معاويه كه به خكومت رسيد اساس سياست خويش را بر دو اصل زير قرار داد:
۱ اينكه زمينه خلافت پسرش يزيد را مهيّا سازد؛ در حالی كه سياست خلفای پيشين بر آن بود كه خلافت در تيره های قريش دست به دست شود و شعارشان اين بود كه:«وَسِّعوها فی قُريش تَتَّسع»: «خلافت را در خانواده های قريش بگردانيد تا فراگير شود!»(۲۴۳)
۲ سياست دشمنی با اهل بيت رسول اللّهصلیاللهعليهوآلهوسلم به ويژه سيد و سالار آنها امام علیعليهالسلام را توسعه دهد!
دشمنی معاويه با امام علیعليهالسلام و ساير بنی هاشم، در تاريخ بی نظير است. او
بنيان حاكميتش را بر بدگوئی و عيب تراشی در حق آنان و مدح و منقبت سازی برای ديگران قرار داد و به نشر آن در بين مردم پرداخت. فرمان داد تا در محافل و مجالس به ويژه در خطبه های نماز جمعه مساجد شرق و غرب جهان اسلام، امام علیعليهالسلام را لعن كنند، و سوگند خورد كه هرگز آن را ترك نگويد تا كودكان بر اساس آن پير، و پيران با آن زمينگير شوند! و هر يك از بزرگان مسلمان را كه از پذيرش آن سرباز زدند به گونه های مختلف به قتل رسانيد! پسرش يزيد را بر اساس آن پرورش داد تا آل البيتعليهالسلام را در كربلا به شهادت برساند و سرهای آنها را قطع و همراه با زنان و كودكانِ اسير در شهرها به گردش درآورد! و آنگاه كه كار خلافت اموی آل ابی سفيان پايان گرفت، حكومت به مروان و مروانيان اموی رسيد.
خلفای مروانی سياست معاويه را ادامه دادند: حكومت را در خاندان خود دست گردان نموده و به عيبجوئی و لعن امام علیعليهالسلام پرداختند؛ تا آنگاه كه عمربن عبدالعزير به حكومت رسيد و فرمان به ترك لعن امام علیعليهالسلام داد، در حالی كه مردم بر لعن امامعليهالسلام عادت كرده و برخی آن را فريضه ای ترك ناشدنی می دانستند و نماز جمعه را بدون آن نماز نمی دانستند! چنانكه مردم «حرّان» چنين بودند می گفتند: «نماز بدون لعن ابی تراب، نماز نيست!» و به هر حال، فرمان عمربن عبدالعزيز بيش از دو سال دوام نياورد.(۲۴۴) زيرا اعضای خانواده پدرش او را مسموم كردند؛(۲۴۵) و بنی اميه پس از او به عادت گذشته خويش بازگشتند و به لعن امام علیعليهالسلام پرداختند، تا آنگاه كه حكومت به بنی عباس رسيد.