١ - از امام رضاعليهالسلام نقل است كه فرمود: "از پسر بچه در حالى كههفت ساله است خواسته مىشود كم كم با نماز آشنا شود ولى زنموى خود را از او نمى پوشاند تا آن كه محتلم وبالغ گردد."(٢٩)
٢ - در حديثى از عبد الرحمان بن حجاج آمده است كه از امامكاظمعليهالسلام پيرامون دختر بچهاى پرسيدم كه به سن بلوغ نرسيده كهچه هنگام بايد موى خود را بپوشاند از كسى كه با او محرميتى نداردوچه وقت بايد به هنگام نماز مقنعه بپوشد؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "مويش را نمىپوشاند تا زمانيكه قاعده شودونماز بر او حرام گردد."(٣٠)
تفصيل احكام: واژه "مميز" به كودكانى اطلاق مىشود كه به سنى رسيدهاند كهمىتوانند درستى را از نادرستى تشخيص دهند گرچه به سن بلوغنرسيده باشند ومقصود از "كودك مميز" كودكانى هستند كه مىتوانندشرمگاه را از ديگر اعضاى جسم تشخيص دهند ومفهوم عورت رادرك كنند، وكودك غير مميز خلاف آن است.
١ - به كودكان دختر وپسر غير مميز مىتوان نگاه ولمسشان كردوپوشش شرعى در برابر آنها واجب نيست، بلكه ظاهر ادله شرعيه برجواز نگاه كردن به ايشان تا قبل از بلوغ دلالت دارد، البته آنگونه كهنگاه كردن به آنها شهوت را بر نيانگيزد يا موجب فتنه وافتادن در عملحرام نگردد.
٢ - باكى نيست اگر مردى دختر بچهاى را ببوسد كه محرم او نيستكما اينكه جايز است پيش از آنكه سن او به شش سال برسد وى را دردامن خود قرار دهد، البته مشروط بر آنكه اين بوسيدن ودر دامنگرفتن از روى شهوت نباشد.
١ - )فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ (٣١)).
"پس زنهار، نازك ونرم )بامردان نامحرم( سخن نگوئيد، مبادا آنكه دلش بيمار )هوا وهوس( است به طمع افتد."
٢ - )وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ (٣٢)).
"به مؤمنان بگو چشمان خويش )از نگاه ناروا( فرو نهند."
١ - از پيامبرصلىاللهعليهوآله نقل است كه فرمود: "زنان ناتوان هستندوعورت، پس ناتوانى آنها را با سكوت بپوشانيد وعورتهاى آنها را درخانه پنهان كنيد."(٣٣)
٢ - از امير المؤمنينعليهالسلام نقل است كه فرمود: "در سلام كردن برزنان )نامحرم( پيشى نگيريد وآنها را به طعام دعوت نكنيد."(٣٤)
٣ - نيز امير المؤمنينعليهالسلام مى فرمايد: "اى مردم عراق به من خبررسيده كهزنان شما در راه مزاحممردان مىشوند، آيا شرمنمىكنيد؟"(٣٥)
٤ - ودر روايتى از امام جعفر صادقعليهالسلام آمده است كه از ايشانسؤال شد: آيا زنان مىتوانند در نمازهاى عيد قربان، فطر وجمعهشركت نمايند؟" حضرتعليهالسلام در پاسخ فرمود: "نه مگر زنسالخورده."(٣٦)
٥ - از ابو بصير به نقل از ابو عبد اللَّهعليهالسلام آمده است كه گفت )بهحضرت عرض كردم: آيا مرد مىتواند با زن غير محرم دست بدهدومصافحه كند؟ حضرتعليهالسلام فرمود: "خير، مگر از روى پوشش."(٣٧)
٦ - در موثق سماعه آمده است كه از ابو عبد اللَّهعليهالسلام پرسيدم آيامرد مى تواند با زن )نامحرم( مصافحه كند؟ حضرتعليهالسلام فرمود:"خير، مرد نمىتواند با زن مصافحه كند، مگر زنى كه ازدواج كردن بااو حرام باشد؛ همچون: خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر خواهر،ونظاير آن، ولى زنى كه جايز است مرد با او ازدواج كند نبايد بهمصافحه با او بپردازد مگر از روى پوشش والبته نبايد دست او را فشاردهد."(٣٨)
تعريف: زن بيگانه يا اجنبى در اصطلاح فقه به هر زنى گفتهمىشود كه مرد در اصل شرع بتواند با او ازدواج كند، يعنى هر زنىجز محارمى همچون خواهر، عمه، خاله.(٣٩)
١ - مرد مىتواند صداى زن بيگانه را - مشروط به اينكه همراهبالذت ويا ريبه نباشد - گوش كند اگر چه احتياط استحبابى در ترك آناست در غير موارد نياز وضرورت عرفى.
