حديث كساء در كتب معتبر حديث كساء در كتب معتبر مكتب خلفا و مكتب اهل بيت(ع)
اثر: علامه سيد مرتضى عسكرى
مترجم: على اسلامى
كساء در زبان عرب به نوعى عبا اطلاق مىگردد كه بر دوش انداخته مىشود. همچنين به عنوان زير انداز و رو انداز نيز به كار رفته است.
پس از بازگشت رسول خدا صلىاللهعليهوآله از جنگ خيبر و به دست آوردن غنائم فراوان، برخى از همسران ايشان در خواست نمودند كه قسمتى از غنائم را به آنها بدهد. پيامبر فرمود: آنها را به فرمان خدا در ميان مسلمانان تقسيم نمودم. آنان گفتند: شايد گمان دارى كه اگر ما را طلاق بدهى ديگر شوهر لايقى براى ما يافت نمىشود؟
خداوند از اين سخنان بر پيامبر خويش غيرت ورزيد و او را به ترك همسران خود فرمان داد. مدت ٢٩ روز در مشربهام ابراهيم به سر برد. خبرى شايع شد كه پيامبر زنان خود را طلاق داده است. عمر به گونهاى خود را به پيامبر رسانيد و مطلع شد كه چنين نيست و خبر را به زنان رسانيد. در اين حال اين آيات بر پيامبر نازل شد.
اين آيات با لحن تهديد نازل شده است و به همسران پيامبر خطاب نموده است كه بايد دست از تجمل برداشته و چشم از غنائم كه به سرزمينهاى اسلامى سرازير مىشود بپوشند. در ميان اين آيات آيه تطهير قرار گرفته است كه لحن و خطاب آن با سياق آيات قبل متفاوت است. لحن آن ملايم و ضماير جمع مذكر در آن به كار رفته است كه وجود مردان را نيز به گونهاى در بر دارد. همچنين حصر و تاكيدى كه در آن به كار گرفته شده تطهير مطلق را مىرساند.
يكى از اشكلاتى در مورد اين آيه وارد شده است اين است كه چرا در ميان آيات مربوط به همسران رسول خدا قرار گرفته است؟
شايد يكى از دلايل عمده آن اين باشد كه اين آيه در ميان خطاب عتابآميز به همسران پيامبر قرار گرفته تا به آنان هشدار دهد كه شما در ميان خانوادهاى قرار داريد كه طاهر مطلق و معصومند و بايد مراقب خود باشيد و حق مسؤليت سنگين خود را بهتر ادا نماييد.
يكى ديگر از دلايل اين است كه خانه تمام همسران پيامبر در كنار يكديگر قرار داشت. اين آيات در مورد همسران خاص پيامبر نازل شد و همه بيانگر نكوهش و تهديد است. براى آنكه مبادا تصور شود كه اين آيه مشمول تمام خانواده پيامبر است اين آيه با لحن ملايم ساحت آنها را از اين تهديدها و نكوهشها پاك كند.
در اين جزوه همانطور كه خود مؤلف اشاره نموده است رواياتى را از كتب دو مكتب روايت شده است بيان نموده و با خبر واحدى كه درباره حديث كساء از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده مطابقت نموده است و دلايلى را بر عدم صحت كامل روايت فوق بيان كرده است.
حضرت آيت اللّه علامه عسكرى يكى از شخصيتهاى نادر در جامعه اسلامى تشيع است كه عمر شريف و با بركت خود را در تحقيق و تدبر در شناخت اسلام مكتب اهل بيت عليهمالسلام گذرانده است. ايشان مباحث دينى را از جايگاه برخوردهاى سطحى به عمق تحقيق علمى كشاند و به دور از تعصبات مذهبى و با ادله مورد قبول دو مكتب اهل بيت و مكتب خلفا به دفاع از مذهب تشيع پرداخت. بدين سبب تأليفات معظم له در سراسر جهان اسلام اشتهار خاصى يافته و به زبانهاى مختلف ترجمه و منتشر گرديده است.
موسسه علمى فرهنگى علامه عسكرى در جهت حمايت مادى و معنوى از فعاليتها و آثار علامه عسكرى و گسترش هر چه بيشتر دامنه اين فعاليتها در سطح جوامع اسلامى تشكيل شده است و در اين زمينه اقدامات مناسبى را انجام داده است.
موسسه علمى فرهنگى علامه عسكرى
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
مقدّمه مؤلف
سپاس مر خدائى راست كه عالميان را پروريد. و درود پيوسته ما بر خاتم پيامبرانش، حضرت محمّد بن عبداللّه و بر خاندان پاك و پاكيزه او كه درود خدا بر ايشان است.
در اين مقاله، رواياتى را كه چون گلهاى خوشبوئى است و درباره آيه «تطهير» نازل شده جمع و تدوين نمودهام. اين روايات را، از «صحاح»، «مسانيد» و «تفاسير» اهل سنت استخراج نمودهام.
اصل اين خبر را «حديث كساء» ناميدهاند، چه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، هنگام نزول آيه «تطهير» خود و خاندان خويش را، با پارچهاى پشمين كه «كساء» مىناميدند پوشانده بود. و بدين شكل، خاندان خويش را كه در آيه تطهير از آنان يادى شده، از ديگران مشخص فرمود.
و بر اين اساس است كه خاندان رسول اللّه را «اصحاب كساء»١ و يا «خمسه اصحاب كساء» ناميدهاند. چه ايشان، هنگام نزول آيه كريمه «تطهير»، در زير كساء قرار داشتند و پنج نفر هم بودند چنانكه روايات آينده، به اين مطلب تصريح دارند.
حديث كساء در كتب معتبر مكتب خلفا
ابتداى داستان
توجّه پيامبر به فرود آمدن رحمت
«حاكم٢» در كتاب خود «مستدرك على الصحيحين»، از عبداللّه٣
فرزند جعفر بن ابى طالب نقل مىكند كه گفت: هنگامى كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله مشاهده فرمود رحمت خداوندگارى در حال فرود آمدن است فرمود: به سوى من بخوانيد! «صفيه» گفت: چه كسى را اى رسول خدا!فرمود: اهل بيت من: على، فاطمه، حسن و حسين را فراخوانيد." آنگاه كه ايشان آمدند، پيامبر اكرم «كساء» خويش را بر آنها افكند و سپس دستهاى مبارك خويش را بلند كرد و فرمود:
«خداوندا! اينان «آل» منند پس بر محمّد و آلش درود فرست! خداوند متعال هم اين آيه را فرو فرستاد:
«إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
حاكم، سند اين حديث را صحيح دانسته است٤!
نوع كساء:
الف) در روايت عائشهf٥:
مسلم در «صحيح» خود، و حاكم در «مستدركش»، و بيهقى در «سُنَنُ الكبرى»يش و هر يك از طبرى و ابن كثير و سيوطى در تفسيرهايشان، از عايشه چنين روايت كردهاند ـ ما عبارت «صحيح مسلم» را نقل مىكنيم.
عائشه گويد: روزى رسول خدا صلىاللهعليهوآله بيرون آمد و عبائى نقشدار كه از موى سياه بافته شده بود، بر دوش داشت. ابتدا حضرت امام حسن آمد، او را به زير عبا جاى داد؛ پس از او حسين آمد، او را هم به زير عبا جاى داد سپس فاطمه آمد و در زير عبا قرار گرفت، بعد على آمد و او را هم همراه ديگران زير عبا؛ جاى داد و فرمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً»٦.
ب) در روايت «امّ سلمه»f٧:
هر يك از طبرى و قُرطُبىّ در تفسير آيه تطهير از امّ سلمه چنين نقل نمودهاند: هنگامى كه آيه تطهير نازل شد، رسول خدا صلىاللهعليهوآله على و فاطمه و حسن و حسين را فرا خواند و بر آنان كسائى خيبرى پوشاند...٨.
و در حديثى ديگر از امّ سلمه آمده كه: آنها را با عبائى پوشاند...٩.
خاندان رسول و چگونگى نشستنشان زير كساء:
الف) روايت عمر١٠ پسر ابى سلمه:
هر يك از طبرى و ابن كثير در «تفسيرشان»، و ترمذى در «صحيح» خود، و طحاوى در كتاب خود، «مشكل الآثار» از عمر فرزند ابى سلمه روايت كردهاند كه ـ لفظ حديث از طبرى است ـ : آيه «إنّما يُريدُ اللّهُ ...»در خانه امّ سلمه بر رسول خدا نازل شد و رسول خدا، حسن و حسين و فاطمه را فراخواند و در جلوى خود نشاند و على را هم در پشت سر خود نشاند و ايشان را به عبائى پوشاند و گفت: اينان اهل بيت منند. خداوندا! پليدى را از ايشان دور ساز و در نهايت پاكى، پاكيزهشان گردان١١.
ب) در روايـت «واثله فرزند اَسْقَع»١٣ و اُمّ سَلَمه١٤ چنين است:
پيامبر خدا، على و فاطمه را در جلوى خويش نشاند و حسن و حسين را بر روى زانوانش و يا دامنش نشاند.
