٧٥١٣ ١- الحجر الغصب فى الدّار رهن لخرابها. ٢ ٥٠ سنگ غصب در خانه گرو خرابى آن است (و سبب خرابى آن مىشود).
٧٥١٤ ١- الغضب مركب الطّيش. ١ ٢٠٣ خشم، مركب سوارى سبكى و سبكسرى است.
٧٥١٥ ٢- الغضب يثير الطّيش. ١ ٢٣٢ خشم، سبكسرى را برانگيزد.
٧٥١٦ ٣- الغضب نار القلوب. ١ ٢٣٨ خشم، آتش دلها است (كه زبانه آن جان را بسوزاند).
٧٥١٧ ٤- الغضب شرّ ان اطعته دمّر. ١ ٣٢٠ خشم بدى و شرّى است كه اگر فرمانش برى سرنگون كند.
٧٥١٨ ٥- الغضب عدوّ فلا تملّكه نفسك.
١ ٣٥٣ خشم، دشمن است، آن را بر خود مسلّط مگردان.
٧٥١٩ ٦- الغضب يفسد الالباب و يبعد من الصّواب. ١ ٣٥٧ خشم، خردمندان را فاسد كند و از راه راست و درست دور گرداند.
٧٥٢٠ ٧- الغضب يردى صاحبه و يبدى معايبه. ٢ ٣١ خشم صاحب خود را در اندازد، و عيبهايش را آشكار سازد.
٧٥٢١ ٨- الغضب نار موقدة، من كظمه اطفأها و من اطلقه كان اوّل محترق بها. ٢ ٤٧ خشم آتشى است افروخته، كه هر كس آن را فرو خورد خاموشش كرده، و هر كس رهايش كند خود نخستين طعمهاى خواهد بود كه بدان سوخته شود.
٧٥٢٢ ٩- العاقل من يملك نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب. ٢ ١١١ عاقل و خردمند كسى است كه مالك نفس خود باشد (و زمام آن را در دست گيرد) هنگامى كه خشم كند، و هنگامى كه رغبت و ميل كند، و هنگامى كه بترسد. (يعنى در همه اين حالتها بر نفس خويش مسلّط باشد).
٧٥٢٣ ١٠- الغضب يثير كوامن الحقد.
٢ ١٥٥ خشم كينههاى پنهان را برانگيزد.
٧٥٢٤ ١١- اغتفر ما اغضبك لما ارضاك.
٢ ١٨١ در گذر از آنچه تو را به خشم آورد به خاطر آنچه تو را خوشنود سازد. ٧٥٢٥ ١٢- ابق لرضاك من غضبك و اذا طرت فقع شكيرا. ٢ ١٩٠ بجاى بگذار از خشم خود چيزى براى زمان خوشنوديت و هرگاه پرواز كردى با پرهاى كوچك فرود آى.
٧٥٢٦ ١٣- احترسوا من سورة الغضب و اعدّوا له ما تجاهدونه به من الكظم و الحلم. ٢ ٢٤٦ خود را نگهداريد از سوز و شدت خشم، و آماده سازيد براى آن چيزى را كه با آن بجنگيد، يعنى فرو خوردن خشم و بردبارى.
٧٥٢٧ ١٤- احذروا الغضب فانّه نار محرقة. ٢ ٢٧٣ بر حذر باشيد از خشم كه به راستى آن آتشى است سوزاننده.
٧٥٢٨ ١٥- ايّاك و الغضب فاوّله جنون و آخره ندم. ٢ ٢٨٨ زنهار بپرهيز از خشم كه آغازش ديوانگى و انجامش پشيمانى است.
٧٥٢٩ ١٦- افضل الملك ملك الغضب.
٢ ٣٨٠ برترين ملكها و داشتنىها ملك خشم است (كه انسان مالك آن و اختياردار خشم خود باشد).
