر (ص ) قرآن را با جبرئيل ) را كتابت كرده بود. زيـد هـمـه نـوشـته هاى پراكنده قرآنى را جمع كرد و هر آيه قرآنى را ولو آنكه دهها حافظ و دهها نوشته , مؤيد و مطابق آن بود , با اخذ حداقل دو شاهد ( يكى از كتابت , يكى از حفظ ) مى پذيرفت . قرآن جمع و تدوين زيد همچنان متشكل از صحيفه ها بود و بصورت مصحف نبود و سرانجام آن را در جعبه اى نهادند و كسى را مامور حفظ و نگهبانى آن كردند. اين گردآورى , ١٤ ماه و حداكثر تا وفات ابوبكر در سال ١٣ هجرى طول كشيد. اين نسخه را طبق وصيت ابوبكر در اختيار عمر نهادند. پـس از عـمـر نـيز طبق وصيتش آن را در اختيار دخترش حفصه - همسر رسول اللّه (ص ) - قرار دادند. ج ) جمع در زمان عثمان . عثمان در سال ٢٤ قمرى به خلافت رسيد. در زمـان او بـا فـتـوحـات شگرف مسلمانان و رفتن آن به سرزمينهاى تازه گشوده , اختلافات و مشكلات بسيارى در قرائت كلمات قرآن پيش آمده بود. و اين زنگ خطر تازه اى براى عثمان بود كه كار ناتمام رسول اللّه (ص ) و دو خليفه پيش از خود را به سرانجام برساند و قرآن و جامعه اسلامى را از خطر پراكندگى برهاند. او انـجـمـنـى مـركب از زيد بن ثابت و سعيد بن عاص و عبداللّه بن زبير و عبدالرحمن بن حارث تشكيل داد. اين هيات با همكارى دوازده نفر از قريش و انصار ( كه حضرت على (ع )بر كار آنان به نوعى نظارت و اشراف داشت و آنان را به واضح و خوانا نوشتن تشويق مى فرمود - تاريخ قرآن , راميار , ٤٢٣ ) كار استنساخ نسخه نهايى را آغاز كردند. نخستين كارى كه كردند اين بود كه تمام نوشته هاى زمان پيامبر (ص ) را گردآوردند. سپس نسخه كتابت زيد در زمان ابوبكر را كه نزد حفصه محفوظ بود , به امانت گرفتند. قـرار بـر ايـن بـود كه هر وقت سه تن همكار زيد با او در كتابت كلمه اى اختلاف يافتند , به لهجه قريش كتابت كنند. بـه ايـن تـرتيب كار تدوين متن نهايى , بر مبناى صحايف بازمانده از رسول اللّه (ص ) و نسخه هاى اخـتـصـاصـى از جـمله نسخه محفوظ نزد حفصه و نسخه خود زيد , و با تكيه به حفظ حافظان و شهادت شاهدان , پيش رفت و مصحف امام يعنى مصحف نمونه و رسمى و نهايى كه معروف به مـصـحـف عثمانى بود , در فاصله چهار پنج سال از سال ٢٤ ق تا قبل از سال ٣٠ هجرى , سرانجام يافت و از روى آن پنج يا شش نسخه عينا استنساخ شد. دو نـسـخـه در مـكه و مدينه نگه داشته شد و سه يا چهار نسخه ديگر همراه با يك حافظ قرآن كه نقش معلم و راهنماى درست خوانى را داشت , به مراكز مهم جهان اسلام يعنى بصره , كوفه , شام و بحرين ارسال شد. سـپـس عـثـمان دستور داد تمام كتيبه ها و نوشته ها , استخوانها , پوستها , سنگهاى نازك سپيد , چـرمها , حريرها و نظاير آن كه آيات قرآنى بر آنها نوشته شده بود و صحابه براى تدوين متن نهايى تقديم داشته بودند , با آب و سركه جوشانده و محو شود. بعضى از محققان گفته اند كه اين آثار پراكنده را سوزاندند يا به نحو ديگرى محو كردند. تـا ريـشـه نزاع و اختلاف بكلى از ميان برود و به اصطلاح توحيد نص [ يگانه سازى متن نهايى ] حاصل گردد. و مردم را به اطاعت از همان يك نسخه نهايى [ مصحف امام - مصحف عثمانى ] فراخواند. ( تاريخ قرآن , راميار , ٤٠٧ - ٤٣١ ) , اين مصحف با خط ابتدايى كوفى و فاقد نقطه بود , تا چه رسد به اعراب و نشانه هاى حركت حروف . و در طى يك دو قرن بعد , مصاحفى كه از روى آنها استنساخ شد به تدريج نقطه و نشان پيدا كرد. ( بـراى تفصيل بيشتر و اطلاع از كيفيت ساير نسخه هاى همزمان با مصحف امام از جمله مصحف مـنـسـوب بـه حـضـرت على (ع ) و ابن مسعود و ساير صحابه و دلايل درستى كار عثمان و تاييد حـضـرت عـلـى (ع ) از عملكرد و پذيرفتن ائمه اطهار (ع ) همين مصحف عثمانى را نگاه كنيد به مقاله تحريف ناپذيرى قرآن پيوست