4%

مقايسه خبرهای سيف با اخبار ديگران

ذهبی در اخبار فتنه های دوران عثمان گويد: «از زهری روايت شده كه گفته است: «عثمان به خلافت رسيد و شش سال آن را بدون آنكه با اشكالی از سوی مردم مواجه شود، سپری كرد و نزد مردم از عمر محبوبتر بود. چون عمر به آنها سخت می گرفت و عثمان كه به حكومت رسيد با آنها به نرمی و نيكی رفتار كرد. سپس در كار آنها سستی نمود و در شش سال دوم، خويشاوندان و اهل بيت خود را به كار گرفت و خمس مصر يا آفريقا را به مروان بخشيد و خويشاوندانش را در بخشش اموال بر ساير مسلمانان ترجيح داد و آن را به «صله رحم»ی تأويل و توجيه كرد كه خدا بدان فرمان داده است. اموال را گرفت و بيت المال را به وام برداشت و گفت: «ابوبكر و عمر حق خود را از آن رها كرده بودند و من آن را گرفته و در بين خويشانم تقسيم كرده ام» كه مردم اين كار او را انكار كردند».(۳۰۵)

می گويم: «از جمله اشكالاتی كه بر او داشتند، عزل «عميربن سعدِ» صالح و زاهد، از حكومت «حمص» و افزودن آن به قلمرو معاويه بود. و نيز، «عمروبن عاص» را از مصر برداشت و «ابن ابی سرح» را به جای او قرار داد، و «ابوموسی اشعری» را از بصره برداشت و «عبداللّه بن عامر» را به جای او منصوب كرد، و «مغيره بن شعبه»(۳۰۶) را از كوفه برداشت و «سعيدبن عاص» را جايگزين او نمود».

و گويد: «عثمان گروهی از صحابه را، كه عمار نيز در بين آنها بود، فراخواند و گفت: «من از شما سؤال می كنم و دوست دارم كه تصديقم كنيد. شما را به خدا سوگند می دهم، آيا می دانيد كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قريش را بر ساير مردم ترجيح می داد و بنی هاشم را بر ساير قريش؟» آنها سكوت كردند و او گفت: «اگر كليدهای بهشت در دست من بود، آنها را به بنی اميه می دادم تا وارد آن شوند!»(۳۰۷)

ما فرصت بازگوئی افعال واليان و اميران بنی اميه در شش سال دوم حكومت عثمان را نداريم، شش سالی كه مورخان درباره مصر و شام و كوفه و بصره و مدينه يادآور شده اند؛ و نيز، آنچه كه ميان آنها و نيكان صحابه و تابعين رخ داده است. لذا تنها به ذكر بخشی از آنچه كه با اباذر انجام داده اند، بسنده می كنيم:

ابوذر در موسم حج، در منی

ابوكثير از پدرش روايت كند كه گفت: «نزد ابوذر كه در كنار «جمره وسطی» نشسته بود رفتم و ديدم مردم پيرامون او را گرفته و از او فتوا می خواهند، كه مردی آمد و بر سر او ايستاد و گفت: «مگر از فتوا دادن ممنوع نشدی؟» ابوذر سرش را بلند كرد و گفت: «تو مراقب من هستی؟ اگر شمشير را بر اينجا پس گردن من بگذاريدو من بدانم كه می توانم، پيش از آنكه جانم را بگيريد، كلمه ای را كه از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده ام، به انجام رسانم، به انجامش رسانم».(۳۰۸)

بخاری اين خبر را در صحيح خود بُرش زده و گويد: «ابوذر گفت: «اگر شمشير را بر اينجا پس گردن من بگذاريد و بدانم كه می توانم، پيش از آنكه جانم را بگيريد، كلمه ای را كه از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده ام، به انجام رسانم، به انجامش رسانم».(۳۰۹)

و ابن حجر در شرح آن گويد: «آنكه با ابوذر سخن گفت، مردی از قريش بود و آنكه او را ممنوع ساخت عثمان بود».

و گويد: «ابوذر «كلمه» را نكره آورد تا اندك و بسيار را شامل گردد، و مرادش آن بود كه در هر حال سخنان رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را تبليغ می كند و از آن دست نمی كشد، اگر چه به كشته شدنش بيانجامد».(۳۱۰)

و ذهبی گويد: «بالای سر او جوانی قريشی بود، كه به او گفت: «مگر اميرالمؤمنين از فتوا دادن ممنوعت نكرده است؟...»(۳۱۱)

ابوذر در بيت الحرام

حاكم در مستدرك با سند خود از «حنش كنانی» روايت كند كه گفت: «ابوذر در حالی كه درِ كعبه را گرفته بود می گفت: «ای مردم! هر كه مرا شناخته، من همانم كه شناخته، و هر كه مرا نمی شناسد،(بداند كه)من ابوذرم، شنيدم كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمود: «مَثَل اهل بيت من، مَثَل كشتی نوح است كه هر كه سوار آن شد نجات يافت و هر كه بر جای ماند غرق شد»

حاكم گويد: «اين حديث بر اساس شرط مسلم حديثی صحيح است.(۳۱۲) »