٧٥٣٠ ١٧- احضر النّاس جوابا من لم يغضب. ٢ ٣٩٠ حاضر جوابترين مردم كسى است كه خشم نكند. ٧٥٣١ ١٨- اقدر النّاس على الصّواب من لم يغضب. ٢ ٤٠٨
توانمندترين مردم به راستى و درستى كسى است كه خشم نكند.
٧٥٣٢ ١٩- اشرف المروءة ملك الغضب و اماتة الشّهوة. ٢ ٤١٩ شريفترين مردانگى مالك بودن و در اختيار داشتن خشم و ميراندن شهوت و خواسته دل است.
٧٥٣٣ ٢٠- اعظم النّاس سلطانا على نفسه من قمع غضبه و امات شهوته. ٢ ٤٥١ بزرگترين سلطنت را بر نفس خود كسى دارد كه خشم خود را سركوب كند و شهوتش را بميراند.
٧٥٣٤ ٢١- اعدى عدوّ للمرء غضبه و شهوته، فمن ملكهما علت درجته و بلغ غايته. ٢ ٤٥٤ دشمنترين دشمنان انسان خشم و شهوت او است، و هر كس مالك و اختياردار آن دو بود درجهاش والا گردد، و به نهايت آرمان خود برسد.
٧٥٣٥ ٢٢- افضل سبب كفّ الغضب و التّنزّه عن مذلّة الطّلب. ٢ ٤٦٧ برترين وسيله (براى قرب به حق) نگه داشتن خشم، و پاكيزگى از خوارى درخواست از ديگران است.
٧٥٣٦ ٢٣- انّكم ان اطعتم سورة الغضب اوردتكم نهاية العطب. ٣ ٦٩ به راستى كه شما اگر از تندى خشم پيروى كنيد، شما را بر انتهاى هلاكت و نابودى در آورد.
٧٥٣٧ ٢٤- بكثرة الغضب يكون الطّيش.
٣ ٢١٨ سبكسرى و سبكى كردن به خاطر زيادى خشم است.
٧٥٣٨ ٢٥- بئس القرين الغضب يبدى المعايب و يدنى الشّرّ و يباعد الخير.
٣ ٢٥٧ خشم قرين و همراه بدى است براى انسان زيرا عيبها را آشكار كند، و شرّ و بدى را نزديك سازد، و خير و خوبى را دور گرداند.
٧٥٣٩ ٢٦- تجرّع غصص الحلم يطفىء نار الغضب. ٣ ٢٨٢
فرو خوردن غصههاى بردبارى، خشم الهى را خاموش مىكند.
٧٥٤٠ ٢٧- جهاد الغضب بالحلم برهان النّبل. ٣ ٣٦٩ پيكار كردن با خشم به وسيله بردبارى دليل زيركى و بزرگى است.
٧٥٤١ ٢٨- خير النّاس من ان اغضب حلم، و ان ظلم غفر، و ان اسيىء اليه احسن.
٣ ٤٣٠ بهترين مردم كسى است كه اگر او را به خشم آورند حلم ورزد، و اگر به او ستم شود ببخشايد، و اگر به او بدى شود، در برابر بدى نيكى كند.
٧٥٤٢ ٢٩- داووا الغضب بالصّمت و الشّهوة بالعقل. ٤ ٢٤ خشم را با خاموشى، و شهوت را با عقل و خرد مداوا كنيد.
٧٥٤٣ ٣٠- رأس الفضائل ملك الغضب و اماتة الشّهوة. ٤ ٤٩ اساس فضائل و برتريها مالك شدن (و تسلّط) بر خشم و ميراندن شهوت است. ٧٥٤٤ ٣١- ردّ الغضب بالحلم ثمرة العلم. ٤ ٨٧ بازگرداندن خشم به وسيله بردبارى ميوه علم و دانايى است.
٧٥٤٥ ٣٢- سبب العطب طاعة الغضب.
٤ ١٢١ سبب هلاكت و نابودى، فرمانبردارى خشم است.
٧٥٤٦ ٣٣- ضرام نار الغضب يبعث على ركوب العطب. ٤ ٢٣٠ زبانه آتش خشم آدمى را بر ارتكاب اسباب هلاكت (يا سوار شدن بر مركب نابودى) برانگيزد.