همين كتاب ). ٩ - قرائت و قراء بزرگ . در فـرهـنـگ بشرى , هيچ خط از خطوط وابسته به زبانهاى معروف نيست كه نشان دهنده تلفظ كامل فصحاى آن زبان باشد. پديد آمدن لهجه و گويشها در درون هر زبان هم امرى طبيعى و ناگزير است . از سوى ديگر , خطها در جنب كاستيها , كژيهايى هم دارند. يعنى امكان تصحيف نويسى يا تصحيف خوانى . در خـط عـربـى - فارسى كه اصولا همان خط قرآنى است كه از كوفى به نسخ و سپس در ايران به نـسـتـعليق تكامل و تحول يافته است , چندين حرف يا گروه حرف هست كه تفاوتشان با يكديگر فقط در نقطه است و در قديم تا قرنها اين نقطه ها را به كتابت درنمى آوردند. بعدها هم كه رعايت آنها شايع شد , همچنان امكان تصحيف نويسى و تصحيف خوانى وجود داشت , و همچنان وجود دارد. به اين دلايل و دلايل ديگر اختلاف قرائت در هر متنى , به ويژه در هر متن كهنى پيش مى آيد. حـتـى در ديوان حافظ , كه متعلق به قرن هشتم هجرى و در واقع هشت قرن جوانتر و جديدتر از قرآن مجيد است , اختلاف قراآت فراوانى رخ داده است . در قرآن مجيد هم به طريق اولى همين مساله و مشكلات پيش آمد. فتوحات پياپى در زمان خلفاى راشدين و گسترش عظيم امپراطورى اسلام , نشان داد كه مردم غير عرب در تلفظ كلمات قرآن تا چه حد لحن ( غلط خوانى ) و تصحيف و تحريف دارند. عثمان با احساس مسئوليت هر چه تمامتر , كار خلفاى پيشين را دنبال گرفت كه شمه اى از كار و كارنامه او را شرح داديم . با وجود نهايت احتياط و امانت دارى و امعان نظر و مشورت و دقت , اختلاف قراآت در قرآن مجيد هم راه يافت , و نمى شد راه نيابد. و در واقع از آن زاده شد. در حيات و حضور خود پيامبر (ص ) نيز گاهى تفاوت دو تلفظ نزد ايشان مطرح مى شد و حضرت يكى يا گاه هر دو را تصويب مى كردند و حديث سبعة احرف ( اينكه قرآن هفت وجه مقبول دارد ) نـاظـر بـه همين معناست , يعنى حضرت رسول (ص ) براى رفع عسر و حرج , و تا زمانى كه قرآن هـمه گير شود و هيچ صاحب لهجه اى خود را از آن يا آن را از خود بيگانه نيابد در اين باب چندان سـخـت نـمـى گـرفـت , و اخـتلاف تلفظها را , تا حدى كه مخل معنى نبود , خطير يا خطرناك نمى يافت . علل عمده اختلاف قراآت چند امر بود. از جمله : ١ ) اختلاف لهجات . چنانكه مثلا تميمى ها به جاى حتى حين عتى عين مى گفتند. ٢ ) نبودن اعراب در خط عربى و مصاحف امام ; تا آنكه ابوالاسود دؤلى به رهنمود حضرت على (ع ) اقداماتى در اين باب صورت داد ولى كمال و تكميل آن دو سه قرن به طول انجاميد. ٣ ) نبودن اعجام يا نقطه و نشان در حروف . بـراى رفع اين نقيصه در اواخر قرن اول , در عهد حجاج بن يوسف , كوششهايى به ميان آمده ولى كمال و تكميل آن نيز تا آخر قرن سوم طول كشيده است . ٤ ) اجتهادات فردى صحابه و قاريان و بطور كلى قرآن پژوهان كه هر يك استنباط نحوى و معنايى و تفسيرى خاصى از يك آيه و كلمات آن داشته اند. ٥ ) دور بودن از عهد اول و مهد اول اسلام - مكه و مدينه -. ٦ ) نـبـودن عـلائم سجاوندى و وقف و ابتدا هرگونه فصل و وصلى كه بعدها علم قرائت و تجويد عهده دار تدارك آن شد. نـمـونـه مـعروفى كه از اين كمبود زاده شد و اختلاف نظر كلامى و قرآن پژوهى دامنه دار و دراز آهـنـگـى در مـيان فريقين پديد آورد , وقت يا عدم وقف بر سر كله اللّه يا العلم در آيه هفتم سوره آل عمران است كه شيعه پس از اللّه وقف نمى كند لذا راسخان در علم را داناى تاويل قرآن مى داند. از اواخـر قرن دوم و اوايل قرن سوم نهضت تدوين قراآت درگرفت و بسيارى از قرائت شناسان بر آن شدند كه از ميان انواع قراآت , صحيحترين آنها را برگزينند و ثبت كنند. نخستين كسانى كه به اين كار همت گماشتند هارون بن موسى ( ٢٠١ ـ ٢٩١ ق ) و ابوعبيد قاسم بـن سـلام ( ١٥٧ ـ ٢٢٤ ق ) بـودنـد كـه