حاكم نيز در «مستدركش» و هيثمى در «مجمع الزّوائد» اين حديث را از واثله نقل كردهاند، حاكم گويد: اين حديث صحيح است به شرط شيخين١٥.
و طبرى و ابن كثير و سيوطى در «تفاسيرشان»، و بيهقى در «سُنَنُ الكبرى» و احمد در «مُسْنَد» خود، اين حديث را از «امّ سلمه» نيز نقل كردهاند.
محلّ اجتماع اهل بيت
الف) به روايت ابى سعيد خِدْرى:
سيوطى در «ُرُّ المنثور» از ابى سعيد١٦ خِدْرى نقل مىكند كه: در روزى كه نوبت امّ سلمه بود، جبرائيل آيه تطهير را بر محمّد نازل كرد كه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ...».
ابو سعيد گويد: پيامبر حسن و حسين و فاطمه و على را فراخواند و آنان را به سوى خود گرد آورد و پارچهاى بر آنان افكند. در حالى كه امّ سلمه در حجاب بود، فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت منند، پليدى را از ايشان دور ساز و پاك و پاكيزهشان گردان.
امّ سلمه به پيامبر عرض كرد: آيا من هم از ايشانم؟ حضرت فرمود: نه، تو مقام و منزلت مخصوص خود را دارى، و مسيرت خير است!١٧.
ب) و به روايت امّ سلمه:
در تفسير آيه تطهير، از ابن كثير، سيوطى، سُنَنِ بيهقى، تاريخ بغداد خطيب و مشكل الآثار طحاوى روايت شده ـ لفظ حديث از ابن كثير است ـ كه امّ سلمه گويد: در خانه من آيه «تطهير» نازل شد؛ فاطمه و حسن و حسين و على هم در خانه من بودند. رسول خدا، ايشان را به «كسائى» كه در بر داشت، پوشاند و سپس فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت منند، پليدى را از آنان دور ساز و پاكشان قرار ده!١٨.
و همچنين حاكم، در «مستدرك» خود، از امّ سلمه روايت مىكند كه: اين آيه، در منزل من نازل شد.
و در «صحيح» ترمذى١٩، در باب فضل فاطمه، و «الرياض النَضِرَة» و «تهذيب التهذيب» اين روايت چنين آمده كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: بار خدايا! اينان اهل بيت و خاصّه منند، پليدى را از آنان دور گردان و پاكيزهشان ساز!٢٠.
در مُسند احمد آمده كه امّ سلمه گفت: من سرم را داخل خانه كردم و گفتم: اى رسول خدا! من هم با ايشانم؟ حضرت در جوابم دو بار فرمود: تو در مسير خيرى (إنّك عَلى خَيْرٍ).٢١
و روايت حاكم در مستدرك چنين است كه امّ سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت شما نيستم؟ حضرت فرمود: وضع تو به خير است ولى اينان اهل بيت منند، خدايا! اهل بيت و خاندان من، سزاوارترينند!.٢٢
هنگام نزول آيه تطهير، چه كسانى در خانه بودند؟
در تفسير سيوطى و مشكل الآثار، از امّ سلمه نقل مىكنند ـ لفظ حديث از سيوطى است ـ : هنگامى كه آيه «تطهير» در خانه من بر پيامبر نازل شد، هفت نفر در خانه بودند: جبرئيل، ميكائيل، على، فاطمه، حسن، حسين. و من بر در خانه ايستاده بودم.
به رسول خدا گفتم: آيا من از اهل بيت شما نيستم؟ در جوابم دو بار فرمود: عاقبت تو به خير است. تو از زنان پيامبرى٢٣. (نه از اهل بيت پيامبر).
هنگام نزول آيه، اهل بيت چگونه بودند؟
در تفسير طبرى ابو سعيد خِدْرى هم، از ام سلمه نقل مىكند كه: «إنّما يُريدُ اللّهُ ...» در خانه ام سلمه نازل شده است. ام سلمه گويد: و من بر در خانه نشسته بودم.٢٤
و باز در تفسير طبرى از امّ سلمه روايت مىكند كه: اهل بيت دور پيامبر بر روى بساطى جمع شدند. رسول خدا آنان را با كسايى كه بر دوش داشت پوشاند و سپس فرمود: خدايا! اينان اهل بيت منند، از آنان پليدى را دور ساز و پاكيزهشان گردان! سپس آيه تطهير، در حالى كه جملگى بر بساط جمع بودند نازل شد. امّ سلمه به پيامبر عرضه داشتم: اى رسول خدا! و من هم (از اهل بيتم)؟ به خدا سوگند كه پيامبر اين امتياز را به من نداد كه از اهل بيت باشم و فرمود: تو بر مسير خيرى.٢٥
شرح الفاظ آيه
راغب اصفهانى، در كتاب پر ارجش، مفردات القرآن در ماده رَوَدَگويد: هر گاه گفته شود أرادَ اللّهُ معنايش اين است كه خدا حكم فرموده كه چنين باشد يا نباشد؛ اراده فرموده براى شما بدى را و يا خوبى و رحمت را.
و نيز در ماده رِجس گويد: رجس چيز پليد را گويند، و گويد: رجسبه چهار گونه است: يا طبيعت شيئى پليد است مانند مُردار و يا از نظر عقل پليد مىنمايد مانند قمار، و يا شرعاً چيزى پليد است مانند شرك به خدا و يا چيزى از جميع جهات ياد شده پليد مىشود. (تا اين جا خلاصه راغب).
و در قرآن مىفرمايد: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ»: هر آينه شرابخوارى و قمار بازى و شرط بندى و بت پرستى همه اينها پليد و از عمل شيطان مىباشند پس دورى كنيد از آن٢٦.
و همچنين قول خداى تعالى در قرآن: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ»از پليدى كه بتان هستند دورى كنيد٢٧.
و قول خداوند: «إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ»: مگر اين كه مردارى باشد و يا خون ريخته شده و يا گوشت خوك كه اينها پليدند.٢٨
و يا قول خداوند كه: «كَذلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ»: اين گونه خداوند پليدى را بر كسانى كه ايمان نمىآورند قرار مىدهد٢٩.
و يا قول خداى عزيز كه:در خطاب به مؤمنين در پرهيز از منافقين مىفرمايد: «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ» از آنها اعراض و دورى گزينيد كه پليدند٣٠. و سخن خداوند به قوم نوح: «قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِن رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ »: (هود) گفت: هر آينه از جانب پروردگارتان پليدى و غضب شامل حالتان گشته است٣١.
اما لفظ تطهير در اين آيه، مانند آن است كه در آيه ٤٢ سوره آل عمران آمده است كه: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»: آن زمانى كه ملائكه الهى گفتند: اى مريم! همانا خداوند تو را انتخاب كرد و پاك فرمود و تو را برگزيده زنان عالم نمود.
اما لفظ كِساء در اين حديث، به معناى پوششى است مانند عبا كه روى لباسها مىپوشند.
اما تفسير آيه تطهير در احاديث:
سيوطى در تفسيرش از ابن عباس٣٢ نقل مىكند كه: رسول خدا صلىاللهعليهوآلهفرمود: خداوند خلق خود را دو قسمت فرمود و مرا از بهترينش قرار داد: آن جا كه فرمود: سپس قبيلهها را به خانواده هايى تقسيم فرمود كه مرا در بهترين خانوادهها قرار داد و همين است منظور سخن خداى متعال كه مىفرمايد:«إنّما يُريدُ اللّهُ ...»پس من و اهل بيتم از جميع گناهان پاك و پاكيزهايم٣٣.
و در حديث ضحاك پسر مزاحم به تفسيرى كه سيوطى نقل مىكند آمده: پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمود: ما اهل بيتى هستيم كه خداوند پاكيزهشان گردانيده است. ما از درخت نبوتيم و از جايگاه رسالت، جايى كه محل رفت و آمد فرشتگان است و از خانه رحمتيم و كانون علم٣٥.
و در تفسير طبرى، و ذخائر العقبى محب الدين طبرى، از ابو سعيد خدرى نقل كند كه ـ روايت از تفسير است ـ : رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: آيه «تطهير» درباره پنج نفر: من، على، حسن، حسين و فاطمه عليهمالسلام نازل شده است كه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً»٣٦.
و در مشكل الاثار٣٧، از امّ سلمه نقل مىكند كه: اين آيه درباره رسول خدا، على و حسن و حسين ـ درود خدا بر ايشان ـ نازل شده است كه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ ...».
در رواياتى كه سابقاً نقل شد شرح بيان عملى آيه به طور وضوح از رسول خدا صلى الله عليه وآله گذشت.
و در صحيح مسلم، روايت مىكند از صحابى پيامبر زيد بن اَرْقَم٣٨ به هنگامى كه از او سؤال شد اهل بيت كيانند؟ آيا زنان پيامبرند؟ گفت: نه، به ذات حق قسم! زن زمانى از روزگار را همراه شوهرش مىماند و سپس مرد او را طلاق مىدهد و زن هم به خانه پدر و اقوامش برمىگردد. در حالى كه اهل بيت پيامبر، كسانى هستند كه رشته اصيل خويشاوندى با او دارند، و فاميل وى هستند كه صدقه بر آنان حرام است٣٩.