٢ - حرام است زنى صداى هيجان برانگيز خود را به گوش مردىبيگانه رساند.
٣ - مصافحه كردن با زنى بيگانه جز از روى پوشش جايز نيست،آن هم بى آنكه دست او را فشار دهد.
٤ - باكى نيست اگر شخص بدون شهوت يا ترس از افتادن در عملحرام محارم خود را لمس كند.
٥ - مكروه است مردى در سلام بر زنان )نا محرم( پيشى گيردوآنها را به طعام فرا خواند واين كراهت در زن جوان شديدتر است
٦ - نشستن در جايگاه زن كه تازه از آن بلند شده است كراهتدارد، مگر پس از آنكه گرماى آن مكان به سردى مبدل شود.
٧ - احتياط در نگاه نكردن به عضو جداشدهاى از بيگانه مثلدست، بينى، زبان ونظاير آن است. ولى دندان، ناخن وموى استثناشده است، اگرچه اقوى جواز مىباشد.
٨ - زن مىتواند موى ديگرى را به موى خود پيوند زند وهمسرشمىتواند به اين موى بنگرد ولى ديگرى نمىتواند بدان نظر كند، زيرااين موى، موى او به شمار مى آيد.
١ - از محمد بن مسلم آمده است كه گفت از امام محمد باقرعليهالسلام پيرامون مردى پرسيدم كه مى خواهد ازدواج كند آيا چنين مردىمىتواند به زن مورد نظر نگاه كند؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "آرى، او آن زن را به گرانترين بهاء مىخرد."(٤٠)
٢ - از حسن بن السرى آمده است كه به ابى عبد اللَّهعليهالسلام عرضكردم: آيا مردى مى تواند به زنى كه قصد ازدواج با او را دارد نيكبنگرد وبه پشت وچهره او نگاه كند؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "آرى باكى نيست كه مرد به چهره وپشت زنىبنگرد كه مى خواهد با او ازدواج كند."(٤١)
٣ - در حديثى از يونس به نقل از امام صادقعليهالسلام آمده كه بهابى عبد اللَّهعليهالسلام عرض كردم آيا جايز است مرد به زنى بنگرد كهمىخواهد با او ازدواج كند؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "آرى. وجامهاى نازك براى او بپوشد، زيرا اومى خواهد اين زن را به گرانترين قيمت بخرد."(٤٢)
٤ - در حديثى از عبد اللَّه بن الفضل به نقل از امام صادقعليهالسلام آمدهاست كه آيا جايز است مرد به موى وزيبائىهاى زنى بنگرد كهمىخواهد با او ازدواج كند؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "اگر همراه با لذت جويى نباشد اشكالىندارد."(٤٣)
مرد مىتواند به زنى كه از او خواستگارى مىكند بنگرد، زيرامىخواهد او را شريك زندگى خويش قرار دهد وبا عقد ازدواج دائمبا او پيوند بر قرار سازد ونيز اين حكم نسبت به زن جارى است، چهبعيد نيست كه او نيز بتواند در صورت نياز براى شناخت بيشتر بهمردى بنگرد كه به خواستگارى او آمده است، چون علتى كه درروايات ذكر شده در هر دو طرف وجود دارد.
