ابو هاشم جعفرى روايت مى كند كه بعد از حضرت امام رضاعليهالسلام و امام محمد تقىعليهالسلام رجوع من به خدمت امام على النقىعليهالسلام بود. چون در بغداد خانه داشتم و شوق خدمت آن حضرت بسيار بر من چيره مى شد. روزى خدمت آن حضرت عرض كردم، من پير شده ام و به كشتى نمى توانم سوار شوم، قوت پياده آمدن هم ندارم و مركب سوارى نيست كه بتواند مرا زود به خدمت شما بياورد.
از بغداد تا سامره سى فرسخ راه است و اين اسبى هم كه دارم پير و ناتوان است. نمى دانم چاره چيست كه بتوانم زود خدمت شما برسم. حضرت به زبان مبارك جارى ساخت كه «قواك الله يا اباهاشم و قوى بر زونك » يعنى حق تعالی به تو و اسب تو قوت بدهد.
ابو هاشم مى گويد: بعد از دعاى حضرت، بسيار وقتها بود كه در بغداد نماز صبح خوانده ام و هنگام چاشت در خدمت آن حضرت بوده ام و بعد از نماز ظهر سوار شدم و نماز شام را در بغداد اقامه كرده ام و از بركت آن دعا من و اسبم از سوارى خسته نمى شويم.
ابن سكيت از حضرت امام هادىعليهالسلام درباره معجزات موسىعليهالسلام و عيسىعليهالسلام و رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم سؤالاتى كرد و حضرت جوابهايى داد. در پايان ابن سكيت از حضرت سؤال كرد: امروز حجت قاطع و دليل قوى بر نبوت پيامبر اكرم چيست؟ حضرت فرمود: عقل.