2%

باب السؤال عن الناس (درخواست از مردم)

او را.

٣٨٨٢ ٩- نسأل اللَّه سبحانه منازل الشّهداء و معايشه السّعداء و مرافقة الانبياء و الابرار. ٦ ١٨٩ از خداى سبحان مى‏خواهيم جايگاه شهيدان، و زندگى كردن با نيكبختان، و رفاقت و همدمى با پيامبران و نيكان را.

٣٨٨٣ ١٠- لا تسئلوا الّا اللَّه سبحانه فانّه ان اعطاكم اكرمكم و ان منعكم خار لكم. ٦ ٣٤١ درخواست نكنيد جز از خداى سبحان، زيرا اگر به شما عطا فرمود اكرام فرموده و شما را گرامى داشته، و اگر منع فرمود (و خواسته شما را اجابت نكرد) خير و خوبى شما را خواسته است.

٣٨٨٤ ١- الدّعاء للسّائل احدى الصّدقتين. ٢ ١٥ دعا كردن براى سائل و درخواست كننده يكى از دو صدقه است (يعنى اگر نتوانست به او چيزى بدهد در حق او دعا كند كه اين خود نوعى صدقه است).

٣٨٨٥ ٢- اسمحوا إذا سئلتم. ٢ ٢٣٩ جود و بخشش كنيد هر گاه از شما چيزى درخواست كردند.

٣٨٨٦ ٣- من حرم السّائل مع القدرة عوقب بالحرمان. ٥ ٣٧٣ كسى كه سائل را با داشتن قدرت و توان محروم سازد به عقوبت محروميّت و بى‏بهره ماندن از رحمت حق دچار شود.

٣٨٨٧ ٤- لا تردّ السّائل و صن مروّتك عن حرمانه. ٦ ٢٨٤ سائل و درخواست كننده را باز نگردان و جوانمردى خود را نگه دار از اين كه او را محروم گردانى. ٣٨٨٨ ٥- لا تردّنّ السّائل و ان اسرف.

٦ ٢٧٣ سائل را باز نگردان اگر چه اسراف و زياده روى كند.

٣٨٨٩ ٦- الذّلّ فى مسئلة النّاس. ١ ١٢٠ خوارى انسان، در سؤال كردن از مردم است.

٣٨٩٠ ٧- المسألة مفتاح الفقر. ١ ٢٥٥ سؤال كردن (از مردم) كليد فقر و نيازمندى است.

٣٨٩١ ٨- المؤمن اذا سئل اسعف و اذا سأل خفّف. ٢ ٥٧ از مؤمن هر گاه درخواست شود كمك كند، و اگر خود از ديگرى سؤال كند سبك گيرد.

٣٨٩٢ ٩- السّؤال يضعف لسان المتكلّم و يكسر قلب الشّجاع البطل، و يوقف الحرّ العزيز، موقف العبد الذّليل و يذهب بهاء الوجه و يمحق الرّزق.

٢ ١٤١ سؤال و درخواست (از مردم) زبان گوينده را ناتوان و كند سازد، و دل مرد شجاع و دلير را بشكند، و آزاد مرد عزيز را در جايگاه برده خوار و دليلى در آورد، آبرو را ببرد و روزى را كم و بى‏بركت كند.

٣٨٩٣ ١٠- المسألة طوق المذلّة، تسلب العزيز عزّه و الحسيب حسبه. ٢ ١٤٥ سؤال كردن طوق مذلت و خوارى است كه عزّت انسان عزيز را سلب كند، و حسب و شرافت كسى را كه داراى حسب و بزرگوارى است از بين برد.

٣٨٩٤ ١١- اذا اردت ان تطاع فاسئل ما يستطاع. ٣ ١٣٤ هر گاه خواستى كه فرمانت برند از مردم بخواه هر چه را توان انجام آن را دارند (و بيش از طاقت و توان مردم چيزى ازآنها نخواه).

٣٨٩٥ ١٢- كثرة السّؤال تورث الملال.

٤ ٥٩٠ درخواست زياد ملال آورد.