و هيثمى در مجمع الزوائد، از ابى سعيد خدرى نقل مىكند كه: اهل بيت كسانى هستند كه خداوند رجس و پليدى را از آنان دور ساخته است. سپس آنان را با انگشتشان شمرد و فرمود: پنج نفرند، رسول خدا صلىاللهعليهوآله، على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام٤٠.
طبرى در تفسيرش از قتاده در تفسير آيه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» گويد: ايشان اهل بيتاند كه خداوند آنان را از هر بدى و ناپاكى، پاكيزهشان ساخته و رحمت خويش را شامل حالشان فرموده است٤٢.
و همچنين طبرى در تفسير آيه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» آورده است: هر آينه خدا خواسته تا بدى و فحشا را از شما اهل بيت دور سازد و از هر گونه ناپاكى و پليدى كه در اهل معاصى پيدا مىشود پاكيزهتان گرداند٤٣.
پيامبر پس از نزول آيه چه كرد؟
در مجمع الزوائد، از ابى برزه٤٤ نقل شده كه مىگويند: هفده ماه٤٥ همراه رسول خدا نماز خواندم، هنگام خروج براى نماز به در خانه فاطمه عليهاالسلاممىآمد و مىفرمود: الصلاة عليكم «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».٤٦
و در تفسير سيوطى از ابن عباس آمده كه: من شاهد بودم كه رسول خدا، نه ماه تمام هر روز به وقت هر نمازى به در خانه على بن ابى طالب مىآمد و مىفرمود: درود و رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت گرامى باد! «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً». و اين عمل را پيامبر هر روز پنج بار تكرار مىكرد.٤٧
و صحيح ترمذى، مسند احمد، مسند طيالسى، مستدرك الصحيحين، اسد الغابه و تفسيرهاى طبرى، ابن كثير، و سيوطى، از انس بن مالك٤٨ نقل كنند كه ـ نقل حديث از ترمذى است ـ : پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، شش ماه هر روز هنگام نماز از در خانه فاطمه عليهاالسلام مىگذشت و مىفرمود: نماز اى اهل بيت من و آيه تطهير را تلاوت مىفرمود.٤٩.
و استيعاب، اسد الغابه، مجمع الزوائد، مشكل الاثار و تفسيرهاى طبرى، ابن كثير و سيوطى از ابى الحمراء٥٠ نقل كنند كه ـ نقل حديث از سيوطى است ـ : من هشت ماه را به ياد دارم كه رسول خدا هر بار كه نماز صبح مىرفت به در خانه فاطمه عليهاالسلام مىآمد و دستهاى خود را به دو طرف درب مىگذاشت و مى فرمود:
الصلاة، الصلاة،«إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
و در روايتهاى ديگر: شش ماه، هفت ماه، هشت ماه، نه ماه، نقل شده است كه پيامبر خدا چنين عمل مىكرد.
و در مجمع الزوائد و تفسير سيوطى از ابو سعيد خدرى با اختلافى در الفاظ نقل شده كه: پيامبر خدا، چهل روز صبحها به در خانه فاطمه عليهاالسلاممىآمد و مىفرمود: درود و رحمت و بركات خدا بر شما اى اهل بيت رسول خدا. نماز (به پاى داريد) خداى شما را رحمت كند كه هر آينه خدا خواسته تا پليدى از شما دور باشد و پاك و پاكيزه گرديد. من (كه پيامبر خدايم) با آن كه با شما در جنگ شود، دشمنم و با آن كه از در سلم و اطاعت شما درآيند دوستم٥٢.
استدلال به آيه تطهير درباره اهل بيت
الف) حسن بن على عليه السلام:
حاكم، در باب فضائل حسن بن على عليهالسلام از كتاب خود مستدرك الصحيحين و هيثمى در باب فضائل اهل بيت روايت كنند كه: حسن بن على، هنگام كشته شدن پدرش على بن ابى طالب عليهالسلام در خطبهاى كه بر مردم خواند فرمود: ... و من از اهل بيتى هستم كه خداوند پليدى از ايشان دور ساخته و پاكيزهشان گردانيده است.٥٣
و در مجمع الزوائد، و تفسير ابن كثير آمده كه ـ نقل حديث از مجمع الزوائد است ـ : حسن بن على عليهالسلام پس از كشته شدن پدرش على بن ابى طالب عليهالسلام، به خلافت مسلمين برگزيده شد. و هنگامى كه بر مردم نماز مىخواند، ناگهان مردى از بين جمع به جانبش دويد و خنجرى در ران حضرت فرو برد كه بر اثر آن چند ماهى مريض بود. پس از بهبودى در خطبهاى كه بر منبر ايراد نمود فرمود:
اى اهل عراق! از خدا درباره ما پروا داشته باشيد و پرهيزكار شود كه ما، اميران شماييم و ميهمانان شما. ما از اهل بيتى هستيم كه خداى متعال اين آيه را درباره ما نازل نمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» و حضرت آن قدر در اين باره سخن فرمود كه تمامى اهل مسجد به گريه نشستند.
و گويد كه اين حديث را طبرانى هم نقل كرده و گفته همه راويان اين حديث ثقه مىباشند.٥٤
ب) ام سلمه:
در مشكل الاثار طحاوى، عمره همدانى آوردهاند كه گفت: به خدمت ام سمله رسيدم و سلام كردم و پرسيد: تو كيستى؟ گفتم: عمره همدانى، و پرسيدم: اى امّ المؤمنين! از مردى از اين روزها كشته شده (على بن ابى طالب عليهالسلام) برايم سخن بگو كه گروهى محبّ اويند و دستهاى ديگر بغض او را به دل دارند. امّ سلمه پرسيد: آيا تو او را دوست دارى يا دشمنش مىشمارى؟ عمره گفت: من نه دوست اويم و نه دشمن او...٥٥ ام سلمه شروع كرد به بيان نزول آيه تطهير، پس خداى متعال آيه تطهير فرو فرستاد كه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» اين آيه در حالى نازل شده كه در خانه جز جبرئيل، رسول خدا، على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام نبودند. من به پيامبر عرض كردم: آيا من از اهل بيتم؟
فرمود: مسيرت به خير است. ولى من دوست مىداشتم پيامبر به جاى اين جمله كه مسيرت به خير است مىفرمود: آرى تو از اهل بيتى كه در نزد من، اين سخن، بهتر بود از آنچه كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مىكند.٥٦
ج)سعد بن ابى وقاص:
در خصائص نسايى، از عامر پسر سعد بن ابى وقاص٥٧ نقل كند كه مىگويد: معاويه به سعد گفت: تو چرا ابو تراب را سب نمىكنى و دشنام نمىدهى؟ گفت: به خاطر سه فضيلت كه از رسول خدا در بارهاش شنيدم دشنام نمىگويم. اگر يكى از آن سه براى من حاضل مىشود دوستتر داشتم از شتران سرخ موى پر ارزش:
از رسول خدا شنيدم به هنگامى كه او را به جاى خويش در مدينه گزارد على عليهالسلام سوال كرد اى رسول خدا! آيا مرا با زنان و بچهها در مدينه مىگذارى (كه از فيض جهاد در راه خدا باز مانم)؟ حضرت فرمود: آيا نمىخواهى كه منزلتت نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى باشد، با اين فرق كه پس از من ديگر نبوتى نخواهد بود؟
و باز از رسول خدا در جنگ خيبر شنيدم كه فرمود: فردا پرچم را به دست مردى مىسپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسول هم او را دوست دارند، هر كس توقع داشت كه چنين انتخابى نصيبش گردد، ولى رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمان داد تا على عليهالسلام بيايد، على را به نزد رسول خدا آوردند در حالى كه چشمانش درد مىكرد، پيامبر از آب دهان مبارك به چشمانش ماليد و خوبشد، سپس پرچم را بهدست على سپرد.
و باز هنگام نزول آيه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» رسول خدا صلىاللهعليهوآله على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام را فرا خواند و فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت منند.
و در تفسير آيه، از ابن جرير طبرى، ابن كثير، مستدرك حاكم، مشكل الآثار طحاوى نقل شده ـ حديث از طبرى است ـ كه گفت: رسول خدا صلىاللهعليهوآلهبه هنگام نزول وحى، على و دو فرزندش و فاطمه را فرا خواند و به زير روپوش خويش كشاند و سپس فرمود: اينان اهل بيت من مىباشند٥٩.
د) ابن عباس:
الف: در تاريخ طبرى و تاريخ ابن اثير آمده كه ـ روايت از طبرى است ـ : عمر در سخنى كه با ابن عباس داشت گفت: هيهات! به خداى سوگند! كه قلبهاى شما بنىهاشم از حسد انباشته است و از بين نمىرود و حقد و كينهاى داريد كه زايل شدنى نيست.
ابن عباس در جوابش گفت: آرام باش اى امير مؤمنان! هيچ گاه قلبهاى قومى را كه خدا پليدى را از آن دور ساخته و پاكيزهشان گردانيده، به حسد و حقد و كينه موصوف مساز، چه قلب رسول اللّه، از قلبهاى بنىهاشم است.