فرد اخير , بيست و پنج تن قارى ثقه را شناسايى و قراآت ايشان را ثبت و ضبط كرد كا قاريان هفت گانه ( قراء سبعه ) از آن جمله بود. يك قرن بعد , ابو بكر بن مجاهد ( ٢٤٥ ـ ٣٢٤ ق ) كه قرآن پژوه برجسته اى بود , در سال ٣٢٢ ق از ميان قاريان بسيار , قراء سبعه را بركشيد , كه از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند . بعدها سه قارى بزرگ ديگر نيز بر اين عده افزوده شدند ( قراء عشره ). الـبـتـه قاريان چهارده گانه و بيست گانه هم در تاريخ علم قرائت مشهورند ; ولى قاريان دهگانه كسانى هستند كه سند روايت آنان از طريق تابعين تابعين , به تابعين و از آن طريق به صحابه , اعم از كاتب وحى و حافظ قرآن يا ديگران , و سپس به رسول اكرم (ص ) مى رسد. سند روايت بقيه قراء به اين روشنى نيست و يا در كتب معتبر مربوط به اين علم ثبت نشده است . در اينجا لازم است به بعضى اصطلاحات علم قرائت اشاره كنيم . قـرائت يـعـنـى عـلـم بـه كـيـفـيـت اداى كلمات قرآن و شناخت اختلاف آنها به حسب راويان ( منجدالمقرئين , ٣ ) مقرى ( از مصدر اقراء ) يعنى قرآن شناس و قرائت شناسى كه اين اختلافها را به طريق شفاهى فراگرفته باشد و بشناسد و بيان كند. سنت شفاهى , يعنى استماع از استادان پيشين و حفظ سينه به سينه در قرائت اهميت شايانى دارد . مقرى بايد در عربيت و نحو و لغت و تفسير و روايت و درايت مهارت داشته باشد. آموزندگان و قاريان , قرآن را نزد او يا بر او مى خوانند. قارى , قرائت شناس مبتدى را گويند كه حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد. قارى منتهى - با سابقه و ماهر و مجرب - آن است كه اكثر قراآت را بشناسد ( پيشين ). با اين تعاريف فى المثل خواجه حافظ كه قرآن را از بر , در چهارده روايت مى خوانده است , و داناى نحو و لغت و تفسير و قرآن پژوه برجسته اى است , مقرى بشمار مى آيد , نه قارى . پس هر مقرى , قارى است , ولى هر قارى , مقرى نيست . نـمـونـه اى از اخـتـلاف قـراآت قـرآنى را كه فقط سوره كوچك حمد ( فاتحه ) رخ داده است ياد مـى كـنـيـم : مـلك يوم الدين , همچنين مليك يوم الدين , به جاى مالك يوم الدين , حتى قراآت شـاذى ( غـريب و نادر و دير پذيرفتنى ) هست كه اين عبارت را ملك يوم الدين و مالك يوم الدين خوانده است . دال در الحمد , با حركات سه گانه خوانده شده است . و غيرالضالين , به جاى و لاالضالين . اختلاف قراآت در سراسر قرآن مجيد , طبق كتاب التسير فى القراءات السبع تاليف ابوعمرو عثمان بـن سـعـيـد دانى ( ٣٧٢ ـ ٤٤٤ قمرى ) كه از معتبرترين و كهنترين منابع ثبت قراآت هفتگانه و راويـان چهارده گانه است , در حدود ١١٠٠ مورد , اعم از مهم يا غير مهم است و بيشتر از دو سوم آنـهـا بـه ادغـام يـا اظهار يا حاضر / غايب خواندن صيغه مضارع ( به اختلاف ي يا ت بر سر فعل مضارع ) مربوط مى شود. بـعضى ديگر از منابع مهم و چاپ شده مربوط به قرائت و اختلاف قراآت قرآنى عبارتند از : الحجة للقراء السبعة , اثر ابوعلى فارسى ; همچنين الحجة فى علل القراآت السبع تاليف همو. الكشف عن وجوه القراآت السبع اثر مكى بن ابيطالب ( ٢ مجلد ). حـجـة الـقراآت , اثر ابوزرعه عبدالرحمن بن زنجلة ; النشر فى القراآت العشر , اثر ابن الجزرى ( ٢ مجلد ) غاية النهاية فى طبقات القراء , اثر همو. تـفاسير قديم شيعه مخصوصا تبيان شيخ طوسى و مجمع البيان شيخ طبرسى در تفسير هر بخش از آيات قرآنى , به بحث مستوفا در باب قرائت و اختلاف قراآت مى پردازند. از ديگر آثار شيعه اماميه در عصر جديد : القراآت القرآنية , اثر عبدالهادى الفضلى ( كه به قلم دكتر محمد باقر حجتى به فارسى ترجمه شده است ). و كتاب جامع چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد , ترجمه و تدوين دكتر