شيخ طبرسى از((بقطان مقرى))نقل نموده كه : سيد احمد بن عبدالرحمن حسينى ، والى مدينه را ديدم كه بسيار دعا و زارى مى نمود، پس از مدتى به سفر رفت و مدت زيادى او را نديدم ، هنگامى كه مراجعت نمود، ديدم گريه و دعايش کاهش پيدا كرده ، پس از علت كاهش کريمه اش سؤال نمودم او گفت : شبى در حرم پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در روضه آن حضرت ما بين قبر و منبر نافله صبح را خواندم و قبل از نماز صبح هنگامى كه تضرع و دعا مى نمودم خواب بر من غلبه كرد. پس حضرت فاطمهعليهاالسلام را در خواب ديدم ، ايشان فرمودند: فرزندم ! كثرت گريه و دعايت قلبم را مجروح ساخته است ، عرض كردم ، خود شما ما را به تضرع و دعا فرموده ايد، فرمود: درست مى گويى ، اما چرا به دعاى جامع دعاء نمى كنى ؟ گفتم : دعاى جامع چيست ؟ فرمود: چنين بگو:
الهم قنعنى بما رزقتنى و استرنى و عافنى ابدا ما ابقيتنى و اغر اليى و ارحمنى اذا توفيتنى ، الهمى لا تتعبنى فيى طلب ما لم نقدره الى و ما قدرت الى فاجله سهلا يسيرا الهم كاف عنيى والدى و كل ذى نعمة عليى ، الهم فرغنى الما خلقتنى له و لا تشغلنى بما تكفلت لى به مو لا تذبنى و انا اسغفرك و لا تحرمنى و انا اسئلك ، اللهم ذل نفسى ليى نفى نفسى ،، و عظم شانك فى قلبى ، و الهمنى طاعتك و العمل بما يرضيك و التجنب لما يسخطك يا ارحم الراحيمن.(٤٠٦)
خدايا! مرا به آنچه روزى داده اى قانع گردان ، و عيبهاى مرا بپوشان و به من تا آن زمان كه باقى گذارى سلامتى عطا فرما، و مرا بيامرز و رحم كن آنگاه كه مرا ميراندى ، خدایا ! مرا در سختى به دست آوردن آنچه برايم مقدر نفرمودى نيازار و آنچه برايم مقدر فرمودى به دست آوردن را برايم سهل و آسان گردان ، خدايا! به پدر و مادرم و هر آنکه بر من نعمتى دارد عوض و پاداش عطا كن ، خدايا! مرا به خاطر آنچه آفريدى فراغت بال ده و به آنچه خود انجامش را برايم بر عهده گرفتى مشغول مساز، و در حالى كه من از تو طلب آمرزش مى كنم عذابم مكن ، و در حالى كه از تو درخواست مى كنم محورم مساز، خدایا ؟ نفسم را در نزد خودم خوار گردان ، و مقامت را در دلم بزرگ نشان ده ، و اطاعتت و آنچه باعث خشنودی تو گردد، اى مهربان ترين مهربانان