در اين زمينه تفصيلاتى است كه ذيلاً به آنهااشاره مىكنيم:
١ - مرد مىتواند به چهره، دست، موى وزيبائيهاى زنى كهمىخواهد با او ازدواج كند، بنگرد، البته مشروط بر آن كه اين احتمالوجود داشته باشد كه او را به همسرى بر گزيند، ولى احتياط در ايناست كه تنها به زنى بنگرد كه نيّت ازدواج با او را دارد، اما نگاه كردنبه زنان به منظور گزيدن يكى از آنها براى ازدواج بنا به احتياط جايزنيست، كما اينكه جواز نگاه كردن مشروط به اين است كه مرد قبلاً اورا نشناسد، واز اوصاف او – به طورى كه او را از نگاه كردن كاملاً بى نيازكند - شناختى نداشته باشد.
٢ - جواز نگاه كردن به ديگر اعضاى زن، جز زيبائىهاى او و جزنگاه كردن از پس جامهاى نازك براى شناخت ابعاد اندام او، بعيد بهنظر مىرسد، و احتياط آن است كه از زن اجازه گرفته شود، ومردنبايد بدون آگاهى واجازه زن به اعضاى دلرباى او بنگرد، به ويژه اگرنگاه كردن موجب هتك زن يا دزدانه نگريستن به او مى شود، زيرازيبائىهاى وى از حقوق اوست وتصرّف در حقوق ديگرى بدوناجازه او جايز نيست.
٣ - نگاه كردن به چنين زنى بايد به دور از قصد لذت جوئى باشد.
٤ - اگر با نگاه اول به زن آگاهى لازم به دست نيامد مىتواند نگاه راتكرار كرد.
١ - )وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوافُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (٤٤)).
"بايد مردان بى زن وزنان بى شوهر وبندگان وكنيزان صالح وشايستهخود را همسر دهيد، اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشانخواهد ساخت كه خدا رحمتش وسيع )ونامتناهى، وبه احوال بندگان(آگاه است."
٢ - )وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَبَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (٤٥)).
"و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تادر كنار آنان آرامش بيابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين،نشانههايى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند."
٣ - )يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَازَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَاللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً (٤٦))
"اى مردم بترسيد از پروردگارتان، آن كه شما را از يك تن بيافريدوهم از آن جفت او را خلق كرد واز آن دو تن مردان وزنان بسيار پديدآورد وبترسيد از آن خدايى كه با سوگند به نام او از يكديگر چيزىمىخواهيد وزنهار از خويشاوندان نبريد، كه همانا خدا مراقب اعمالشماست."
از پيامبرصلىاللهعليهوآله آمده است كه فرمود:
١ - "ازدواج سنت من است، پس هر كه از اين سنت روى برتابد ازمن نيست."(٤٧)
٢ - "هيچ بنيانى در اسلام بنا نهاده نشد كه نزد خدا از ازدواجمحبوبتر باشد."(٤٨)
٣ - "كسى كه ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده پس بايدخدا را در نيمه ديگر بپرهيزد."(٤٩)
اسلام از آن جهت مردم را به ازدواج فراخوانده كه آن را ركنىحياتى مىشمرد ولذا آن را مستحب مؤكد مىداند كه گاهى به وجوبنيز مىرسد، وخداوند تبارك وتعالى در آيات عديده قرآن كريم بر آنتشويق كرده واز حكمت وپارهاى احكام آن سخن به ميان آورده استچنانكه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله وامامان معصومعليهمالسلام نيز در روايات بسيارىبر آن تشويق كردهاند كه ما در آغاز بخشى از آنها را آورديم وبهخواست خدا در هر فصل از اين موجز به اندازه لازم باز هم ديگراحاديث وروايات را خواهيم آورد.
قرآن كريم اشاره كرده است كه ازدواج از سنتهاى الهى زندگانى بهشمار مى رود وانسان بايد با اين سنت همسويى داشته باشد ونيز اينسنت پاسخى است به مقتضيات فطرت آدمى كه با آن سرشتهشدهاست. خداوند در بيان چيرگى سنت "دوئيت" و "زوجيت" برهر چيز مى فرمايد: )وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (٥٠))؛" واز هر چيزى دو نوع )نر وماده( بيافريديم، تا مگر متذكر حكمت خداشويد."