ب: در مسند امام حنبلىها، احمد بن حنبل، و خصائص نسايى، و رياض النضره محب الدين طبرى، و مجمع الزوائد هيثمى٦٠ آمده كه ـ لفظ از مسند احمد است ـ از عمرو پسر ميمون٦١ نقل كنند كه گويد: با ابن عباس نشسته بودم كه نه نفر وارد شدند و گفتند: اى ابن عباس! يا همراهمان بيا و يا مجلس را برايمان خلوت كن كه ما را با تو سخنى است. ابن عباس گفت: همراهتان مىآيم (راوى گويد: اين قضيه به هنگامى بود كه ابن عباس هنوز كور نشده بود) و گويد: آن جماعت شروع به سخن كردند، ولى ندانستيم چه مىگويند. سپس ابن عباس در حالى كه جامه خويش را مىتكاند بازگشت و گفت: اف بر اين مردم! مردى را به ناسزا گرفتهاند كه او را ده خصلت است... تا آن جا كه گويد: رسول خدا صلىاللهعليهوآلهجامه خويش را بر سر على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام گسترانيد و فرمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
هـ) واثله پسر اسقع:
طبرى در تفسير آيه تطهير و ابن حنبل در مسندش، و حاكم در مستدركش (كه حديث را به نزد شيخين صحيح مىداند) و بيهقى در سننش، و طحاوى در مشكل الآثار و هيثمى در مجمع الزوائد گويند كه ـ لفظ حديث از طبرى است): ابوعمار٦٢ گويد: نزد وائله فرزند اسقع نشسته بودم كه مجلسيان على عليهالسلام را به بدى ياد كردند. هنگامى كه اهل مجلس برخاستند بروند، وائله به من گفت: بنشين كه تو را درباره كسى كه دشنامش دادند، خبر دارم.
و سپس گفت: نزد رسول خدا صلىاللهعليهوآله بودم كه على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام وارد شدند. سپس رسول خدا صلىاللهعليهوآله كساء خود را بر روى آنان انداخت و فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت منند، خداوندا! از آنان پليدى را دور ساز و پاك و طاهرشان گردان!٦٣ در اسد الغابه از شداد پسر عبداللّه آمده: به هنگامى كه سر امام حسين عليهالسلام را آورده بودند، شخصى از شاميان حسين و پدرش (على عليهالسلام) را لعنت كرد. واثله پسر اسقع (كه در حضورش چنين لغتى شده بود) از جابر خواست و گفت: به خدا سوگند پس از شنيدن سخن رسول خدا صلىاللهعليهوآله كه درباره اهل بيت فرمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً»، پيوسته على و حسن و حسين و فاطمه عليهمالسلام را دوست دارم.٦٤
در مسند احمد، تفسير طبرى و مشكل الآثار روايت شده ـ لفظ حديث از احمد است ـ كه: شهر بن حوشب٦٥ گويد: از ام سلمه زن پيامبر به هنگامى كه خبر شهادت حسين بن على عليهالسلام بدو رسيد و شنيد كه اهل عراق حسين عليهالسلام را لعن كردند شنيدم كه مىگفت: حسين را كشتند، خداى آنها را بكشد كه با حسين عليهالسلام حيله كردند و به ذلتش كشاندند. خداى لعنتشان كند. چه من از رسول خدا صلىاللهعليهوآله شنيدم... (تا آن جا كه) رسول خدا صلىاللهعليهوآله كسايى خيبرى برگرفت و به همگىشان پيچيد و فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت منند. پليدى را از ايشان دور ساز و پاك و پاكيزهشان گردان٦٦.
و باز روايتى از على بن الحسين عليهالسلام حضرت سجاد: هر يك از طبرى، ابن كثير و سيوطى در تفسير آيه تطهير آوردهاند كه: على بن الحسين عليهالسلامبه مردى از شاميان فرمود: آيا در سوره احزاب اين آيه را نخواندهايد كه: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً»؟
گفت: آيا شما از ايشانيد؟
حضرت فرمود: آرى.
تمامى اين خبر چنان كه در مقتل خوارزمى آمده است چنين است:
به هنگامى كه حضرت سجاد، به همراهى باقى اسيران اهل بيت، وارد شام شدند، آنها را در جايگاه اسيران قرارشان دادند، پيرمردى نزديك آمد و گفت: سپاس خداى را كه شما را كشت و به هلاكت رساند و بندگان خداى را از دست شما رهايى بخشيد و امير مؤمنان را (يزيد) بر شما مسلط گرداند.
حضرت سجاد رو به پيرمرد كرد و فرمود: اى پيرمرد! آيا قرآن خواندهاى؟!
گفت: آرى، فرمود: آيا اين آيه را خواندهاى كه: «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى».
پيرمرد گفت: آرى، خواندهام.
فرمود: آيه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ»٦٩ و آيه «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ للّهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...»٧٠ را هم خواندهاى؟
پيرمرد گفت: آرى.
حضرت فرمود: به خدا سوگند! مقصود از قربى (نزديكان رسول خدا) در آيات، ماييم. و آيا آيه «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» را خواندهاى؟!
پيرمرد گفت: آرى خواندهام.
فرمود: ما همان اهل بيتى هستيم كه آيه تطهير مخصوص ما نازل شده است.
پيرمرد گفت: تو را به خدا شما اهل بيت پيامبريد؟!
فرمود: بلى، به حق جدّمان رسول خدا، بدون شك ما همان ايشان هستيم، در اين هنگام پيرمرد ساكت شد و پشيمان از گفته خويش، سپس سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! من از بغضى كه درباره اين خانواده به دل گرفتهام توبه مىكنم و از دشمنان آل محمّد، انس و جنّشان برائت مىجويم!!٧١
ما به همين مقدار از روايت حديث كساء كه آورديم، اكتفا مىكنيم زيرا براى آن كه بخواهد به قرآن تمسك كند و تفسيرش را هم از رسول خدا، بگيرد كفايت مىكند، و صد البته كه اين سودمند است براى كسى كه اهل بصيرت باشد و جوياى حق.
خلاصهاى از روايات گذشته:
داستان حديث كساء را كه در روايات گذشته بيان داشتيم چنين خلاصه مىشود:
رسول خدا صلىاللهعليهوآله در نوبت ام سلمه در خانه او بود، وقتى ديد رحمت الهى فرود مىآيد، فرمود: به سوى من بخوانيد، به سوى من بخوانيد. گفتند: كه را بخوانيم؟
فرمود: اهل بيت مرا؛ على را و فاطمه و حسن و حسين را.
پس ايشان در اطراف پيامبر بر روى فرشى جمع شدند، سپس پيامبر خدا خود و ايشان را به كسايى كه از موى سياهى بافته شده بود پيچاند و فرمود: خداوندا! ايشان آل منند ـ اهل بيت من هستند ـ پس درود فرست بر محمّد و آل محمّد و خدا اين آيه را نازل فرمود كه «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
اين آيه به هنگامى نازل شد كه اهل بيت پيامبر اطراف او جمع بودند كه پس از نزول آيه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: خداوندا! ايشان اهل بيت منند، پس پليدى را از ايشان دور گردان و پاك و پاكيزهشان ساز!
امّ سلمه در پس پرده قرار داشت.
امّ سلمه گفت: من بر در خانه نشسته بودم و در خانه هفت نفر بودند: پيامبر، جبرئيل، ميكائيل، على، فاطمه، و حسن و حسين. و سر به داخل خانه كردم و گفتم: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت شما نيستم؟ گويد: به خداى سوگند كه پاسخ موافق نداد، ولى فرمود: تو در مسير خيرى، تو در مسير خيرى؛ تو از زنان پيامبرى.
و در روايتى ديگر آمده كه سؤال كرد: آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو در مسير خيرى و فقط ايشانند اهل بيت من. خداوندا! اهل بيت سزاوارترند.
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله، در اين داستان، اهل بيت خود را از ديگر خلق جدا نموده و آيه تطهير را با عمل و گفته خود شرح و تفصيل داد. در سخن، مانند «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» و سپس فرمود: من و اهل بيتم از گناهان پاك و پاكيزهايم.
و همين مطلب را در مسجد در حضور مسلمين عملاً اعلان مىفرمود. چه در وقت هر نمازى، به در خانه على و فاطمه مىآمد و مىفرمود: درود و رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت رسول باد كه «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
و در روايتى ديگر است كه: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله هر بار كه هنگام نماز صبح مىشد به در خانه على عليهالسلام مىآمد، و دو دست مبارك را به دو جانب درب خانه مىگذاشت و مىفرمود:... تا آخر حديث.
بعضى از صحابه، اين عمل پيامبر را، تا شش ماه و بعضى هفت ماه و بعضى هشت ماه و بعضى نه ما شماره كردهاند و بعضى هم در نقل اين ارقام زياد و كم كردهاند. هر كدام شمارهاى را كه توجه داشته نقل كرده، اين رفتار پيامبر، براى اين بود كه مىخواسته با گفته و علم خود، به امت اسلامى بفهماند اهل بيت پيامبر كه آيه تطهير دربارهشان نازل شده، كيانند و همچنين معناى آيه را بيان دارد.
