3%

باب الولاية (حكومت، فرمانروايى)

١٠٥٥٠ ١- تكبّرك فى الولاية ذلّ فى العزل. ٣ ٣١٦ تكبّر تو در دوران حكومت موجب خوارى زمان عزل تو خواهد بود.

١٠٥٥١ ٢- الولايات مضامير الرّجال.

١ ٢٧٣ حكومتها ميدان (خودنمايى و هنر) مردان است.

١٠٥٥٢ ٣- استكانة الرّجل فى العزل بقدر شرّه فى الولاية. ٢ ٧٤ افتادگى و خوارى مرد در زمان معزولى به اندازه شرّ و بدى او است در دوران حكومت و زمامدارى. ١٠٥٥٣ ٤- جود الولاة بفى‏ء المسلمين جور و ختر. ٣ ٣٥٧ جود و بخشش واليان از غنيمت و پول مسلمانان (و بيت المال) ستم و فساد است.

١٠٥٥٤ ٥- انّ الزّهد فى ولاية الظّالم بقدر الرّغبة فى ولاية العادل. ٢ ٥٠٤ بى‏رغبتى مردم در حكومت ستمكار به اندازه رغبت و علاقه آنها در حكومت عادل است.

١٠٥٥٥ ٦- اذا استولى اللّئام اضطهد الكرام. ٣ ١٢٩ هرگاه فرومايگان مستولى و مسلّط شوند، بزرگواران و كريمان سرشكسته و خوار گردند.

١٠٥٥٦ ٧- تولّى الاراذل و الاحداث الدّول دليل انحلالها و إدبارها.

٣ ٢٩٥ سرپرستى كردن افراد پست و تازه به دوران رسيده از دولتها و حكومتها، نشانه انحلال و ادبار دولتهاست.

١٠٥٥٧ ٨- سبع اكول حطوم خير من وال ظلوم غشوم. ٤ ١٤٥ جانور درنده پرخور و پايمال كننده، بهتر است از حاكم ستمگر ظالم.

١٠٥٥٨ ٩- شرّ الولاة من يخافه البرى‏ء.

٤ ١٦٦ بدترين فرمانروايان كسى است كه انسانهاى بى‏گناه از او بترسند.

١٠٥٥٩ ١٠- شرّ الامراء من ظلم رعيّته.

٤ ١٧٢ بدترين فرماندهان كسى است كه به رعيّت و زيردستان خود ستم كند.

١٠٥٦٠ ١١- من تكبّر فى ولايته كثر عند عزله ذلّته. ٥ ٣٥٤ كسى كه در زمان حكومت خود تكبّر و سر بزرگى كند خوارى‏اش در هنگام عزل زياد خواهد بود.

١٠٥٦١ ١٢- من اختال فى ولايته ابان عن حماقته. ٥ ٣٥٥ كسى كه در حكومت خود به مردم تكبر و فخر فروشى كند از حماقت خود پرده برداشته (و كم عقلى خود را آشكار كرده) است.

١٠٥٦٢ ١٣- ولاة الجور شرار الامّة و اضداد الائمّة. ٦ ٢٣٩ حاكمان ستمكار بدترين افراد امّت، و دشمنان پيشوايان مردم هستند.