پروردگار در جارى شدن اين حكم بر انسان به اعتبار آن كه او نيزبخشى از آفرينش است مىفرمايد: )وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً (٥١))؛ "خدا شما را از خاك خلق كرد وسپس از نطفهبيافريد، وبعد از آن شما را جفت..جفت )مرد وزن( قرار داد."
آثار ازدواج ازدواج موجب جلب خير وبركت در روزىاست، چنانكه خداوندمىفرمايد: )إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (٥٢)).
"اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشان خواهد ساخت كهخدا رحمتش وسيع )ونامتناهى وبه احوال بندگان( آگاه است."
ونيز اسحاق بن عمار از امام صادقعليهالسلام در حديثى نقل مىكند كهبه حضرت عرض كردم آيا درست است كه مردم مىگويند فردى نزدپيامبر آمد ونزد ايشان از تنگدستى وفقر شكايت كرد، وحضرت سهبار به او دستور ازدواج داد؟
حضرت امام صادقعليهالسلام فرمود: "آرى.. درست است" سپسامام فرمود: "روزى به همراه زن وخانواده است."(٥٣)
آرى! آيا روزى از نزد خدا نيست، وآيا زن وفرزندان نزد خدايى كهبراى هر چيز روزى قرار داده روزى ندارند؟ مرد با يافتن احساسمسؤوليت نسبت به خانواده فعاليتش را فزونى مىدهد، وبدينترتيب انرژى ونيروى كار او صد چندان مى شود ودر پرتو آن امكاناتاقتصادى را در محيط زندگى خود متحول مىكند.
بدين سان متون اسلامى ازدواج را مورد تشويق قرار مىدهندومردم را از عاقبت روى برتافتن از ازدواج بر اساس ترس از تهيدستىباز مىدارند. آيا خداوند در صورتى كه آدميان اين گام را بردارندگشودن در رزق وروزى را براى ايشان تضمين نكرده است؛ گامى كهخير را نصيب ايشان وجامعه مىسازد؟
ازدواج در خدمت امت از آثار اجتماعى ازدواج افزايش جمعيت يكتا پرست مسلمان درجاى جاى زمين است بدين ترتيب انسان متأهل در فزونى باريكتاپرستى در زمين سهيم است.
امام باقرعليهالسلام به نقل از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله مىفرمايد: "چه چيز مانع ازآن مىشود مؤمن خانواده بر گزيند شايد كه خداوند نسلى نصيب اوسازد كه با كلمه )لا اله الا اللَّه( زمين را سنگينى وثبات بخشد."(٥٤)
از پيامبرصلىاللهعليهوآله نقل است كه فرمود: ".. در طلب فرزند باشيد كه منمايلم شما را در روز قيامت - در مقايسه با امتهاى ديگر - فزونتريابم."(٥٥)
از ابو عبد اللَّهعليهالسلام نقل است كه فرمود: "اگر مىتوانى نسلى تحويلجامعه دهى كه بار تسبيح وتنزيه خداوند را در زمين افزايش دهندچنين كن."(٥٦)
ازدواج، يارى دين متون اسلامى تأكيد دارند كه ازدواج ابزارى است براى بالا بردنسطح ايمان انسان مسلمان.
يك جوان داراى حجم قابل توجهى از انگيزههاى جنسى است كهپيوسته بر او فشار مى آورند تا آنها را اشباع كند، اين انگيزههاى فعال- اگر بر آورده نشوند - در زندگى انسان نقش ويرانگر ايفا مىكنندونيروها وتوانائيهاى بشر را مىفرسايند واو را به تباهى وعقدههاىجنسى مهلك مىكشاند، ولى ازدواج مانع از آن مىشود كه جوان درپليدى فرو رود، واو را وا مى دارد كه انرژى خود را در زمينههاىمطلوب به كار بندد.