و اين همه كوشش از جانب رسول خدا، به خاطر اين بود كه بر پيامبر لازم بود تا به مضمون اين آيه عمل فرمايد كه: ما ذكر (قرآن) را به تو نازل كرديم تا آنچه ار كه براى مردم است براى ايشان بيان نمايى، شايد مردمان به تفكر نشينند٧٢
داستان نزول آيه تطهير درباره اهل بيت در آن زمان، به قدرى مشهور بود كه عدهاى به آن استشهاد كردهاند. از جمله امام حسن عليهالسلام كه خود يكى از اصحاب كساء است. بعد از مرگ پدر، در خطبهاى مىفرمايد: أنا من أهل البيت الذين أذهب اللّه عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا: من از اهل بيتى هستم كه خداوند پليدى را از آنان دور ساخته و پاك و پاكيزهشان گردانيده است.
و همچنين حضرت امام حسن عليهالسلام در خطبهاى پس از مجروح شدنش فرمود: ما از اهل بيتى هستيم كه خداوند عزيز درباره ما فرمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
و همچنين امّ سلمه اين آيه را براى عمره همدانى تلاوت مىند، عمره، پس از كشته شدن على عليهالسلام از امّ سلمه راجع به على مىپرسد، و امّ سلمه در جواب آيه را مىخواند.
سعد بن ابى وقاص هم، هنگامى كه معاويه از او مىخواهد تا على را دشنام دهد، به اين آيه در فضيلت مولا استدلال مىكند.
و ابن عباس هم به جماعتى كه در محضرش، امام را دشنام دادند، ضمن فضايل دهگانه على عليهالسلام يكى را آيه تطهير مىشمرد.
و واثله كه از صحابه رسول خدا است، آيه تطهير را در ردّ كسانى كه امام على عليهالسلام را دشنام مىدادند شاهد مىآورد.
و امّ سلمه هم هنگامى كه خبر شهادت امام حسين بدو مىرسد، و اينكه اهل عراق حضرت را لعن كردهاند، اين داستان و آيه را نقل مىكند.
و چنين عملى را هم واثله در داستانى مشابه امّ سلمه انجام مىدهد.
و على بن الحسين عليهالسلام هم براى مرد شامى كه بر يزيد ثنا مىگفت و به اهل بيت جسارت مىكرد آيه تطهير را خواند.
و آخرين سخن ما اين است كه سپاس مر خدايى راست كه پروردگار عالميان است.
سيّد مرتضى عسكرى
حديث كساء در كتب معتبر مكتب اهل بيت
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
در چاپ اول اين اثر بررسىهاى خود را مختصر به نقل از مصادر اهل سنت نمودم كه كلاً درباره شأن نزول آيه تطهير و خبر حديث كساء بود، و همچنين آنچه در تفسير آيه تطهير وارد شده بود، و بيان كسانى كه به اين آيه استشهاد نمودهاند. و همچنين خبر حديث كساء از اهل بيت عليهمالسلام و جز آنان. تصميم گرفتم در چاپ دوم اين بحث را با نقل احاديثى از مصادر اهل بيت عليهمالسلامكامل سازم و در اين بخش به قدر ممكن از روايات اهل بيت عليهمالسلام درباره اين موضوع آوردهايم.
شأن نزول آيه تطهير و حديث كساء در نظر مصادر مكتب اهل بيت عليهمالسلام
اوّلاً: روايات امّ المؤمنين امّ سلمه:
الف: شهر بن حَوشَب روايت كند:
هنگامى كه به زيارت امّ سلمه همسر پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله رفتم گفتم: اى مادر مؤمنان در اين آيه چه نظرى دارى: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً»٧٣؟
امّ سلمه گفت: من و رسول خدا به رختخوابمان زير كساء خيبريمان بوديم كه فاطمه عليهاالسلام آمد و حسن و حسين عليهماالسلام همراهش بودند رسول خدا صلىاللهعليهوآلهبه فاطمه گفت: پسر عمويت كجاست؟ حضرت فاطمه عليهاالسلام در خانه است. رسول خدا فرمود: برو صدايش كن. فاطمه گويد: او را صدا زدم و پيامبر كساء را از زير پايمان جمع كرده آن را بر رويمان پهن نمود و اطراف آن را جمع كرد و به دستش گرفت و سپس فرمود: خداوندا! ايشان اهل بيت منند از آنان پليدى را دور و پاكيزهشان گردان. امّ سلمه گويد: من پشت سر رسول خدا نشسته بودم و گفتم: اى رسول خدا! پدر و مادرم فدايت باد پس من چه؟ حضرت فرمودند: تو بر خيرى. و اين آيه: «إنّما يُريدُ اللّهُ...» در شأن رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام نازل شد.
همين روايت با سند ديگرى
نزول اين آيه درباره پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام با سندى ديگر از امّ سلمه چنين روايت شده: وى گويد: در خانه من اين آيه نازل شده «إنّما يُريدُ اللّهُ...» و داستان چنين است كه رسول خدا در محل نماز خود آنان را با كسائى پوشاند و دست مبارك را بلند كرد و كساء را نگه داشت در حالى كه مىگفت: خداوندا! اينان اهل بيت منند پليدى را از آنان دور ساز چنان كه از آل اسماعيل و اسحاق و يعقوب دور ساختى و از پليدى پاكيزهشان گردان چنان كه آل لوط و آل عمران و آل هارون را پاكيزه گرداندى. به رسول خدا گفتم: من با شما داخل شوم؟ فرمود: تو بر مسير خيرى تو از زنان پيامبرى. دختر امّ سلمه به مادر گفت: مادر آنها را نام ببر.امّ سلمه گفت: فاطمه و على و حسن و حسين عليهمالسلام.
ب: روايت ابو عبداللّه جدلى از امّ سلمه است كه گويد:
بر عايشه وارد شدم و گفتم: اين آيه «إنّما يُريدُ اللّهُ...» در كجا نازل شد؟ گفت: در خانه امّ سلمه. امّ سلمه گويد: اگر از عايشه سؤال كنى به تو خواهد گفت كه اين آيه در منزل من نازل شده است. امّ سلمه گويد: بينما رسول اللّه إذ قال... رسول خدا گفت: اى كاش كسى بود كه على و فاطمه و حسنين عليهمالسلام را بدين جا فرا مىخواند. امّ سلمه گويد: گفتم كسى جز من نيست و همهشن را آوردم. پس على عليهالسلام در جلوى پيامبر و حسن و حسين عليهمالسلام در راست و چپ پيامبر نشستند و فاطمه عليهاالسلام را در پشت سرش نشاند سپس آنان را به پارچه خيبرى پوشاند و فرمود: ما جملگى به سوى توأيم. پس رسول خدا سه بار اشاره فرمود: من و عترتم به سوى توأىم نه به سوى آتش.
اهل بيت من از خون و گوشت منند.
امّ سلمه گويد: اى رسول خدا مرا هم با ايشان داخل كن! فرمود: اى امّ سلمه تو از زنان صالح منى. و اين آيه نازل شد: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
ج: به روايت عبد الهل معين كه آزاد شده امّ سلمه است.
امّ سلمه گويد: رسول خدا به من دستور داد تا در پى على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام بفرستم هنگامى كه آمدند. على عليهالسلام را با دست راستش به آغوش كشيد و حسن عليهالسلام را با دست چپش و حسين عليهالسلام را در دامنش نشانيد و فاطمه عليهاالسلام را در جلوى پاهايش. سپس فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت منند از آنان ناپاكى را دور ساز و پاك و پاكيزهشان گردان. اين جمله را سه بار تكرار فرمود. گفتم: من چطور اى رسول خدا؟ فرمود: تو بر خيرى ان شاء اللّه.
د: روايت برادر دعبل از حضرت رضا عليهالسلام از پدرانش از على بن الحسين عليهماالسلام از امّ سلمه كه گفت: اين آيه در روز من و در خانه من نازل شد. رسول خدا نزد من بود سپس على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام را صدا زد و جبرئيل آمد و كساء فدكى را برويشان پهن كرد. سپس رسول خدا فرمود: خداوندا اينان خاندان منند. خداوندا! پليدى را از ايشان دور ساز و پاك و پاكيزهشان گردان. جبرئيل گفت: اى محمّد! آيا من هم از شمايم؟ پيامبر فرمود: آرى تو از مايى. امّ سلمه گويد: اى رسول خدا آيا من از اهل بيت توأم؟ ـ آمدم كه داخلشان گردم ـ حضرت فرمود: سر جايت باش اى امّ سلمه تو بر مسير خيرى. تو از زنان پيامبر خدايى.جبرئيل گفت: اى محمّد بخوان «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً». كه اين آيه درباره نبى و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام نازل شد.
ثانياً روايت حسين بن على عليهالسلام:
از زيد بن على از پدرش از جدّش عليهمالسلام نقل كردهاند كه فرمود: رسول خدا در خانه امّ سلمه بود خدمت حضرت حريره آوردند سپس على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام را صدا زد و از آن حريره خوردند سپس آنان را با كسائى خيبرى پوشاند و فرمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» امّ سلمه گفت: اى رسول خدا آيا من هم با ايشانم؟ فرمود: تو بر خيرى.
