٣١١٢ ١- ربّ دواء جلب داء. ٤ ٦٥ چه بسا دارويى كه دردى را به بار آورد.
٣١١٣ ٢- ربّ داء انقلب دواء. ٤ ٦٥
چه بسا دارويى كه به درد باز گردد.
٣١١٤ ٣- ربّما كان الدّواء داء. ٤ ٨٠ چه بسا دارويى كه درد زاست.
٣١١٥ ٤- امش بدائك ما مشى بك. ٢ ١٨٥ راه برو با بيمارى خود تا زمانى كه با تو راه آيد. ٣١١٦ ٥- ربّما كان الدّاء شفاء. ٤ ٨٠ چه بسا كه بيمارى كه شفا و درمان است.
٣١١٧ ٦- قد يعيى اندمال الجرح. ٤ ٤٧٢ گاهى است كه به هم آمدن زخم و بسته شدن آن زيان رساند.
٣١١٨ ٧- لكلّ حىّ داء. ٥ ١٢ براى هر زندهاى بيمارى و دردى است.
٣١١٩ ٨- لكلّ علّة دواء. ٥ ١٢ براى هر بيمارى دارويى است.
٣١٢٠ ٩- من كثرت ادواؤه لم يعرف شفاؤه. ٥ ٢٣٥ كسى كه بيمارىاش زياد شد بهبود او شناخته نشود.
٣١٢١ ١٠- من كتم وجعا أصابه ثلاثة ايّام و شكى الى اللَّه سبحانه كان اللَّه سبحانه معافيه. ٥ ٢٦٤ كسى كه بيمارى و دردى را كه به او رسيده سه روز پنهان دارد، و در آن (سه روز تنها) به درگاه خداى سبحان شكوه خويش برد، خداى سبحان او را عافيت خواهد داد.