علاوه بر آن كه ازدواج نياز جنسى فرد را فرو مى نشاند، نياز روانىاو را نيز كه قرآن بدان اشاره دارد بر مى آورد:
)وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً (٥٧)).
"واز آيات الهى آن است كه از جنس خودتان جفتى آفريد تا در كناراو آرامش يابيد وميانتان دوستى ومحبت قرار داد."
انسان در پرتو ازدواج نياز عاطفى وروانى خود را از راه محبتودوستى والفت به همسر خود تأمين مىكند.
واين بيان قرآنى داراى عمق بلاغت وزيبائى است كه همسربخشى جدا از "خود" است كه اين "خود" جز بدو كمال نمىيابدوپيوستگى با آن در پرتو دوستىصورتمىپذيرد؛ عاطفهاى برخاستهاز نياز مادى ودر پرتو رحمت ومهربانى عاطفهاى جان گرفته از نيازمعنوى وروانى. در پرتو اين دوستى ومهربانى است كه ساختار بنيانخانواده كه جايگاه آرامش والفت است فراهم مىآيد، به ويژه اگرحاصل اين ازدواج فرزندان صالح وبابركتى باشد كه خانه را از گرمىوشادى بپا كند وموجب شود كه هر يك از زن ومرد در برابرموجوديت خانواده، كه در ساختار آن وبالا بردن بناى آن شريكبودهاند، احساس مسؤوليت مشترك كنند.
اينك بيائيد تا در كنار هم بر سر خوان روايات شريفه بنشينيمومعارف مهمى را پيرامون حكمت ازدواج از آن بر گيريم:
١ - از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله نقل شده است كه فرمود: "هيچ چيز نزدخدا محبوبتر از آن نيست كه در عرصه اسلام خانهاى به ازدواج آبادگردد."(٥٨)
٢ - ونيز از پيامبر اسلام روايت شده است كه: "كسى كه مىخواهددر حالى خدا را ديدار كند كه پاك وپاكيزه است همسر برگزيند."(٥٩)
٣ - وايضاً از رسول خداصلىاللهعليهوآله آمده است: "دو ركعت نماز يكمتأهل برتر است از مجردى كه شب را به عبادت گذرانده وروز را بهروزه."(٦٠)
نكوهش پديده بى همسرى روايات انسان عزبى را كه مىتواند ازدواج كند واز آن سر برمىتابد سرزنش كرده است وآن را از عوامل مساعد ناقص بودن دينانسان وسستى ايمان او شمردهاند، به سبب اينكه در همه سطوحخطرات وآثارى منفى در پى دارد.
از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله نقل است كه فرمود:
"بيشتر اهل دوزخ عزبها هستند."(٦١)
"پستترين مردگان شما عزبها هستند."(٦٢)
آرى، اقتضاى بى زنى وعزب بودن گسستن ومحو نسل انسان وياداوست وتوشه او را از دنيا بر مىچيند. آيا هر انسانى نيازمند فرزندانصالحى نيست كه پس از مرگ او ونوميديش از زندگى، با انجامكارهاى نيكو وطلب رحمت ومغفرت به آن توشه رسانند؟
بخش دوم : آنهايى كه ازدواج با ايشان حرام است
)وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكَةٍ وَلَوْأَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكٍ وَلَوْأَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُآيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (٦٣)).
"با زنان مشرك ازدواج نكنيد، مگر آنكه ايمان آورند وهمانا كنيزكىبا ايمان بهتر از زن آزاد مشرك است، هرچند از حسن او بشگفت آئيدوزن به مشركان ندهيد، مگر آنكه ايمان آورند، وهمانا بنده مؤمن بسىبهتر از آزاد مشرك است، هرچند از مال وجمالش بشگفت آئيد،مشركان شما را به آتش جهنم خوانند )از راه جهل وضلالت( وخداوندبه بهشت ومغفرت خود خواند) از راه لطف وعنايت( وخداوند براىمردم آيات خويش بيان فرمايد، باشد كه هشيار ومتذكر گردند."
٢ - )يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُبِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَأُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذلِكُمْحُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (٦٤)).