ثالثاً روايت ابو سعيد خدرى است:
الف: از ابو سعيد خدرى از پيامبر خدا درباره سخن خداى تعالى «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» نقل است اين آيه درباره محمّد و اهل بيت او نازل شد. به هنگامى كه رسول خدا على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام را جمع كرد و سپس كساء را به دورشان پيچاند و فرمود: خداوندا! اينان خاندان منند از آنان پليدى را دور ساز و پاك و پاكيزهشان گردان، امّ سلمه درب خانه ايستاده بود و گفت: اى رسول خدا! من هم از ايشانم حضرت فرمود: تو بر خيرى.
ب: روايتى از عطيه
عطيه گويد از ابو سعيد خدرى از سخن خداى تعالى: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» پرسيدم گفت: اين آيه درباره رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام نازل شده است.
رابعاً روايت از ابو جعفر حضرت باقر عليهالسلام:
از امام باقر عليهالسلام در مورد سخن خدا: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» پرسيدند فرمود: اين آيه در خانه امّ سلمه همسر پيامبر در مورد رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلامنازل شده است. رسول خدا صلىاللهعليهوآله على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام را صدا زد و سپس بر آنان كسائى خيبرى پوشاند و خود در زير كساء داخل شد و سپس فرمود:
خداوندا! اينان خاندان منند كه تو دربارهشان وعده فرمودى آنچه را وعده فرمودى. خداوندا! از آنان پليدى را دور ساز و به بهترين وجه پاكيزهشان گردان. پس اين آيه نازل شد. امّ سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من هم با ايشانم. حضرت فرمود: اى امّ سلمه من به تو بشارت مىدهم كه مسيرت به خير است.
رسول خدا پس از نزول اين آيه چه كرد؟
١ـ از ابوسعيد خدرى است كه گويد: پيامبر چهل روز صبح به درب خانه على عليهالسلام مىآمد به هنگام ازدواج على و فاطمه و مىفرمود: درود و رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت باد «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» من با كسانى كه با شما دشمنى وزند دشمنم و با كسانى كه دوستدار شما باشند دوست هستم.
٢ـ از ابو حمراء روايت شده است: نه ماه يا ده ماه كه خادم حضرت رسول بودم مىديدم آن حضرت در طلوع فجر از خانه خارج مىشود و به درب خانه فاطمه و على و حسن و حسين عليهمالسلام مىرود و دو طرف چهارچوب درب را مىگيرد و مىفرمايد: درود و رحمت و بركات خداوند بر شما باد.
ابو سعيد گويد ايشان در جواب رسول خدا مىگفتند و بر تو باد درود و رحمت و بركات خدا اى رسول خدا و سپس رسول خدا مىفرمود: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
٣ـ روايت از امير مؤمنان على عليهالسلام است.
حارث از على عليهالسلام نقل كند كه: رسول خدا هر روز صبح به سراغ ما مىآمد و مىفرمود: نماز، خداى شما را رحمت كند، نماز «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
٤ـ روايت از ابو جعفر امام باقر عليهالسلام است. كه از پدرش حضرت سجاد در تفسر سخن خداى عزوجل كه گويد: «و أمُر أهلك بالصلوة و اصطبر عليها»٧٤ فرمايد:
اين آيه در مورد على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام نازل شده است. رسول خدا صلىاللهعليهوآله هر سحرگاه بر درب خانه فاطمه مىآمد و مىفرمود: درود و رحمت و بركات خدا بر شما اهل البيت باد، نماز، خداى شما را رحمت كند: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
و همين خبر با لفظى ديگر چنين است:
در تفسير آيه «و أمُر أهلك بالصلوة و اصطبر عليها» فرات قمى گويد: خداوند رسولش را امر فرموده تا اهل بيتش را جداى از ساير مردم اختصاص به امرى دهد تا اينكه مردم بدانند كه آل محمّد را در نزد خدا منزلت مخصوصى است كه مردم مشمول آن نيستند. هنگامى كه خداى تبارك و تعالى اين آيه را نازل فرمود رسول خدا هر روز هنگام نماز صبح بر درب خانه على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام مىرفتند و مىگفتند: (تا آخر حديث كه گذشت).
ابو حمراء خادم پيامبر گويد: من شاهد اين عمل رسول خدا بودم.
٥ـ روايت از امام صادق عليهالسلام
امام جعفر صادق عليهالسلام از پدرش و وى از پدرانش عليهمالسلام نقل كند كه: پيامبر به هنگام طلوع هر صبح بر درب خانه على و فاطمه عليهماالسلام مىايستاد و مىفرمود: سپاس خدايى راست كه احسانگر است. و زيبايى آفرين و نعمت بخش و فضليت پرور كه با نعمتش نيكىها تحقق مىيابند در پاسخ احسان و نعمتها و آزمون نيكوى خدا آوى ثناى ما را شنوندگان بشنوند و فرو بنديم به خدا پناه مىبريم. نماز، اى اهل بيت «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً»؛ ابو سعيد خدرى روايت كند كه: به هنگام نزول اين آيه رسول خدا به مدت نه ماه به درب خانه فاطمه و على به وقت هر نماز مىآمد و مىفرمود: نماز، خدا شما را رحمت كند، «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» امام باقر عليهالسلام فرمايد: خدا به رسولش مىفرموده تا اهلش را مخصوص اين امر گرداند جداى از ساير مردم تا اينكه مردم بدانند كه اهل بيت پيامبر را در نزد خدا منزلتى مخصوص است كه شامل ساير مردم نمىشود پس امر به نمازشان نمود همراه همه مردم و در اين آيه هم به گونهاى اختصاصى ايشان را امر فرمود.
مجلسى گويد: اين حديث را بان عقده از راههاى زياد و غير او مانند ابن برزه و ابى رافع از اهل بيت روايت كردهاند.
و با لفظ ديگرى از امام صادق حديث وارد شده است و همچنين نظير آنچه گذشت از روايات در تفسير فخر رازى و غير آن در مورد تفسير آيه كريمه «و أمُر أهلك» آمده است.
كسانى كه به اين آيه در فضيلت اهل بيت احتجاج كردهاند:
١ـ امير المؤمنين على بن ابى طالب عليهالسلام
امام صادق از پدرش عليهماالسلام روايت كند كه: على بن ابى طالب عليهالسلام فرمود: همانا خداوند ما اهل بيت را برترى بخشيد «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» خداوند ما را از كارهاى گناه و زشتى آنچه را ظاهر است و آنچه را مخفى است پاكيزه گردانيده است.
٢ـ روايت از حسن بن على عليهماالسلام است.
امام حسن در دو مناسبت و دو روز به اين آيه احتجاج نموده است.
الف: روزى كه با او بعد از وفات پدرش امام على عليهالسلام بيعت شد چه در خطبه خويش فرمود: من از اهل بيتى هستم كه جبرائيل بر ما نازل مىگشت و صعود مىكرد و من از خاندانى هستم كه خداوند از آنها پليدى را دور گردانده و به بهترين شكل پاكيزهشان گردانيده است.
ب: هنگامى كه امام حسن بعد از معاويه به خطبه برخاست در خطبهاش فرمود:... خداى تعالى فرمايد: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» و چون آيه تطهير نازل شد رسول خدا من و برادر و پدر و مادرم را جمع كرد و خود و ما را در كسايى خيبرى كه از آنِ امّ سلمه بود پيچيد و اين كار در اطاق مخصوص امّ سلمه انجام گرفت و در روزى كه نوبت او از بين زنان پيامبر بود و سپس فرمود: خداوندا! اينان خاندان منند و اينان اهل و عترت منند از آنان پليدى را دور گردان و به بهترين وجه پاكيزهشان نما.
امّ سلمه گفت: اى رسول خدا آيا با ايشان داخل كساء شوم؟ رسول خدا به او فرمود: رحمت خدا بر تو باد. تو به خيرى و در مسير خيرى و چقدر من از تو راضيم ولى اين مقام و منصب مخصوص من و اهل بيتم مىباشد.
پيامبر بعد از اين واقعه باقى عمر را تا هنگامى كه خدا فيض روحش نمود چنين به سر برد كه: هر روز به هنگام طلوع فجر به سراغمان مىآمد و مىفرمود: نماز، خدا شما را رحمت آرد و اين آيه را تلاوت مىكرد: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً».
٣ـ روايت از امّ سلمه است:
در تفسير فرات و خصال و امالى صدوق و بحار آمده است. و ما لفظ حديث را از تفسير فرات مىآوريم كه از عمره همدانيه دختر افعى نقل شده كه امّ سلمه گفت: تو عمره هستى؟ عمره گفت: آرى! آيا به من از اين مردى كه در پيش رويتان كشته شده كه هم دوستدار دارد و هم دشمن خبرى نمىدهيد؟ امّ سلمه گفت: آيا تو او را دوست دارى. عمره گفت: نه دوستش دارم و نه به او دشمنى مىورزم ـ مقصود عمره حضرت على عليهالسلاماست ـ امّ سلمه گفت: خدا اين آيه را در شأن او نازل كرده است: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً». و در خانه جز جبرئيل و ميكائيل و محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام و من نبوديم گفتم يا رسول اللّه آيا من هم از اهل بيتم؟ فرمود: تو از نيكان زنان منى.
