٥٨٨٤ ١- الظّنّ ارتياب. ١ ٥٣ گمان نوعى ترديد و اضطراب است.
٥٨٨٥ ٢- الظّنّ الصّواب من شيم اولى الالباب. ١ ٣٦٥ گمان درست از خصلتهاى خردمندان است.
٥٨٨٦ ٣- الظّنّ يخطىء و اليقين يصيب و لا يخطىء. ١ ٣٧٠ گمان خطا مىكند ولى يقين به راه درست مىرود و خطا نمىكند.
٥٨٨٧ ٤- الظّنّ الصّواب احد الرّأيين.
٢ ١٢ گمان درست يكى از دو رأى و انديشه است.
٥٨٨٨ ٥- اتّقوا ظنون المؤمنين فانّ اللَّه سبحانه اجرى الحقّ على ألسنتهم.
٢ ٢٤٦ بپرهيزيد از گمانهاى مردمان با ايمان، زيرا خداى سبحان حق را بر زبان آنان جارى سازد.
٥٨٨٩ ٦- ايّاك ان تغلبك نفسك على ما
تظنّ و لا تغلبها على ما تستيقن فانّ ذلك من اعظم الشّرّ. ٢ ٣٠٧ بپرهيز از اين كه بر تو غالب شود نفس تو بر آنچه گمان به آن دارى، و غالب نشود بر تو بدانچه يقين بدان دارى كه اين از بزرگترين بديهاست. ٥٨٩٠ ٧- ربّما ادرك الظّنّ بالصّواب.
٤ ٨١ بسا باشد كه گمان به درستى رسد.
٥٨٩١ ٨- ظنّ المؤمن كهانة. ٤ ٢٧٢ گمان مؤمن نوعى كهانت است. ٥٨٩٢ ٩- ظنّ الرّجل على قدر عقله.
٤ ٢٧٢ گمان مرد به اندازه عقل و خرد او است.
٥٨٩٣ ١٠- ظنّ الانسان ميزان عقله، و فعله اصدق شاهد على اصله. ٤ ٢٧٢ گمان انسان ترازوى عقل او است، و كار او راستگوترين شاهد بر اصل و ريشه او است.
٥٨٩٤ ١١- ظنّ العاقل اصحّ من يقين الجاهل. ٤ ٢٧٣ گمان شخص عاقل درستتر از يقين آدم جاهل و نادان است.
٥٨٩٥ ١- افضل الورع حسن الظّنّ. ٢ ٤٠٣ برترين پارسايى خوش گمانى (به خداى تعالى) است.
٥٨٩٦ ٢- اذا استولى الصّلاح على الزّمان و اهله ثمّ اساء الظّنّ رجل برجل لم يظهر منه خزية، فقد ظلم و اعتدى. ٣ ١٨٢ هرگاه چيره شود صلاح و نيكى بر روزگار و مردم آن، و پس از آن مردى بر مرد ديگر گمان بدى ببرد با اين كه چيز بدى از او آشكار نشده، به او ظلم و ستم كرده است.
٥٨٩٧ ٣- حسن ظنّ العبد باللَّه سبحانه على قدر رجائه له. ٣ ٣٨٧ خوش گمانى بنده به خداى سبحان به مقدار اميدى است كه به خدا دارد.
٥٨٩٨ ٤- حسن الظّنّ راحة القلب و سلامة الدّين. ٣ ٣٨٤ خوش گمانى به خدا آسودگى دل و سلامت دين است.
٥٨٩٩ ٥- حسن الظّنّ يخفّف الهمّ و ينجى من تقلّد الاثم. ٣ ٣٨٥ خوش گمانى به خدا اندوه را تخفيف دهد و انسان را از گردن گير شدن گناه نجات دهد.
٥٩٠٠ ٦- حسن الظّنّ من احسن الشّيم و افضل القسم. ٣ ٣٨٦ خوش گمانى به خدا از بهترين خصلتها و برترين بهرههاست.
٥٩٠١ ٧- حسن الظّنّ من افضل السّجايا و اجزل العطايا. ٣ ٣٨٨ خوش گمانى به خدا از برترين خويها و بزرگترين بخششهاى الهى است.
٥٩٠٢ ٨- حسن الظّنّ ان تخلص العمل و ترجو من اللَّه ان يعفو عن الزّلل.
٣ ٣٨٨ خوش گمانى به خدا اين است كه عمل را پاك و خالص گردانى، و از خداوند اميد آن داشته باشى كه از لغزشهايت بگذرد.
٥٩٠٣ ٩- حسن الظّنّ ينجى من تقلّد الاثم. ٣ ٣٩٠ خوش گمانى انسان را از گردنگير شدن گناه نجات دهد.
٥٩٠٤ ١٠- لم يعقل مواعظ الزّمان من سكن الى حسن الظّنّ بالايّام. ٥ ٩٧ پندهاى زمانه را در نيافته كسى كه آسايش يافته به خوش گمانى به روزگار.
٥٩٠٥ ١١- من حسن ظنّه اهمل. ٥ ١٣٦ كسى كه به خدا گمانش (به مردم) نيكو باشد سهل گيرد.
٥٩٠٦ ١٢- من حسن ظنّه حسنت نيّته.
٥ ١٦٢ كسى كه گمانش نيكو باشد، نيّت و انديشهاش نيز نيكو باشد.
٥٩٠٧ ١٣- من ظنّ بك خيرا فصدّق ظنّه.
٥ ٢١٩ كسى كه به تو گمان خير داشت، گمانش را راست گردان.
٥٩٠٨ ١٤- من حسن ظنّه فاز بالجنّة.
٥ ٢٩٨ كسى كه به خدا خوش گمان باشد به بهشت كامياب گردد.
٥٩٠٩ ١٥- من حسن ظنّه بالنّاس حاز منهم المحبّة. ٥ ٣٧٩ كسى كه گمانش به مردم نيكو باشد، دوستى و محبت آنها را دريافت كند.
٥٩١٠ ١٦- من لم يحسن ظنّه استوحش من كلّ احد. ٥ ٤٤٢ كسى كه بدگمان باشد از هر كس وحشت كند.
٥٩١١ ١٧- لا يحسن عبد الظّنّ باللَّه سبحانه الّا كان اللَّه سبحانه عند حسن ظنّه به. ٦ ٤٠٧ هيچ بندهاى گمان خود را به خدا نيكو نكند جز آنكه خداى سبحان نزد همان گمان نيكوى او باشد (و به همان گونه كه گمان دارد خداوند با او معامله كند).