"اى كسانى كه ايمان آوردهايد، زنا نيكه به عنوان اسلام وايمان)ازديار خود( هجرت كرده وبه سوى شما آمدهاند خدا به ايمانشان داناتراست، شما از آنها تحقيق كرده وامتحانشان كنيد، اگر با ايمانشان شناختيدآنها را ديگر به شوهران كافرشان برنگردانيد، كه هرگز اين زنان مؤمن بر آنكفار وآن شوهران كافر بر اين زنان حلال نيستند، ولى مهر ونفقهاى كهشوهران هزينه آن زنان كردهاند به آنها بپردازيد وباكى نيست كه شما باآنان ازدواج كنيد در صورتيكه اجر ومهرشان را بدهيد وهرگز متوسل بهحفاظت زنان كافر نشويد، وشما )اگر زنانتان از اسلام به كفر بازگشتند( ازكفار مهر ونفقه مطالبه كنيد، آنها هم مهر ونفقه طلبند، اين حكم خدااست ميان شما بندگان وخدا )به حقايق امور( دانا و)به مصالح خلق(آگاه است."
٣ - )الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْوَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُواالْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِيأَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (٦٥)).
"امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده وغذاهاى اهل كتاببراى شما حلال وغذاهاى شما براى آنها حلال است وزنان پاكدامن ازمسلمانان واهل كتاب براى شما حلال هستند ومى توانيد با آنها ازدواجكنيد به شرط اين كه مهر آنها را بپردازيد وازدواج از طريق مشروع باشد نهبه صورت زنا ونه به صورت دوست پنهانى انتخاب كردن، وهر كس كهنسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد كفر بورزد؛ اعمال او بر باد مى رودودر آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود."
اين آيات كريمه حرمت ازدواج بين مؤمنان ومشركان را بيان مىكند، پس يك مرد مؤمن نبايد با زن مشرك ازدواج كند، چنانكه يكمشرك حق ندارد با زن مؤمنى پيوند زناشويى بر قرار سازد وهرگاه زنىاز سرزمين كفر به سرزمين اسلام هجرت كرد نكاح او فسخ مى شود،ولى جايز است مرد مؤمن زن ذمى را از اهل كتاب به عقد در آورد البتهمشروط بر آن كه آن زن عفيفه باشد.
وجايز نيست زنان كافر را به عنوان همسر نگهداشت، شايد بهدلالت سياق مقصود زنان مشرك باشد، يا آيه پس از نزول آيه ديگرىدر سوره مائده نسخ شده باشد، زيرا اين سوره آخرين بخشى از قرآناست كه نازل شده است وبر حسب احاديث رسيده ساير سور قرآنىرا مىتواند نسخ كند.
١ - حفص بن غياث روايت كرده، مىگويد: يكى از برادران به مننامهاى نوشت واز من خواست كه از امام صادقعليهالسلام مسائلى راپرسش كنم ومن از حضرت پرسيدم كه آيا اسير مىتواند در دارالحرب )يعنى در كشور كافر محارب( ازدواج كند؟
حضرتعليهالسلام فرمود: )اين كار را ناخوش مى دارم، اگر اين كار درسرزمين روم صورت پذيرد حرام نيست ونكاح به شمار مى آيد، امادر سرزمين ترك وديلم وخزر حلال نمى باشد."(٦٦)
٢ - معاويه بن وهب به نقل از امام صادقعليهالسلام نقل مىكند كه ازحضرت پيرامون مرد مؤمنى سؤال شد كه با زنى يهودى يا مسيحىازدواج مى كند؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "اگر ميتواند زن مسلمانى بستاند ديگر او را بازن يهودى ومسيحى چكار؟"