محمد جواد شريعت . و مجلد دوم التمهيد اثر محمد هادى معرفت . قـراء هـفـتـگـانـه و دهگانه : از قراء سبعه عده كثيرى نقل كرده اند , ولى قرآن پژوهان و قرائت شناسان بعدى , روايت دو تن از راويان هر قارى را كه از نظر ضبط و صحت سند و طول ملازمت و آمـوزش نـزد قـاريـان يا مقريان هفتگانه , دقيقتر و پذيرفتنى تر بوده است , به اصطلاح استاندارد كرده اند , لذا چهارده روايت پديد آمده است . در اينجا اسامى قاريان هفتگانه و راويان چهارده گانه آنها را ـ كه صاحبان چهارده روايت اند ـ نقل مى كنيم ١ ) عبداللّه بن عامر دمشقى ( م ١٨ ق ). راوى اول او : هـشام بن عمار ( ١٥٣ ـ ٢٤٥ ق ) ; راوى دوم : ابن ذكوان , عبداللّه بن احمد ( ١٧٣ ـ ٢٤٢ ق ) , ٢ ) عبداللّه بن كثير مكى ( ٤٥ ـ ١٢٠ ق ). راوى اول : الـبزى , احمد بن محمد ( ١٧٠ ـ ح ٢٤٣ ق ) راوى دوم ابوعمرو محمد بن عبدالرحمن ملقب به قنبل ( ١٩٥ ـ ٢٩١ ق ). ٣ ) عاصم بن ابى النجود ( ٧٦ ـ ١٢٨ ق ). راوى اول : حفص بن سليمان ( ٩٠ ـ ح ١٨٠ ق ) ; راوى دوم : شعبة بن عياش ( ٩٥ ـ ١٩٤ ق ). ٤ ) زبان بن علاء - ابوعمرو بصرى ( ح ٦٨ ـ ١٥٤ ق ). راوى اول : حفص بن عمرالدورى ( م ٢٤٦ ق ) ; راوى دوم : ابوشعيب سوسى , صالح بن زياد ( ١٩٠ ـ ٢٦١ ق ). ٥ ) حمزة بن حبيب كوفى ( ٨٠ ـ ١٥٦ ق ). راوى اول : خلاد بن خالد كوفى ك ابوعيسى شيبانى ( ١٤٢ ـ ٢٢٠ ق ) ; راوى دوم : خلف بن هشام ( ١٥٠ ـ ٢٢٩ ق ). ٦ ) نـافع بن عبدالرحمن مدنى ( ٧٠ ـ ١٦٩ ق ) راوى اول : ورش , عثمان بن سعيد مصرى ( ١١٠ ـ ١٩٧ ق ) راوى دوم : قالون , عيسى بن سينا ( ١٢٠ ـ ح ٢٢٠ ق ). كسايى , على بن حمزة ( ١١٩ ـ ١٨٩ ق ) , راوى اول : ليث بن خالد ( م ٢٤٠ ق ) ; راوى دوم : حفص بن عمر الدورى ( كه راوى ابوعمرو بصرى يعنى زبان بن علاء هم بوده است ). چون سه تن بر اين قاريان هفتگانه ( قراء سبعه ) اضافه شود , قاريان دهگانه ( قراء عشره ) به دست مـى آيـد : ٨ ) خـلف بن هشام ( ١٥٠ ـ ٢٢٩ ق ) ; راوى اول : اسحاق ( ابويعقوب اسحاق بن ابراهيم بغدادى ) ( م ٢٨٦ ق ) ; راوى دوم : ادريس , ابوالحسن بن عبدالكريم حداد بغدادى ( م ٢٩٢ ق ). ٩ ) يعقوب بن اسحاق ( ١١٧ ـ ٢٠٥ ق ) ; راوى اول : رويس , محمد بن متوكل ( م ٢٣٨ ق ) ; راوى دوم : روح , ابوالحسن روح بن عبدالمؤمن هذلى ( م ٢٣٤ ق ). ١٠ ) ابوجعفر يزيد بن قعقاع ( م ١٣٠ ق ) ; راوى اول : عيسى , ابوالحارث عيسى بن وردان مدنى ( م ١٦٠ ق ) ; راوى دوم : ابن جماز , سليمان بن مسلم ( م ب ١٧٠ ق ). ( بـراى تـفـصـيـل بيشتر ـ التيسير دانى , ٤ ـ ٧ ; النشر ابن جرزى , ١/٩٩ ـ ١٧٤ , ترجمه الاتقان , ١/٢٤٦ , چهارده روايت , محمد جواد شريعت , مقدمه ). قرآن پژوهان و اصوليان شيعه درباره حجيت قراآت هفتگانه و دهگانه بحث كرده اند. آيت اللّه خوئى ـ اعلى اللّه مقامه ـ در پايان دو فصل پربارى كه درباره قراآت و قراء دهگانه نوشته اند آورده انـد : در نـماز , قرائت بر وفق هر قرائتى كه در زمان اهل بيت عليهم السلام متعارف بوده است , جايز است . ( البيان , ١٨٣ ). ١٠ - مكى و مدنى . قرآن پژوهان اعلم از اهل سنت يا شيعه براى شناخت سوره ها ( و آيات ) مكى و مدنى , سه قاعده يا معيار نهاده اند. ١ ) ( قاعده همگانى ) آنچه در مكه ( و پيرامون آن ) نازل شده , ولو بعد از هجرت , مكى است . و آنچه در مدينه ( و پيرامون آن ) نازل شده , مدنى است . ٢ ) قاعده ناظر به انسانها. آنچه خطاب به اهل مكه باشد ( غالبا يا يا ايها الناس يا يا بنى آدم مكى است , و آنچه خطاب به مدينه باشد ( غالبا با خطاب يا ايها الذين آمنوا مدنى است . ٣ ) ( قاعده زمانى ) كه محققان آن را جامع و مانع تر شمرده اند , اين است كه آيات و سوره هايى كه پيش از هجرت نازل شده است , مكى است , و آيات و سوره