اى عمره! اگر پياميبر به من مىفرمود آرى تو از اهل بيت منى در نزد من از آنچه خورشيد بر آن مىتابد محبوبتر بود.
٤ـ روايت از على بن الحسين حضرت سجاد عليهالسلام است.
در امالى صدوق و احتجاج طبرسى و لهوف سيد بن طاووس و بحار آمده كه ما لفظ حديث را از امالى صدوق مىآوريم كه: هنگامى كه اسراى اهل بيت از كربلا وارد شام شدند آنان را در جايگاهى كه اسرا را نگه مىدارند جاى دادند. على بن الحسين عليهالسلام كه جوانى نو رسيده در ميان اسرا حضور داشت پيرمردى از اهل شام به نزدشان آمد و گفت: سپاس خداى را كه شما را به هلاكت رساند و فتنه را از بين برد.. سخنش كه به پايان رسيد حضرت سجاد عليهالسلام فرمود: اى پيرمرود آيا كتاب خدا را خواندهاى؟ گفت: آرى. حضرت فرمود: آيا اين آيه را خواندهاى: «قل لا أسالكم عليه أجراً إلاّ المودّة فى القربى» گفت: بلى خواندهام. حضرت سجاد فرمود: قربى در اين آيه ما هستيم. سپس فرمود: آيا اين آيه را خواندهاى: «و آت ذا القربى حقه» گفت: بلى خواندهام. حضرت فرمود: ذا القربى در اين آيه هم ما هستيم. باز حضرت سجاد فرمود اين آيه را خواندهاى: «إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهِيراً» گفت: بلى خواندهام. فرمود: اهل بيت در اين آيه ما هستيم. پيرمرد شامى دستها را به سوى آسمان بلند كرد و سه بار گفت: خداوندا! من به سوى تو توبه مىكنم. خداوندا من از دشمنان آل محمّد و كشندگان اهل بيت محمّد صلىاللهعليهوآله بيزارى مىجويم. من قرآن را خواندهام ولى تا كنون، توجّه به ا ين آيات نداشتم.
٥ـ روايت است از زيد بن على بن الحسين كه فرمود: نادانان مردم گمان مىبرند كه مقصود از اهل بيت در اين آيه زنان پيامبر است. اين جاهلان مرتكب دروغ و گناه شدهاند. به خدا قسم اگر مقصود زنان پيامبر بود بايد ضماير را مؤنث مىآورد، بايد مىگفت: ليذهب عنكنّ الرجس و يطهركنّ تطهيراً. چنان كه در آيات مخصوص زنان مىفرمايد: «و اذكرن ما يتلى فى بيوتكن و لا تبرّجن...»، «و لَستُنَّ كأحدٍ من النساء...».
حديث كساء به روايتى ديگر:
روايات گذشته از كتابهايى بود كه هر دو مكتب اتفاق دارند كه آيه تطهير در خانه امّ سلمه نازل شد و رسول خدا اهل بيتش را اطراف خود نشاند و خود و ايشان را به كساء پوشاند. فقط در مقابل اين روايات يك روايت با سند غير معروف موجود است كه مىگويد داستان در خانه حضرت زهرا عليهاالسلام واقع شده است و به شكلى ديگر، ولى معلوم است كه اين روايت به تنهايى نمىتواند در مقابل آن همه رواياتى كه از فريقين نقل شده مقاومت كند و هيچ حاجتى نيست كه آن روايت را نقل كنيم و بعد به نقدش بنشينيم.
و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمين
١. در آن عصر كساء يا عبا و ردا، بالاپوش پتو مانندى بوده كه روى لباسهاى خود بر دوش مىافكندند.
٢. حاكم امام محدّثين، ابوعبداللّه، محمّد، پسر عبداللّه نيشابورى است. در گذشته ٤٠٥ هجرى و حاكم لقبى است كه اهل سنّت به راويان بزرگ حديث دادهاند. در نزد ايشان اوّلين رتبه، محدث است، بعد حافظ، بعد حجّت و سپس حاكم مىباشد. براى توضيح بيشتر به كتاب «المحتضر فى علم رجال الاثر» ص٧١ مراجعه شود.
٣. عبداللّه پسر جعفر ابن ابى طالب كه «ذى الجناحين» صاحب دو بال لقب گرفته بود، فرزند ابى طالب مىباشد. و مادرش «اسماء» دختر عُمَيس خُثْعَميّه است. او در حبشه زمان مهاجرت ايشان به آنجا متولّد شد و محضر شريف پيامبر را هم درك نموده و بعد از سال ٨٠ هجرى درگذشته است. (اُسْدُ الغابه ج٣/٣٣).
٤. حاكم، مستدرك بر صحيحين ج٣/١٤٧ـ١٤٨.
٥. «عائشه»
٦. روايت عائشه را افراد زير نقل نمودهاند: مسلم در صحيح خود باب فضائل أهل بيت ج٧/١٣٠، بيهقى در السنن الكبرى باب أهل بيت نبى كيانند ج٢/١٤٩، ذيل تفسير آيه در تفسير طبرى ج٢٢/٥، ابن كثير در تفسيرش ج٣/٤٨٥، و سيوطى در الدر المنثور ج٥/١٩٨ـ١٩٩.
٧. «امّ سلمه» نامش هند است و دختر ابى اميّه قريشى مخزومى است. پس از اينكه شوهر اولش، ابو سلمه پسر عبدالاسد، در جنگ احد بر اثر جراحتى شهيد شد، رسول خدا او را به همسرى انتخاب فرمود. امّ سلمه پس از شهادت امام حسين عليهالسلام در سال ٦١ هجرى از دنيا رفت. اُسْدُ الغابه و تهذيب التهذيب.
٨. اين روايت را طبرى از ابوسعيد از ام سلمه در تفسير خود ج٢٢/٦ نقل مىكند.
٩. اين روايت را شهر بن حوشب بنا به نقل تفسير طبرى ج٢٢/٦ از ام سلمه نقل نموده است و ابن كثير هم در ج٣/٤٨٥ تفسيرش بدان اشاره دارد.
١٠. «عمر»، پسر ابىسلمه قرشى مخزومى، ربيب پسر زن رسول خدا است. مادرش «امّسلمه» است. در سرزمين حبشه متولّد شد و در جنگ صفين همراه على عليهالسلام بود. حضرت على عليهالسلام او را والى و حاكم «بحرين» و «فارس» نمود و در سال ٨٣ هجرى در مدينه درگذشت. (اُسْدُ الغابه ج٤/٧٩).
١١. صحيح ترمذى ج١٢/٨٥، تفسير طبرى ذيل تفسير آيه ج٢٢/٧، ابن كثير ج٣/٤٨٥، مشكل الآثارج١/٣٣٥.
١٢. «واثِله» پسر اَسْقَع فرزند كعبِ ليثى است، نزديكيهاى جنگ تَبُوك، اسلام آورد، گفتهاند كه سه سال خادم پيامبر بود. و در سال بعد از ٨٠ هجرى در دمشق يا بيت المقدّس درگذشت. (اُسْدُ الغابه ج٥/٧٧).
١٣. مستدرك صحيحين ج٢/٤١٦ و ج٣/١٤٧ و مىگويد به شرط شيخين اين روايت صحيح است، مجمع الزوائد ج٩/١٦٧، مشكل الآثار طحاوى ج١/٣٣٥.
١٤. تفسير طبرى ج٢٢/٦، تفسير ابن كثير٣/٤٨٣، سيوطى در الدر المنثور ج٥/١٩٨، سنن بيهقى ج٢/١٥٢، مسند احمد ج٤/١٧٠.
١٥. يعنى اين حديث داراى شرط صحّت است نزد بُخارى و مُسْلِم صاحبان دو كتاب حديث صحيح شناخته شده.
١٦. از طريق ديگر حديث، به دست مىآيد كه ابو سعيد خِدْرى اين حديث را از خود امّ سلمه نقل نموده است.
١٧. تفسير الدر المنثور ذيل آيه ج٥/١٩٨.
١٨. سنن بيهقى ج٢/١٥٠، تفسير ابن كثير ذيل آيه ج٣/٤٨٣، سيوطى ج٥/١٩٨، و تعبير حاكم در تفسير آيه از امّ سلمه چنين است: در خانه من آيه نازل شد ج٢/٤١٦، تاريخ بغداد ج٩/١٢٦، مشكل الآثار ج١/٣٣٤.
١٩. تِرمذى مىگويد: در باب فضل فاطمه روايت از «عمر بن ابى سلمه» و «انس بن مالك» و ابى الحمراء» و معقل بن يسار» و «عائشه» نقل شده است.
٢٠. صحيح ترمذى باب فضائل فاطمه ج١٣/٢٤٨ـ٢٤٩، تهذيب التهذيب ج٢/٢٩٧ در باب احوالات حسن عليهالسلام، الرياض النضرة ج٢/٢٤٨ به تذكر اينكه على و همسر و فرزندانش مصداق اهل بيت مىباشند.