پس عرض كردم: اگر عاشقش شده باشد چه؟
حضرتعليهالسلام فرمود: "اگر او را گرفت بايد مانع از آن شود كه وىشراب بنوشد وگوشت خوك بخورد، وبدون آنكه در دين اين مردكاستى پديد آيد."(٦٧)
٣ - زراره از امام باقرعليهالسلام نقل مى كند كه گفت از حضرتعليهالسلام شنيدمكه مى فرمود: "باكى نيست اگر مردى در حالى كه زن دارد با زنيهودى يا مسيحى به عقد مؤقت ازدواج كند."(٦٨)
٤ - محمد بن مسلم به نقل از امام باقرعليهالسلام مى گويد: ازحضرتعليهالسلام پيرامون ازدواج با زن يهودى ومسيحى سؤال كردم،حضرتعليهالسلام فرمود: "اشكالى ندارد،آيا نمىدانى در زمان پيامبريك زن يهودى همسر طلحه بن عبد اللَّه بود."(٦٩)
٥ - ابن الحجاج به نقل از امام ابو الحسنعليهالسلام مى آورد كه ازحضرتش پيرامون مردى مسيحى سؤال كردند كه با زنى مسيحىازدواج كرده ولى زن پيش از آنكه آن مرد با او همبستر شود اسلامآورده است، حضرتعليهالسلام فرمود: "عقد ازدواجش با آن مرد به پايانمى رسد واز آن مرد نه عدهاى نگه مى دارد ونه مهرى مى گيرد."(٧٠)
٦ - در روايتى از منصور بن حازم آمده است كه گفت از امامصادقعليهالسلام پيرامون مردى زرتشتى سؤال كردم كه زنى از دين خود را بههمسرى داشت ودر پى آن، مرد مذكور يا همسرش اسلام آورد.حضرتعليهالسلام فرمود: "مرد منتظر پايان يافتن زمان عده زن باقىمىماند، اگر مرد يا زن پيش از انقضاء عده ايمان آورد، كه در اين حالهر دو بهنكاح اول خود باقى مى مانند واگر آن زن اسلام نياورد تاانقضاى مدت عده، از آن مرد جدا مىگردد."(٧١)
٧ - ساباطى روايت كرده مى گويد: از امام صادقعليهالسلام شنيدم كه مىفرمود: "اگر مسلمانى كه از پدر ومادرى مسلمان، زاده شده است ازاسلام مرتد شد ونبوت پيامبرصلىاللهعليهوآله را انكار وايشان را تكذيب كرد،خون او براى شنونده مباح است وزنش از روز مرتد شدن از او جدامى شود واموالش ميان ورثه او تقسيم مى گردد، وزن او عده كسى كهشوهرش مرده است نگه مى دارد وبر امام است كه او را بكشدوتوبهاش را نپذيرد."(٧٢)
١ - جايز نيست مرد مسلمان با زن مشرك ازدواج كند، اما ازدواجبا زن اهل كتاب مانند يهودى ومسيحى ومجوسى بنا به حكم قويترجايز است، ولى در مورد مجوسى احتياطى وجود دارد كه نبايدناديده گرفته شود، اما در آئينهاى ديگر باكراهت شديد همراه استكه اين كراهت در عقد غير دائم وزنان مستضعف دينى اهل كتابكاهش مىيابد وشايسته است آنها را در رعايت پاكيزگى وطهارتوپرهيز از آشاميدن شراب وخوردن گوشت خوك ونظاير آن به آداباسلامى مؤدب سازد.
٢ - اگر مردى از اهل كتاب مسلمان شد بر ازدواج خود با زنش كهاز اهل كتاب است باقى مى ماند واگر زن بدون شوهر اسلام آوردازدواج آن دو باطل است، ولى اگر مرد نيز پيش از انقضاء عده اسلامبياورد، به آن زن سزاوارتر خواهد بود وهر دو بر ازدواجشان باقىمىمانند، اين حكم در صورتى است كه مرد باهمسرش همبستر شدهباشد، اما پيش از آن ازدواج مستقيماً باطل مىشود ومهرى به آن زنتعلق نمىگيرد.