٧٥٤٧ ٣٤- ضادّوا الغضب بالحلم. ٤ ٢٣٠ با بردبارى، خشم را برطرف كنيد.
٧٥٤٨ ٣٥- ضبط النّفس عند حادث الغضب يؤمن مواقع العطب. ٤ ٢٣٤ خويشتندارى در وقت پديد آمدن خشم آدمى را از افتادن در جايگاه هلاكت ايمن سازد.
٧٥٤٩ ٣٦- طاعة الغضب ندم و عصيان.
٤ ٢٥٨ فرمانبردارى خشم، پشيمانى و عصيان به بار آورد.
٧٥٥٠ ٣٧- ظفر بالشّيطان من غلب غضبه. ٤ ٢٧٤ بر شيطان پيروز گشته كسى كه بر خشم خود غالب شود.
٧٥٥١ ٣٨- ظفر الشّيطان بمن ملكه غضبه. ٤ ٢٧٤ پيروز شود شيطان بر كسى كه خشمش بر او مالك و مسلط گردد.
٧٥٥٢ ٣٩- عند غلبة الغيظ و الغضب يختبر حلم الحلماء. ٤ ٣٢٦ در هنگام غالب شدن خشم و غضب، بردبارى بردباران آزمايش شود.
٧٥٥٣ ٤٠- عقوبة الغضوب و الحقود و الحسود تبدأ بانفسهم. ٤ ٣٦١ كيفر آدم خشمگين و كينهتوز و حسود به خودشان آغاز شود (و نخست خودشان را در بر مىگيرد).
٧٥٥٤ ٤١- غير منتفع بالحكمة عقل معلول بالغضب و الشّهوة. ٤ ٣٨٠ سود نبرده است به حكمت و فرزانگى، آن عقلى كه بيمار خشم و شهوت باشد.
٧٥٥٥ ٤٢- فى الغضب العطب. ٤ ٤٠٥ هلاكت و نابودى در خشم است.
٧٥٥٦ ٤٣- فاز بالفضيلة من غلب غضبه و ملك نوازع شهوته. ٤ ٤٢٨ به فضيلت و برترى دست يافته كسى كه بر خشم خود غالب آيد، و برانگيزههاى شهوت خود مالك و مسلّط گردد.
٧٥٥٧ ٤٤- قوّة الحلم عند الغضب افضل من القوّة على الانتقام. ٤ ٥١٥ قدرت و نيروى بردبارى در هنگام خشم، از قدرت و نيروى بر انتقام برتر است.
٧٥٥٨ ٤٥- كم من غيظ تجرّع مخافة ما هو اشدّ منه. ٤ ٥٥٥ بسا خشمى كه فرو خورده شود از ترس آنچه سختتر از آن باشد (كه انتقام و لوازم آن باشد).
٧٥٥٩ ٤٦- كثرة الغضب تزرى بصاحبه و تبدى معايبه. ٤ ٥٩٢
خشم بسيار صاحب خود را عيبدار كند و معايب او را ظاهر سازد.
٧٥٦٠ ٤٧- كن بطىء الغضب سريع الفىء محبّا لقبول العذر. ٤ ٦٠٧ چنان باش كه در خشم كردن كند، و در بازگشت از آن سريع و شتابان باشى، و پذيرش عذر را دوست بدارى.
٧٥٦١ ٤٨- من كثر تغضّبه ملّ. ٥ ١٧١ كسى كه به خشم آمدنش بسيار باشد (و زياد به خشم آيد) ملول و دلتنگ باشد.
٧٥٦٢ ٤٩- من اطلق غضبه تعجّل حتفه.
٥ ١٩٤ كسى كه عنان خشم خود را رها كند مرگ او شتاب كند (و زود مرگش فرا رسد). ٧٥٦٣ ٥٠- من غلب عليه الغضب لم يأمن العطب. ٥ ٢٠١ كسى كه خشم بر او غلبه كند از هلاك شدن ايمن نيست.