٢١. مسند احمد ج٦/٢٩٢.
٢٢. حاكم در مستدرك ج٢/٤١٦ در تفسير آيه سوره احزاب.
٢٣. الدرر المنثور ذيل آيه ج٥/١٩٨، مشكل الآثار ج١/٢٣٣.
٢٤. جامع البيان طبرى ذيل آيه ج٢٢/٧.
٢٥. جامع البيان طبرى ذيل آيه ج٢٢/٧.
٢٦. سوره مائده/٩٠.
٢٧. سوره حج/٣٠.
٢٨. سوره انعام/١٤٥.
٢٩. سوره انعام/١٢٥.
٣٠. سوره توبه/٩٥.
٣١. سوره اعراف/٧١.
٣٢. عبداللّه پسر عموى پيامبر عباس است. سه سال قبل از هجرت متولد شد و در طائف به سال ٦٨ هجرى درگذشت. اسد الغابه.
٣٣. الدر المنثور سيوطى در تفسير آيه ج٥/١٩٩.
٣٤. ابو القاسم يا ابو محمّد، ضحاك فرزند مُزاحم هِلالى است. ابن حجر گويد: راستگويى است كه سخن بىسند زياد نقل كند. او از طبقه پنجم راويان است كه بعد از سال صدم هجرى درگذشته است. تقريب التهذيب ج١/٢٧٣.
٣٥. الدر المنثور سيوطى در تفسير آيه ج٥/١٩٩.
٣٦. تفسير طبرى ج٢٢/٥، ذخائر العقبى طبرى ص٢٤، تفسير سيوطى ج٥/١٩٨.
٣٧. مشكل الاثار ج١/٣٣٢.
٣٨. زيد فرزند ارقم انصارى خزرجى است. پيامبر خدا در جنگ احد او را به لحاظ كم ساليش نپذيرفت كه جزو رزمندگان باشد، ولى در جنگهاى بعد از احد شركت كرد. و همچنين در جنگ صفين همراه على بود و بعد از شهادت امام حسين عليهالسلام در كوفه درگذشت. اسد الغابة ج٢/١٩٩.
٣٩. صحيح مسلم، باب فضل على عليهالسلام ج٧/١٣٣.
٤٠. مجمع الزوائد هيثمى ج٩/١٦٥ و ١٦٧ باب فضائل اهل بيت.
٤١. قتاده، چهار تن بدين نامند: سدوسى، رهاوى، قيسى، انصارى كه تماميشان مورد وثوقاند، به شرح حالشان در تقريب التهذيب ج٢/١٢٣، مراجعه گردد.
٤٢. تفسير آيه در طبرى ج٢٢/٥، الدر المنثور ج٥/١٩٩.
٤٣. تفسير طبرى ج٢٢/٥.
٤٤. ابو برزه اسلمى را در شمار صحابه رسول خدا مىدانند كه در سال ٦٠ يا ٦٤ در كوفه درگذشت. اسد الغابة ج٥/١٤٦.
٤٥. هفده ماه كه در اين روايت آمده، شايد از اشتباه نويسندگان باشد اما صحيح، همان هفت ماه است.
٤٦. مجمع الزوائد ج٩/١٦٩.
٤٧. تفسير الدر المنثور ج٥/١٩٩.
٤٨. انس فرزند مالك انصارى خزرجى. روايت كند كه من ده سال خدمت پيغمبر كردم. و به سال بعد از نود در بصره درگذشت.
٤٩. مستدرك الصحيحين ج٣/١٥٨، صاحب مستدرك گويد: اين حديث به شرط نقل مسلم صحيح است ولى آن را نقل نكرده است، ولى آن را نقل نكردهاند، اسد الغابه ج٥/٥٢١، مسند احمد ج٣/٢٥٨، تفسير طبرى ج٢٢/٥، ابن كثير ج٣/٤٨٣، الدر المنثور ج٥/١٩٩، مسند طيالسى ج٨/٢٧٤ و مدت عمل رسول را يك ماه نقل كرده است، صحيح ترمذى در تفسير آيه سوره احزاب ج١٢/٨٥ و همچنين به چاپ اول ج٧/١٠٣ كنز العمال مراجعه كنيد.
٥٠. ابى الحمراء، آزاد شده رسول خداست، گفته شده نامش هلال فرزند حارث است و باز گفتهاند: هلال فرزند ظفر است. اسد الغابة ج١٧٤.
٥١. در استيعاب روايات ابى الحمراء ج٢/٥٩٨ و در تفسير طبرى و ابن كثير و سيوطى در تفسير همين آيه آمده است. شرح حال او در استيعاب ج٥/٦٣٧ و در اسد الغابة ٥/١٧٤ و مجمع الزوائد٩/١٢١ و ١٦٨ و مشكل الاثار /٣٣٨.
٥٢. مجمع الزوائد٩/١٦٩، تفسير سيوطى٥/١٩٩.
٥٣. مستدرك الصحيحين، باب فضائل حسن بن على عليهالسلام ٢/١٧.
٥٤. مجمع الزوائد، باب فضائل اهل بيت٩/١٧٢، تفسير همين آيه در ابن كثير٣/٤٨٦.
٥٥. مقدارى از حديث آورده نشده است.
٥٦. مشكل الاثار ١/٣٣٦.
٥٧. عامر پسر سعد بن ابى وقاص. حديثش را همه صاحبان صحاح نقل كردهاند. ابن حجر گويد: عمر ثقه است و از طبقه سوم راويان است و به سال ١٠٤ هـ درگذشت تقريب التهذيب ج١/٣٨٧.
٥٨. خصائص نسايى/٤.
٥٩. تفسير طبرى٢٢/٧، ابن كثير٣/٤٨٥، عبارت از طبرى نقل شده، مستدرك حاكم٣/١٤٧، مشكل الآثار١/٣٣٦ و ٢/٣٣، تاريخ طبرى٥/٣١.
٦٠. حديث به تمامى در مسند احمد٢/٣٣١ چ اول، و در چاپ تحقيق شده دوم٥/٣٠٦٢ و در آن ابن عباس ده فضيلت براى امام على بن ابى طالب عليهالسلام نقل مىكند، و نسايى آن را در خصائص خويش نقل مىكند، ص١١ و الرياض النضره٢/٢٦٩، مجمع الزوائد٩/١١٩.
٦١. عمرو فرزند ميمون اودى است. از تابعين و ثقه است. احاديثش را صاحبان صحاح نقل كردهاند. و به سال٧٤ هـ در كوفه درگذشت. تقريب التهذيب ج٢/٨٠.
٦٢. ابو عمار، شداد پسر عبداللّه قريشى دمشقى است. مردى ثقه است. و از طبقه چهارم راويان است. حديثش را صاحبان صحاح نقل كردهاند. تقريب التهذيب ج١/٣٤٧.
٦٣. مشكل الآثار طحاوى١/٣٤٦، تفسير طبرى٢٢/٦، مسند احمد٤/١٠٧، كه روايت در نقل پارهاى از الفاظش پس او را ناسزا گفتند و اين كس كه او را ناسزا گفتيد حذف شده است، مجمع الزوائد٩/١٦٧، مستدرك حاكم٢/٤١٦ و ٣/١٤٧، سنن بيهقى٢/١٥٢.
٦٤. اسد الغابه٢/٢٠ در ترجمه حضرت حسن مجتبى عليهالسلام.
٦٥. ما مختصرى از حديث را آورديم و تمامى حديث را در مسند ام سامه از مسند احمد بيابيد.
و شهر بن حوشب اشعرى شامى راستگويى است از طبقه سوم راويان كه صاحبان صحاح حديثش را نقل كردهاند. تقريب التهديب ج١/٣٠٥.
٦٦. ما حديث را با اختصار آورديم، تمام آن را در مسند احمد٦/٢٩٨، مسند امّ سلمه، تفسير طبرى٢٢/٦، مشكل الآثار١/٣٣٥ ببينيد.
٦٧. تفسير طبرى٢٢/٧، ابن كثير٣/٤٨٦، الدر المنثور٥/١٩٩.
٦٨. سوره شورى:٢٣ اى پيامبر! به انسانها بگوى كه از شما مزدى براى اين رسالت درخواست ندارم مگر دوستارى نزديكانم را.
٦٩. سوره اسراء:٢٦ اى پيامبر به نزديكانت حقشان را مرحمت بفرما.
٧٠. سوره أنفال:٤١ و بدانيد آنچه را كه بهره مىبريد براى خدا و رسولش و نزديكانش خمس آن بود بود.
٧١. مقتل خوارزمى٢/٦١ چ نجف.
٧٢. سوره نحل:٤٤.
٧٣. سوره احزاب آيه٣٣: هر آينه خدا اراده فرموده تا پليدى و ناپاكى از شما خاندان رسول دور باشد و شما را به بهترين پاكىها پاكيزه گرداند.
٧٤. سوره طه:١٣٢ «اهلت را به نماز امر نما و بر اين كار صبورانه پيگير باش».