هايى كه پس از هجرت فرود آمده است , مدنى است . چه در مكه نازل شده باشد , چه در مدينه يا در سفرها و غزوات . ( ترجمه اتقان , ١/٤٦ ـ ٤٧ ; مناهل العرفان , ١/١٨٦ ـ ١٨٧ ; تاريخ قرآن , راميار , ٦٠١ ـ ٦٠٣ ). شـنـاخت مكى و مدنى سماعى است و ملاك همان است كه از پيامبر (ص ) و صحابه و تابعان به ما رسيده است . بعضى نيز معيارهايى ديگر وضع كرده اند. از جـمله : الف ) مشخصات سوره هاى مكى : ١ ) هر سوره اين كه كلا دارد ( و اين كلمه فقط در نيمه دوم قرآن آمده است ). ٢ ) هر سوره اى كه سجده دارد. ٣ ) سوره هايى كه درآغاز آن حروف مقطعه ( مانند الم و الر كه بحثش گذشت ) آمده است ( جز بقره و آل عمران , و درباره رعد اختلاف است ). ٤ ) هر سوره اى كه قصص انبياء و امتهاى پيشين دارد ( جز بقره ). ٥ ) هر سوره اى كه قصه آدم و ابليس دارد ( جز بقره ). ٦ ) سوره اى كه يا ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا ندارد. ( جز سوره حج ). ٧ ) سوره هاى مفصل يعنى سوره هاى كوتاه اواخر قرآن . مـرحـوم صـبـحى صالح پس از برشمردن همين ضوابط يا مشخصات , و با قيد اين تصريح كه اين ضوابط نشانه هاى قطعى نيست , پنج نشانه ديگر براى سوره ها يا آيات مكى برمى شمارد. ١ ) كوتاهى آيات و سوره ها و ايجاز آنها و شدت و گرمى تعبير آنها , و تجانس آوايى و موسيقايى . ٢ ) دعوت به اصول ايمان به خداوند و روز قيامت و تصوير و توصيف بهشت و دوزخ . ٣ ) دعوت به تمسك به اخلاق كريمه و استقامت در راه خير. ٤ ) مجادله با مشركات و نفى احوال و انديشه هاى آنان . ٥ ) فراوانى سوگند , بر وفق اساليب عرب . ب ) مـشـخصات سوره هاى مدنى : ١ ) هر سوره اى كه در آن حدود ( احكام ) و فرايض و قوانين اجتماعى و مدنى آمده است . ٢ ) هر سوره اى كه در آن اذن جهاد و احكامش آمده است . ٣ ) هر سوره اى كه در آن ذكر منافقان آمده است ( جز عنكبوت ) ( مناهل العرفان , ١/١٨٩ ـ ١٩١ ; تاريخ قرآن , راميار , ٦٠٥ ـ ٦٠٧ ). صـبحى صالح نشانه اى ديگرى هم براى شناخت سوره هاى مدنى برمى شمارد : ١ ) مجادله با اهل كتاب و دعوتشان به عدم غلو در دينشان . ٢ ) طول اكثر سوره ها و بعضى آيات و اطناب آنها و اسلوب تشريعى آنها. ٣ ) تفصيل براهين و ادله در مورد حقايق دينى . ( مباحث فى علوم القرآن , ١٨٣ ـ ١٨٤ ). از اقوال مشهور اين است كه سوره ها و آياتى كه به اصطلاح شعرگونه تر يا شاعرانه ترند مكى اند , از جمله سوره هاى پرشور آخر قرآن . سوره هاى قرآن از نظر مكى و مدنى به چهار دسته تقسيم مى شوند : ١ ) سوره هاى مكى . ٢ ) سوره هاى مدنى . ٣ ) سوره هاى مكى با آيات مدنى . ٤ ) سوره هاى مدنى با آياتى مكى . بـعـضـى فـهارس كه در عصر جديد براى آيات و كلمات قرآن تدوين شده است , از جمله المعجم الـمـفـهـرس لالفاظ القرآن الكريم , تدوين محمد فؤاد عبدالباقى , و فرهنگ آمارى كلمات قرآن كـريـم , تـاليف دكتر محمود روحانى مكى [ ك ] , و مدنى [ م ] بودن هر آيه را با علامت نامبرده , تعيين كرده اند. مـنـبـع اخـير حتى آيات مستثنيات ( مكى در مدنى و مدنى در مكى ) را هم با جدولهاى صريح و روشن نشان مى دهد. طـبق آمار و جداول فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم ( ١/٣٩ ) ٤٤٦٨ آيه مكى با ٤٥٦٥٣ كلمه و ١٧٦٨ آيه مدنى با ٣٢١٥٤ كلمه در قرآن مجيد وجود دارد. يـعـنـى هـفتاد و يك و شش دهم درصد آيات قرآن مكى , و بيست و هشت و چهاردهم درصد آن مدنى است . همچنين در فرهنگ آمارى علاوه بر ضابطه هاى جديد و جدا از آنچه از منابع ديگر نقل كرديم ( ١/٦٢٧ ) , فـهرست الفاظ و ماده هايى كه آيات متضمن آنها مكى يا مدنى است , آمده است ( ١/٦٣١ به بعد ). قرآن پژوهان , فوايدى براى شناخت مكى و مدنى برشمرده اند : ١ ) چون سوره ها و آيات مكى