به سند خود از امام حسينعليهالسلام نقل كرده كه فرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم در خانه ام سلمه بود كه فرشته اى بابيست سر كه هر سرى هزاران زبان داشت(٤٥) و با هر زبان به زبانى مستقل خدا را تسبيح و تقديس مى كرد، فرود آمد. كف دست او از گسترده هفت آسمان و زمين پهناورتر بود. پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم پنداشت كه جبرئيل است پرسيد: جبرئيل ! تا كنون با اين شكل بر من فرود نيامده اى ؟ عرض كرد: من جبرئيل نيستم ، من((صرصائيلم)). خدا مرا به سوى شما فرستاد تا پيام دهم كه نور را به نور تزويج فرمايى
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: چه كسى را به چه كسى ؟
عرض كرد: دخترت فاطمه را به على بن ابى طالب
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ديد كه در ميان دو شانه صرصائيل نوشته شده است :((هيچ معبود به حقى جز خدا نيست ، محمد رسول خدا و على بن ابى طالب به پا دارند حجت خداوندى است)). پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم پرسيد: صرصائيل ! از چه زمانى اين كلمات ميان دو شانه ات نوشته است ؟ عرض كرد: دوازده هزار سال پيش از آنكه خدا دنيا را بيافريند.))(٤٦)