سيف زنديق در ساخته های ذهنی خود درباره «ارتداد و فتوح» جنگهائی را به تصوير كشيده كه نتيجه اش آن می شود كه «اسلام با زور شمشير و خونريزی در زمين گسترش يافت» و از جمله افسانه هائی كه به نام «جنگهای ارتداد» ساخته و پرداخته، دروغها و بزرگنمائيهای زير است:
سيف ابتدا برای بزرگنمائيها و دروغهايی كه مورد نظرش بوده زمينه سازی كرده، و بنابرآنچه طبری در ابتدای اخبار ارتداد از او روايت كرده، گويد:
«همه سرزمينها كافر شدند و آتش افروختند. قوم عرب نيز همگی از خاص و عام مرتد شدند، مگر قريش و ثقيف!» سپس ارتداد بخشی از قبيله غطفان، امتناع هوازن از پرداخت صدقه و ماليات، اجتماع عوام قبيله طیّ و اسد به هواداری از طُليحه، و ارتداد خواص بنی سليم را يادآور شده و گويد: «و همچنين ساير مردم در هر مكانی!» و گويد: «و نامه های كارگزاران پيامبر كه از همه نواحی می رسيد و می گفت كه همه قبايل از خاص و عام پيمان شكسته و مرتد شده اند!»
اين خبر را ابن اثير و ابن خلدون نيز بدين گونه در تاريخ خود آورده اند و ابن كثير آن را نقل به معنی كرده و در تاريخ خود گويد:
«همه قوم عرب پس از وفات رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم مرتد شدند مگر مردم آن دو مسجد، مكه و مدينه».(۲۹۴)
سيف زنديق سپس در ساخته های خيال خود به بيان چگونگی بازگشت مرتدان به اسلام پرداخته و در روايات جعلی خود چنان می نمايد كه همه آنها با زور شمشير به اسلام بازگشته اند، كه از جمله افسانه های او درباره جنگهای ارتداد، افسانه «جنگ اخابث» به گونه زير است:
سيف درباره داستان «جنگ اخابث» و قبيله «عكّ» گويد: «اولين قبايلی كه در تهامه پيمان شكستند، قبايل «عكّ و اشعرين» بودند كه چون خبر وفات پيامبر بدانان رسيد اجتماع كرده و در أعلاب راه ساحل اردو زدند. «طاهر» آن را به ابی بكر گزارش كرد و سپس با «مسروق عكّی» به سوی آنان رفت تا بدانها رسيد. سپس جنگيدند و خداوند آنها را فراری داد و به سختی بكشت و بوی گند كشته هايشان راهها را فرا گرفت، و كشته شدن آنها فتحی عظيم بود».
و ابوبكر پيش از آنكه نامه دوم طاهر و خبر پيروزی وی به او برسد پاسخ
طاهر را چنين داد: «نامه ات را كه در آن از بسيج و حركت به سوی اخابث در اعلاب خبر داده بودی، دريافت كردم. كار درستی كردی، اين شورش را با سرعت سركوب كنيد و امانشان ندهيد و تا دستور بعدی من در اعلاب بمانيد» و اين اجتماع و كسانی كه تا به امروز به راه آنها رفته اند، «اخابث» ناميده شدند و آن راه، راه اخابث؛ و طاهربن ابی هاله در اين باره گفته است:
و واللّه لولا اللّه لا شی ء غيره | لما فض بالاجراع جمع العثاعث | |
فلم ترعينی مثل يوم رايته | بجنب صحار فی جموع الأخابث | |
قتلناهم ما بين قُنّة خامر | الی القيعة الحمراء ذات النبائث | |
و فئنا باموال الاخابث عنوة | جهاراً و لم نحفل بتلك الهثاهث |
«به خدا سوگند كه اگر خدا نبود چيز ديگری جز او نبود
و اين مارها در أجراع شكست نمی خوردند
ديده ام همانند آن روز را نديده بود كه
اخابث در كناره صحرا گرد آمده بودند
آنها را در فاصله كوهی سر كشيده
و صحرايی سرخ فام و پر رمز و راز درهم شكستيم،
و اموال اخابث را با زور غنيمت گرفتيم،
آشكارا، و به آن قيل و قالها توجه نكرديم».
گويد: «و طاهر بر مسير اخابث اردو زد و مسروق در عك با او بود و منتظر فرمان ابی بكر».
سيف داستان ارتداد «عك و اشعرين» را بر محور شخصيت خيالی «طاهربن ابی هاله» قرار داده است، اينك ببنيم اين طاهر كه در روايات سيف آمده كيست؟