٧٥٦٤ ٥١- من غلب عليه غضبه تعرّض لعطبه. ٥ ٢٣٦ كسى كه خشم بر او غلبه كند در معرض نابودى قرار گيرد.
٧٥٦٥ ٥٢- من عصى غضبه اطاع الحلم.
٥ ٢٤٤ كسى كه خشم را نافرمانى كند، بردبارى را فرمانبردارى كرده.
٧٥٦٦ ٥٣- من اطاع غضبه تعجّل تلفه.
٥ ٢٩٠ كسى كه خشم خود را فرمانبردارى كند در تلف شدن خود شتاب كرده است.
٧٥٦٧ ٥٤- من كثر غضبه لم يعرف رضاه.
٥ ٣١٩ كسى كه خشمش بسيار شد خوشنوديش شناخته نشود (يعنى اعتمادى بر خوشنودى او نيست و ممكن است لحظهاى بعد خشمگين شود).
٧٥٦٨ ٥٥- من غضب على من لا يقدر على مضرّته، طال حزنه و عذّب
نفسه. ٥ ٣٥٦ كسى كه خشم كند بر كسى كه قدرت زيان زدن بر او را ندارد، اندوهش طولانى گردد و خود را معذّب دارد.
٧٥٦٩ ٥٦- من احدّ سنان الغضب للّه سبحانه، قوى على اشدّاء الباطل.
٥ ٣٦١ كسى كه تيز كند نيزه خشم را به خاطر خداى سبحان (و براى جلب رضاى او) بر دفع نيرومندان باطل نيرومند شود (و خداوند او را در برابر آنها يارى دهد).
٧٥٧٠ ٥٧- من غلب عليه غضبه و شهوته فهو فى حيّز البهائم. ٥ ٣٦٢ كسى كه خشم و شهوتش بر او غالب آيد او در زمره بهائم و چهارپايان است (و نشايد كه نامش نهند آدمى).
٧٥٧١ ٥٨- من اغتاظ على من لا يقدر عليه مات بغيظه. ٥ ٤٣٨ كسى كه غضب و خشم كند بر كسى كه قدرت انتقام از او ندارد بميرد به خشم خود (و پيوسته خشمگين است تا بميرد).
٧٥٧٢ ٥٩- من طبائع الجهّال التّسرّع الى الغضب فى كلّ حال. ٦ ٢٨ شتاب كردن به خشم در هر حال از خصلتهاى نادانها است.
٧٥٧٣ ٦٠- لا يغلبنّ غضبك حلمك. ٦ ٢٧٤ زنهار كه خشم تو بر بردبارىات غلبه نكند.
٧٥٧٤ ٦١- لا تفضحوا انفسكم لتشفوا غيظكم، و ان جهل عليكم جاهل فليسعه حلمكم. ٦ ٢٧٧ رسوا نكنيد خود را براى آنكه خشم خود را شفا دهيد (و انتقام بگيريد) و اگر جاهلى با شما جهالت و نادانى كند، بايد بردبارى شما او را فرا گيرد.
٧٥٧٥ ٦٢- لا تسرعنّ الى الغضب فيتسلّط عليك بالعادة. ٦ ٢٩٠ زنهار، شتاب مكن به سوى خشم كه در نتيجه مسلّط شود بر تو به صورت عادت (و تدريجا عادتى شود و بر تو مسلّط گردد).
٧٥٧٦ ٦٣- لا ادب مع غضب. ٦ ٣٦١ ادبى با خشم به جاى نماند. (چون خشم ادب را از بين مىبرد، و خود نيز بر خلاف ادب انسانى است).
٧٥٧٧ ٦٤- لا نسب اوضع من الغضب.
٦ ٣٧٨ نسبى براى انسان پستتر از خشم نيست.
٧٥٧٨ ٦٥- لا يقوم عزّ الغضب بذلّ الاعتذار. ٦ ٤٠٤ عزّت خشم در برابر خوارى عذرخواهى نايستد (و با آن برابرى نكند).