زمانا بر آيات مدنى مقدم است , لذا معار خوبى براى تعيين ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقيد و نظاير آن دارد. ( التمهيد , ١/٩٩ ; تاريخ قرآن , راميار , ٦٠٣ ). ٢ ) شناخت تاريخ تشريع و حكمت تدريجى بودن آن . ٣ ) اطـمـيـنان به سلامت و مصونيت قرآن از تغيير و تحريف كه از اهتمام عظيم مسلمانان صدر اسـلام به امر قرآن و همه شئون كوچك و بزرگ آن برمى آيد كه حتى آياتى را كه در سفر يا حضر , در شب يا روز , در تابستان يا زمستان و در بستر يا در حالت عادى بر پيامبر (ص ) نازل شده تعيين كرده اند. ( مناهل العرفان , ١/١٨٨ ; تاريخ قرآن , راميار , ٦٠٣ ). قـرآن پژوهان همچنين از سوره هاى مكى كه حكم مدنى و سوره هاى مدنى كه حكم مكى دارند ( يعنى با آنها معامله سوره هاى مكى مى شود ) سخن گفته اند. ( مباحث ... صبحى صالح , ١٧٣ ـ ١٧٤ ). ١١ - ناسخ و منسوخ . نـسـخ در لغت به معناى ابطال و ازاله است و در اصطلاح علوم قرآنى عبارت است از رفع تشريع سـابـق - كـه ظـاهرا مقتضى دوام بوده - به تشريع لاحق , به نحوى كه جمع آنها يا ذاتا يا به دليل تنافى آشكار يا به دليل خاصى از اجماع يا نص صريح ممكن نباشد. ( التمهيد , ٢/٧٢٠ ) يا ساده تر : رفع حكم شرعى , به دليل شرعى ( مناهل العرفان , ٢/٧٢ ) يا پايان يافتن تعبد مؤمنان به قرائت يك آيه يا حكم مستفاد از آن يا به هر دو. ( تفسير بيضاوى ). خود قرآن مجيد به وقوع نسخ در قرآن تصريح دارد. چـنانكه مى فرمايد : هر آيه اى را كه نسخ كنيم يا فروگذاريم , بهتر از آن يا همانندش را در ميان آوريم . ( بقره , ١٠٦ ). همچنين : و چون آيه اى را جانشين آيه ديگر سازيم - و خدا داناتر است كه چه فرو فرستاده است - گويند تو دروغزنى , چنين نيست بلكه اكثرشان نمى دانند. ( نحل , ١٠١ ). همچنين : خداوند هرچه را بخواهد مى زدايد يا مى نگارد , و ام الكتاب نزد اوست . ( رعد , ٣٩ ). از نظر قرآن پژوهان مسلمان اعم از اهل سنت و شيعه , نسخ هم در قرآن و هم در سنت رواست , و نسخ قرآن به قرآن , و قرآن به سنت و سنت به سنت و سنت به قرآن جايز است و سابقه دارد ( براى تفصيل ـ تفسير ابوالفتوح رازى , ذيل آيه ١٠٦ بقره ). بـعـضى نيز مانند يهوديان , منكر نسخ هستند و ايراد آنان به نسخ اين است كه مى گويند خداوند عـالـم مطلق و علام الغيوب است و همه كليات و جزئيات گذشته و حال و آينده را مى داند , چرا حـكـمى مى فرستد كه بعد آن را تغيير دهد ؟
در پاسخ گفته اند خداوند عالما و عامدا حكم اول را مـى فـرسـتد و خود مى داند كه آن موقت و زماندار است , اگرچه اين زماندارى آن بر بندگان يا حتى بر پيامبر (ص ) پوشيده باشد. سـپس چون زمان آن سررسيد , حكم دوم را كه متضمن تبديل اعم از تشديد يا تضعيف حكم اول است , فرومى فرستد. مـوارد نـسخ در قرآن بسيار است از جمله تبديل عده زن شوهر مرده از يك سال ( بقره , ٢٤٠ ) به چـهـار مـاه و ده روز ( بقره , ٢٣٤ ) ; يا مساله تغيير و تحويل قبله از بيت المقدس به سوى كعبه ( بقره , ١٤٤ ) ; يا پرداخت صدقه اى پيش از نجوا با پيامبر (ص ) كه حكم آن در آيه ١٢ سوره مجادله , و نسخ آن بلافاصله در آيه بعدى همان سوره آمده است . يـا تبديل وجوب نماز شب به استحباب كه حكم آن در اوايل سوره مزمل , و نسخ آن در آخرين آيه همان سوره آمده است . سيوطى بر آن است كه ١٩ مورد نسخ صريح در قرآن مجيد وارد شده است . ( تـرجـمـه اتـقـان , نـوع چـهل و هفتم , ٢/٦٩ به بعد ) زرقانى ٢٢ آيه مشهور به منسوخه بودن را مشروحا ياد كرده و توضيح داده است . ( مناهل العرفان , ٢/١٥١ ـ ١٦٥ ). نـسخ فقط در احكام كه معروض امر و نهى است و همه از آيات محكمات است رخ مى دهد , نه در قصص و اخبار يا متشابهات . مگر آنكه يك نهى , در لباس نفى و بصورت