٣٨٩٦ ١٣- من سئل غير اللَّه استحقّ الحرمان. ٥ ٢٠٤

كسى كه از غير خدا سؤال كند شايسته نوميدى است. ٣٨٩٧ ١٤- من اكثر مسئلة النّاس ذلّ.

٥ ٢٣٨ كسى كه درخواستش از مردم زياد باشد خوار گردد.

٣٨٩٨ ١٥- من صان نفسه عن المسائل جلّ. ٥ ٢٣٩ كسى كه خود را از سؤال كردن نگه دارد بلند مرتبه و بزرگ شود.

٣٨٩٩ ١٦- من سئل ما لا يستحقّ قوبل بالحرمان. ٥ ٣١٦ كسى كه چيزى را درخواست كند كه شايستگى آن را ندارد با نوميدى مواجه شود.

٣٩٠٠ ١٧- من تكرّر سؤاله للنّاس ضجروه. ٥ ٣٢٤ كسى كه سؤال و درخواستش از مردم مكرّر شد از او خسته و ملول شوند.

٣٩٠١ ١٨- من سئل فوق قدره استحقّ الحرمان. ٥ ٣٢٥ كسى كه بيش از حدّ و اندازه خود درخواست كند شايسته نوميدى است.

٣٩٠٢ ١٩- من لم يصن وجهه عن مسئلتك فاكرم وجهك عن ردّه. ٥ ٤٣٨ كسى كه آبروى خود را نگه نداشت و از تو چيزى درخواست كرد، تو گرامى بدار آبروى خود را از ردّ كردنش.

٣٩٠٣ ٢٠- من المروّة انّك اذا سئلت ان تتكلّف و اذا سألت ان تخفّف. ٦ ٤٢ از جوانمردى است كه اگر كسى چيزى از تو درخواست كرد، رنج و دشوارى بر آوردن آن را تحمل كنى، و اگر خود چيزى از كسى درخواست كنى درخواستت را سبك گيرى (و سنگين نگيرى كه بر آوردنش دشوار باشد).

٣٩٠٤ ٢١- وجهك ماء جامد يقطّره السّؤال، فانظر عند من تقطّره. ٦ ٢٤٣ روى تو (آبرويت) آبى است بسته و جامد كه سؤال و درخواست آن را ريزان كرده و مى‏چكاند، پس بنگر كه نزد چه كسى آن‏را مى‏چكانى و روان مى‏سازى.

٣٩٠٥ ٢٢- لا تسئل من تخاف منعه.

٦ ٢٦٤ درخواست مكن از كسى كه ترس ردّ آن را دارى.

٣٩٠٦ ٢٣- لا تسئلنّ عمّا لم يكن، ففى الّذى قد كان علم كاف. ٦ ٢٩٧ درخواست مكنيد از آنچه نخواهد شد كه در آنچه وجود دارد دانشى بس و كافى است. ٣٩٠٧ ٢٤- لا شي‏ء اوجع من الاضطرار الى مسئلة الاغمار. ٦ ٣٩٦ چيزى دردناك‏تر نيست از اين كه آدمى ناچار شود به درخواست از تازه به دوران رسيده‏ها.

٣٩٠٨ ٢٥- من احسن السّؤال علم. ٥ ١٩١ كسى كه سؤال و درخواست را نيكو كند دانا شود. ٣٩٠٩ ٢٦- من علم احسن السّؤال. ٥ ١٤١ كسى كه دانا باشد نيكو كند سؤال را (و به گونه‏اى طرح كند كه پاسخ گيرد و به اجابت مقرون باشد).

٣٩١٠ ٢٧- من احسن المسألة اسعف.

٥ ١٤٥ كسى كه نيكو سؤال كند اجابت شود.

٣٩١١ ٢٨- كلّ امرء مسئول عمّا ملكت يمينه و عياله. ٤ ٦٣٣ هر انسانى از آنچه مالك آن است (برده و غيره) و نانخورهاى خود مورد بازخواست قرار گرفته و مسئول است.