25%

عدالت در قضاوت

قضاوت در اسلام بسيار ساده است و هيچگونه تشريفاتی ندارد، مثلا حضرت امير مؤمنان علیعليه‌السلام در مركز دولت گسترده خود كه شهر كوفه بود تنها يك قاضی داشت، با اينكه عده ای جمعيت شهر كوفه را در آن زمان چهار ميليون نفر نوشته اند، و علتش اين است كه اسلام با آزاديهای گسترده ای كه به مردم داده ٩٠؟

جرايم امروز دنيا را جرم نمی داند، و مردم را گرفتار دادگاه نمی كند، مثلا اگر نگاهی به دادگاهها كنيد خواهيد يافت كه اكثر به اصطلاح مجرمين عبارتند از:

كسی كه جنسی وارد كرده يا اينكه بطور غير قانونی وارد شده يا اينكه بدون گذرنامه خواسته خارج شود و يا اينكه بدون مجوز قانونی خانه خريده و يا اينكه بدون اجازه جنسی را خريد و فروش كرده، يا بدون مجوز دست به كار و كاسبی زده، يا پروانه ساختمان نداشته و در اراضی خارج از محدوده خانه ساخته و بطور غير قانونی كشاورزی كرده، و بالاخره صدها موردی كه اسلام مردم را در تمام آنها آزاد گذاشته و قوانين ضد اسلام آنها را محدود ساخته است مخالفين آن قوانين را، بعنوان مجرم به دادگاه معرفی می كنند.

بله موارد بسيار اندكی از مشكلات فردی و اجتماعی وجود دارد، كه دادگاه اسلامی با كمال سادگی آنها را حل و فصل می كند، و لذا ممكن است در يك شهر يك يا چند ميليونی تنها يك قاضی به كارها رسيدگی كند.

يكی ديگر از بدعتهای غرب تشكيل دادگاههای متفاوت است مثل دادگاه جزاء، محكمه صلح، دادگاه ارتش، دادگاه ويژه فلان چيز و نظاير اينها، اما در اسلام چون تساوی حقوق همگان در برابر قانون در نظر گرفته شده تنها يك دادگاه و يك حاكم است كه به تمام امور فوق رسيدگی می كند، بله طبق پاره ای از روايات دادگاه تميز و استيناف نيز در نظام قضائی اسلام وجود دارد.

مثل روايت زير : سعد بن عباس نقل می كند كه: رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روزی از منزل عائشه خارج شد و مرد عربی را سوار بر يك شتر ملاقات كرد، مرد عرب عرضه داشت: ای محمد آيا اين شتر را خريداری می كنی؟ پيامبر فرمودند: آری، آن را بچند می فروشی؟

مرد عرب گفت: يكصد درهم، پيامبر فرمودند: ارزش شتر تو بيش از اين است، و بالاخره شتر را به مبلغ چهارصد درهم خريداری نمود، اما هنگامی كه پيامبر پول را به آن مرد عرب تحويل داد، آن مرد گفت: شتر شتر من و پول هم پول من است و اگر محمد ادعائی دارد، بايستی شاهد داشته باشد.

پيامبر اكرم فرمودند: آيا راضی به قضاوت پيرمردی كه به نزديك ما می آيد، هستی؟

گفت: آری، وقتی پير مرد نزديك شد پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض حال كردند: من شتر را خريده ام و حال شتر از آن من و پولها از آن عرب است، اما مرد عرب انكار كرده و شاهد خواست، به همين جهت داور برحسب ظاهر حق را به مرد عرب داد، پيامبر در اين رای استيناف خواسته و مرد عرب را نگاه داشتند، تا اينكه مرد ديگری پيدا شد، پيامبر فرمودند آيا به قضاوت اين شخص كه نزديك ميشود راضی هستی؟

گفت: آری، وقتی نزديك شد پيامبر اسلام شكايت كردند و مرد عرب منكر شد، و داور دوم نيز مثل داور اول رای داد، پيامبر اسلام مجددا استيناف خواسته و مرد عرب را نگاه داشت و به او فرمود: بنشين تا شخصی بيايد و به حق قضاوت كند، دراين ميان حضرت علیعليه‌السلام نزديك شد، پيامبر فرمودند: آيا قضاوت اين جوان را می پذيری؟

گفت آری، امام كه نزديك شد و طرفين عرض حال كردند، حق را به پيامبر اكرم داد و به آن عرب فرمود: پيامبری كه در تمام گفته هايش از سوی خداوند راست گفته چگونه برای يك شتر دروغ می گويد از اين روايت جواز تجديد نظر و استيناف رأی دادگاه بدست می آيد.

به هرحال رعايت عدالت از سوی قاضی بسيار سفارش شده، و حتی اسلام دستور می دهد كه قاضی بايستی طرفين نزاع را احترام كند و صدای خود را بلندتر از آنان نكند.

در تاريخ حضرت امير مؤمنان علیعليه‌السلام آمده: امام روزی يكی از قضات خود بنام (ابوالاسود الدؤلی) را از منصب خود معزول داشت، اين شخص به خدمت امام شرفياب شده و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين، چرا مرا معزول داشتيد در حالی كه من نه جنايت و نه خيانتی مرتكب شده ام؟! امام فرمودند: چون شنيده ام كه صدايت را بلندتر از صدای طرفين نزاع قرار می دهی.