خبرى وارد شده باشد. قرآن پژوهان براى نسخ , انواعى شمرده اند. ١ ) نسخ حكم و تلاوت با هم ( مانند آيات مجعولى كه اهل سنت قائلند كه ابتدا وحى شده و سپس حكم و تلاوت آنها باهم نسخ شده است . اين مورد را شيعه نمى پذيرد ). ٢ ) نـسـخ حـكم و ابقاى تلاوت , مانند آياتى كه پيشتر ياد شد , و نسخ اصطلاحى و مشهور همين است . ٣ ) نسخ تلاوت و ابقاى حكم ( مانند آيه مجعول به آيه رجم , اين مورد را هم شيعه نمى پذيرد ). بـعضى از مهمترين آثار ( چاپ شده ) درباره نسخ عبارتند از : كتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبيد قاسم بن سلام ( م ٢٢٤ ق ) از اهل سنت كه به كوشش جان برتون انتشار يافته است . ٢ ) كتاب الناسخ و المنسوخ , اثر ابن متوج بحرانى , از علماى اماميه در قرن نهم هجرى . شرح سيد عبدالجليل حسينى قارى , كه با ترجمه و تعليق محمد جعفر اسلامى انتشار يافته است . ٣ ) الناسخ و المنسوخ تاليف ابن العتائقى ( م . ٧٩٠ ق ) , تحقيق عبدالهادى الفضلى كه در مقدمه آن ٧٣ كتاب در زمينه ناسخ و منسوخ معرفى شده است . ١٢ - شان نزول ( اسباب نزول ). شـنـاخـت شان يا اسباب نزول همانند شناخت مكى و مدنى , ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن , به آن نيازمندند. آيات قرآن به دو دسته عمده تقسيم مى شود. قـسمى كه بخش اعظم را تشكيل مى دهد , آياتى است كه به اراده الهى بدون هيچ گونه انگيزه و ملاحظه ديگر بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است . قسم ديگر و كمتر آياتى است كه به دنبال حادثه اى يا پرسشى پيش آمده است . سـبـب نـزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادى است كه در عصر رسالت پيامبر (ص ) پيش آمده و انگيزه نزول آيه يا آياتى شده است . و چـه بـسـيـار آيـه هـاى قـرآن هـست كه با كلماتى چون يسئلونك ( و مشتقات ديگر آن ) و يستفتونك از پيامبر (ص ) حكم يا حكمت الهى پرسيده شده است . اگر معرفت به سبب نزول نباشد , بسيار موارد هست كه خواننده از ظاهر آيه يا آيات قرآن , راه به حاق معناى واقعى آيه نمى برد. مـثـلا از و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه ( بقره , ١١٥ ) ( مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا كه روى آوريد , رو به سوى خداوند است ) , چنين گمان مى برد كه در نماز استقبال يعنى رو به قبله بودن واجب نيست و مى توان به هر سو نماز خواند. ( براى تفصيل ـ مباحث فى علوم القرآن , ١٣١ ; تاريخ قرآن , راميار , ٦٢٨ ). يـا از ايـنـكه گفته مى شود بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نيست . ( مـائده , ٩٣ ) , چه بسا استنباط شود كه خوردن خمر هم در گذشته بى اشكال بوده است و در آينده هم بى اشكال است . يا آنجا كه گفته مى شود : ( صفا و مروه از شعائر الهى است , چون كسى حج يا عمره بگزارد , بر او گناهى نيست كه بين آن دو را بپيمايد. ( بقره , ١٥٨ ) ممكن است چنين استنباط شود كه سعى بين صفا و مروه مكروه است يعنى ترك آن اولى است . حال آنكه اين عمل جزو شعائر و مناسك حج و انجام آن واجب است . علت اينكه با تعبير نفى جناح ( گناهى و عيب و ايرادى ندارد ) بيان شده اين است كه در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جاهليت دو بت بوده است و مسلمانان انديشناك بوده اند كه مبادا سعى بين صفا و مروه يادآور خاطره بت پرستى جاهليت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حكمت تشريع و يافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتكا به سبب نزول , امكان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه برآنند كه معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روايت صحيح , يعنى احاديث و اخبار