اگر پيامبران و امامان معصومند و هيچ گاه مرتكب گناه نمى شوند، دليل آن همه گريه و استغفارشان چيست؟ گريه و استغفار پيامبران و امامان همواره شگفتى پيروانشان را برانگيخته و يكى از فضايل والاى آنان به شمار آمده است. چنان كه انديشمندى يهودى، يحيى بن زكريا را با اين ويژگى مى ستايد كه (كان يبكى من غير ذنب)(١٢٥) و امير مؤمنان علىعليهالسلام در پاسخ مى فرمايد
«آرى، يحيى چنان بود. ولى محمدصلىاللهعليهوآله به درجاتى بالاتر از آن دست يافت. يحيى بن زكريا در زمانى مى زيست كه نه جاهليّتى وجود داشت و نه بتى در كار بود، ولى به محمّدصلىاللهعليهوآله در سنّ كودكى و در ميان بت پرستان و حزب شيطان، حكم الهى و فهم و آگاهى داده شد و هرگز گرايشى به بت ها در او پديد نيامد... آن حضرت نيز بدون آن كه جرم و گناهى از او سر زده باشد از خشيت خدا چندان مى گريست كه جايگاه نمازش مرطوب مى گشت.»(١٢٦) .نيازى نيست كه در اين جا از چگونگى گريه هاى معصومان و ناله هاى شبانه آنان بيش از اين سخن بگوييم،
زيرامادح خورشيد مدّاح خود است | كه دو چشمم روشن و نامرمد است(١٢٧) |
آن چه بايد بيشتر بدان بپردازيم اين است كه همين مسأله برخى را به تأمل درباره عصمت معصومان واداشته و گاه بهانه اى براى انكار آن به دست داده است. براى نمونه، سخن يكى از نويسندگان معاصر را هر چند سخن تازه اى نيست از نظر مى گذرانيم
(بايد) دركى معقول تر از عصمت به ميان آيد و پذيرفته شود كه انسانى بى گناه وجود ندارد. همه با ابليس درگيرند. همه محدوديّت و كاستى دارند و تعهّدشان در اين حدّ است كه مدام بخواهند به صورتى نسبى پيش بروند و خود را تعالى بدهند انبياعليهمالسلام هم همواره در چالش اخلاقى و معنوى بودند و مى كوشيدند. پيغمبر ما به گفته خود هر روز صد مرتبه توبه و استغفار مى كرد: (انه لَيُغان على قلبى و انى لاستغفر الله كل يوم مأة مرة) و بر اساس صريح آيات، گناهانى داشت كه نيازمند آمرزش آن ها بود، آن همه راز و نياز پر سوز و گداز از پيغمبرصلىاللهعليهوآله و على بن ابى طالبعليهالسلام و على بن الحسينعليهالسلام كه از گناهانشان مى ناليدند، ادا و اطوار و نمايش براى ديگران نبود، واقعاً احساس گناه مى كرده اند و در كار خود سازى و سلوك بوده اند. پس مردمان هم طبيعى است كه گناه بكنند، گناه در طرح خلقت آدمى مندرج است و زندگى انسان در اين سياره، هرگز بدون گناه قابل تصوّر نيست. بنابراين، اين همه مقدس مآبى و زهد فروشى نيز لازم نيست. به تعبير حافظ
جايى كه برق عصيان بر آدم صفى زد | بر ما چگونه زيبد دعوى بى گناهى(١٢٨). |
اين جملات آكنده از سخنان حقى است كه از آن، معناى باطلى قصد شده و به نتيجه اى نا ميمون انجاميده است. ما نيز مى پذيريم كه «همه با ابليس درگيرند»، اما بر اين باوريم كه معصومان در اين درگيرى همواره پيروز ميدان بوده اند. اگر پيامبر اكرم از اسلام آوردن شيطان خود سخن مى گويد،(١٢٩) اين نه بدان معنا است كه شيطان از وسوسه نمودن آن حضرت دست برداشته، بلكه به معناى آن است كه هيچ گاه به كام دل خود نرسيده است. آرى، معصومان «همواره در چالش اخلاقى و معنوى بودند» اما به توفيق الهى هيچگاه نلغزيدند
( وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿ ٧٣ ﴾ وَلَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا )(١٣٠).« و چيزى نمانده بود كه تو را از آن چه به سوى تو وحى كرديم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. و اگر تو را استوار نمى داشتيم قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى.»(١٣١) .اين نكته نيز قابل پذيرش است كه «آن همه راز و نياز پر سوز و گداز... ادا و اطوار و نمايش براى ديگران نبوده، واقعاً احساس گناه مى كرده اند.» انديشمند بزرگ شيعه، مرحوم اربلى (متوفاى ٦٩٢ هـ ق) يكى از كسانى است كه بر اين حقيقت تأكيد ورزيده و به گفته خود، با تأمل در آن و با عنايات امام موسى بن جعفرعليهالسلام به نتايج ارزشمندى دست يافته است.(١٣٢) گناهى كه معصومان راه گريزى از آن ندارند و براى جبران آن ناله سر مى دهند. آلودگى به محرّمات الهى نيست. بلكه هر كه در آن درگه مقرّب تر است، معيار دقيق ترى را براى سنجش تخلّفات خود در نظر مى گيرد و چيزى را گناه مى شمارد كه ديگران به سادگى از كنار آن مى گذرند. با مثالى ساده به روشنى مطلب مى افزاييم: بسيارند كسانى كه از قضا شدن نماز واجب شان اندوهى به خود راه نمى دهند و كم نبوده اند تقوا پيشه گانى كه از به جا نياوردن نمازى مستحبّى ناله سر داده اند و اين زنجيره همچنان ادامه دارد و هيچگاه پايان نمى پذيرد. هر چه بر معرفت و محبّت رهرو راه خدا افزوده گردد، بار سنگين ترى بر دوش خود احساس مى كند و بيش از پيش بر كوتاهى خود در انجام وظيفه آنچنان كه شايسته پروردگار است پى مى برد.(١٣٣) سخن را با كلامى از مرحوم اربلى كه از زاويه اى ديگر بر احساس گناه معصومان نظر انداخته است، پايان مى دهيم
پيامبران و امامان كه سلام خدا بر آنان باد همواره در ياد خدا به سر مى برند و در بالاترين مراتب قرب الهى ره مى سپردند و پيوسته در اين انديشه بودند كه مبادا لحظه اى از ياد او غافل گردند. پس هر گاه اندكى از اين مرتبه والا فروتر مى آمدند و از سر نياز به امورى همچون خوردن و آشاميدن، روابط زناشويى و يا حلّ و فصل مسائل اجتماعى روى مى آوردند، اين را گناهى بزرگ براى خويش مى شمردند. استغفار و توبه آنان نيز از چنين اعمالى بوده كه خوددارى از آن ها شايسته محبّان و مقرّبان درگاه الهى است. بر اين اساس است كه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد: (حسنات الابرار سيئات المقربين) چه بسا اعمالى كه براى نيكان، پسنديده و براى مقرّبان، ناپسند است.(١٣٤)