٨٩١٥ ١- الكيّس من قصر آماله. ١ ١٩١ زيرك كسى است كه آرزوهايش كوتاه باشد.
٨٩١٦ ٢- الكيّس صديقه الحقّ و عدوّه الباطل. ١ ٣٩٤ دوست صميمى انسان زيرك، حق است و دشمنش باطل است.
٨٩١٧ ٣- الكيّس اصله عقله، و مروّته خلقه، و دينه حسبه. ٢ ٣٧ زيرك، ريشه و اصل او عقل و خرد او است، و جوانمردى و مردانگيش خلق و خوى او، و دين او حسب (و سبب فخر) او است.
٨٩١٨ ٤- الكيّس من كان يومه خيرا من أمسه و عقل الذّمّ عن نفسه. ٢ ٥٠ زيرك كسى است كه امروزش بهتر از ديروز او است، و مذمت و نكوهش را از خود در بند كرده باشد. ٨٩١٩ ٥- الكيّس من احيى فضائله و امات رذائله، بقمعه شهوته و هواه.
٢ ٧٣ زيرك كسى است كه فضيلتها و برتريهاى خود را زنده كرده و خصلتهاى پست را در خود ميرانده باشد، بدين گونه كه خواسته و هوا و هوس را در خود ريشه كن كرده باشد.
٨٩٢٠ ٦- الكيس تقوى اللّه سبحانه و تجنّب المحارم و اصلاح المعاد.
٢ ٨٠ زيركى عبارت است از تقوا از خداى سبحان، و دورى كردن از محرّمات الهى، و اصلاح كار معاد.
٨٩٢١ ٧- الكيّس من كان غافلا عن غيره و لنفسه كثير التّقاضى. ٢ ١٠٥ زيرك كسى است كه از (جستجوى حال) ديگران غافل و بىخبر ولى نسبت به حال خويش بسيار در جستجو و تفحص باشد.
٨٩٢٢ ٨- الكيّس من ملك عنان شهوته.
٢ ١٥٨زيرك كسى است كه مهار شهوت و خواسته خود را در اختيار دارد.
٨٩٢٣ ٩- الكيّس من تجلبب الحياء و ادّرع الحلم. ٢ ١٦٢ زيرك كسى است كه شرم و حيا را پيراهن خود كند و حلم و بردبارى را زره خويش گرداند.
٨٩٢٤ ١٠- اشرف المؤمنين اكثرهم كيسا. ٢ ٤٠٠ شريفترين مؤمنان كسى است كه بيش از ديگران زيرك باشد.
٨٩٢٥ ١١- اكيس الاكياس من مقت دنياه و قطع منها امله و مناه، و صرف عنها طمعه و رجاه. ٢ ٤٥٦ زيركترين زيركان كسى است كه دنياى خود را دشمن دارد، و آرزو و آرمانش را از آن ببرد، و طمع و اميدش را از آن بگرداند.
٨٩٢٦ ١٢- انّ الاكياس هم الّذين للدّنيا مقتوا، و اعينهم عن زهرتها اغمضوا و قلوبهم عنها صرفوا، و بالدّار الباقية تولّهوا. ٢ ٥٥٢ به راستى مردمان زيرك كسانى هستند كه نسبت به دنيا خشم دارند، و چشمان خود را از زرق و برقش بستهاند، و دلهاى خود را از آن برگردانده، و نسبت به سراى پايدار واله و شيدايند.