صحيح مروى از پيامبر (ص ) و صحابه يا معصومين عليهم السلام ندارد. يعنى علمى است على الاصول نقلى و تاريخى . اصوليان و قرآن پژوهان برآنند كه خصوص سبب , مانع عموم لفظ يا معنى نمى گردد . يـعـنـى بـا آنكه ممكن است شان نزول يك آيه يا گروهى از آيات ناظر به مورد خاصى باشد , ولى مـحـدود و مقيد به همان مورد نمى شود , و با آنكه مورد و مصداق خاص است ( خصوص سبب ) , لفظ يا معناى آن قابل تسرى و تعميم به موارد ديگر هم هست ( عموم لفظ يا معنى ). نـظـيـر آيه ظهار , يا لعان يا كلاله يا آيه حد قذف ( در داستان افك ) كه ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است . و اين بيشتر در آيات الاحكام و فقه القرآن پيش مى آيد. از آنجا كه شان نزول كاملا روايى - تاريخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنكه پـى بـبـرنـد كه آيا هر آيه يا گروه آيات , اسباب نزولى دارند يا نه , بايد به مظان و منابع خاص آن مراجعه كنند. اين منابع عبارتند از ١ ) مجموعه هاى حديث ٢ ) تفسيرهاى قرآن , مخصوصا تفسيرهاى روايى كه سرشار از احاديث و ماثورات هستند. ٣ ) كتبى كه مستقلا درباره شان نزول تدوين شده كه معتبرترين و معروفترين آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سيوطى است . قـرآن پـژوهـان شيعه در عصر جديد , سه اثر در اين زمينه تدوين كرده اند : الف ) شان نزول آيات قرآن , تاليف صدرالدين محلاتى شيرازى , ب ) آيات بينات در شان نزول آيات , تاليف دكتر محمد باقر محقق , ج ) اسباب النزول تاليف حجة الاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى . ١٣ - محكم و متشابه . محكم از احكام به معناى اتقان است .
و مراد از كلمه يا آيه محكمه , آن است كه معناى آن واضح است و چند وجهى يا مبهم نيست . و به قول راغب اصفهانى چه از نظر لفظ , چه از نظر معنى , شبهه در آن راه ندارد. مانند اكثر آيات تشريع ( آيات الاحكام ) و مواعظ و آداب و اخلاق قرآن . متشابه از تشابه است يعنى همانندى , و هم ريشه با شبهه و اشتباه است . و عبارت يا آيه متشابه به گفته راغب اصفهانى ظاهرش بيانگر باطنش نيست . شيخ طوسى مى نويسد : محكم آن است كه به خاطر وضوحش بدون قرينه يا دلالت [ خارجى ] به صرف توجه به ظاهرش مراد از آن دانسته شود .... و متشابه آن است كه با توجه به ظاهرش مراد از آن دانسته نشود , مگر آنكه قرينه اى [ خارجى ] بر آن افزوده شود كه معناى مراد را برساند. ( تبيان , ذيل تفسير آيه ٧ سوره آل عمران ). بـه تـعـريـف ديگر متشابه لفظى است محتمل وجوه معانى كه در معرض شك و شبهه است و لذا محتاج به تاويل است ; و هم قابل تاويل صحيح است و هم تاويل فاسد. مانند اكثر آيات خلق ( آفرينش انسان و انسانها , و تقدير و صفات و افعال الهى . ( التمهيد , ٣/٨ ). اكـثريت عظيم آيات قرآنى محكم , و اقليت آنها ( در حدود دويست آيه ـ التمهيد , ٣/١٤ ) متشابه است . بعضى از متكلمان و جدل پيشگان با تمسك به آياتى چون هذا بيان للناس ( آل عمران , ١٣٨ ) و كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير. ( هود , ٢ ) منكر وجود متشابهات در قرآنند. و به عكس با تمسك به آياتى چون اللّه الذى انزل احسن الحديث كتابا متشابها. ( زمر , ٢٣ ) برآنند كه همه قرآن متشابه يا متشابهات است . اخـبـاريه نيز كمابيش همين حرف را مى زنند و فهم قرآن را جز از طريق اخبار و احاديث معصوم (ع ) جايز نمى دانند ( التمهيد , ٣/١٥ ). قـرآن كـريـم خـود بـه فصيح ترين وجهى به وجود محكمات و متشابهات در قرآن تصريح دارد و درباره هر يك توضيح مى دهد : او كسى است كه كتاب [ قرآن ] را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن محكمات است كه اساس كتاب است و بخش ديگر متشابهات است .