٣ - مرتد شدن از دين پيش از دخول موجب فسخ ازدواج مىگردد، اما پس از آن اگر زن مرتد شد يا مردى مرتد شد كه در اصل غيرمسلمان بوده است، انتظار كشيده مى شود تا عده آن زن پايان يابد،اگر توبه نكردند ازدواج آنها از هنگام ارتداد باطل مى گردد واگر توبهكردند بر ازدواج نخستينشان باقى مى مانند، اما اگر عده زن از آن مردسپرى شد ازدواجشان فسخ مىگردد، واگر پس از آن توبه كردند،وخواستند به يكديگر رجوع كنند بايد از نو عقد كنند.
٤ - اگر مسلمان فطرى )كسى كه از پدر ومادر مسلمان زاده شدهاست( مرتد شود ازدواج از لحظه ارتداد باطل مى گردد، چونتوبهاى براى او نيست.
٥ - روا نيست با زن يا مردى ناصبى ازدواج كرد، ولى ازدواج بازنى كه بر مذهب غير شيعه است اشكال ندارد.
ونيز زن شيعه مى تواند با مردى غير شيعه ازدواج كند با احتياطىكه در شرايط عادى نبايد ناديده گرفته شود، زيرا زن دين خود را ازهمسرش مى گيرد.
قرآن كريم مى فرمايد: )حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْوَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ (٧٣)).
"حرام شد براى شما )ازدواج با( مادرانتان ودخترانتان وخواهرانتانوعمههايتان وخالههايتان ودختران برادران ودختران خواهرانتان..."
محرمهاى نسبى كه ازدواج با آنان حرام است به شرح زير مىباشند:
١ - مادر ومادر بزرگ وهرچه بالاتر رود، چه مادر بزرگ از سوىپدر باشد يا از مادر.
٢ - دختر ونوههاى دختران نوه هرچه پايين آيند.
واگر مردى بداند كه دخترى از او زاده شده است نبايد با او ازدواجكند حتى اگر شرعاً نسبش با او منتفى شده باشد، چنانكه زائيده زناباشد، يا مادر او را لعان كرده باشد.
٣ - دختران پسر هرچه پايين آيند.
٤ - خواهران، خواه از پدر يا از مادر يا از هر دوى آنها باشند.
٥ - دختران خواهر ودختران فرزندان ايشان.
٦ - عمه، چه خواهر تنى پدر باشد يا خواهر ناتنى او، ونيزعمههاى پدر وعمههاى مادر.
٧ - خاله، چه خواهر تنى مادر باشد يا خواهر ناتنى، وخاله مادروخاله پدر وبه همين ترتيب هرچه بالاتر رويم.
٨ - دختران برادر )خواه برادر تنى باشد يا ناتنى( ونيز نوه دختربرادر ودختر نوه پسرى او يا نوه دخترى او.
٩ - دختران خواهر )خواه تنى باشد يا ناتنى( ودختران ايشان. بههمين ترتيب همچون زنان، مردان بر زنان نيز محرم مى شوند پسپدر، عمو ودايى هرچه بالا روند، پسر وهرچه پايين آيد، وبرادروپسران او، وپسران خواهر.
قرآن كريم مى فرمايد: )حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْوَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْوَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِننِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُأَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَغَفُوراً رَحِيماً (٧٤)).
"حرام شد بر شما )ازدواج با( مادرانتان، ودخترانتان، وخواهرانتان،وعمههايتان، وخالههايتان، ودختران برادر، ودختران خواهر، ومادرانرضاعى، وخواهران رضاعى، ومادران زنانتان، ودختران زنانتان كه دردامن شما تربيت شدهاند، اگر با آن زنان همبستر شدهايد، ولى اگر با آنانهمبستر نشدهايد )وطلاق دهيد( باكى نيست بر شما )كه با دختران آنانازدواج كنيد( ونيز )حرام شد بر شما ازدواج با( زن فرزندان صلبى )نهزن پسر خوانده( شما ونيز حرام شد جمع ميان دو خواهر )يعنى كه دريك وقت هر دو را به زنى گيرند( مگر آنچه پيش از نزول اين حكم )درعصر جاهليت( اتفاق افتاده است، كه خدا از آن درگذشت، زيراخداوند در حق بندگان بخشنده ومهربان است."