«در اوان كودكى ، هنوز ذهن و شعور انسانى براى درك حقايق جاويد، مانند راستى و زيبايى و نيكى و مبداء آفرينش ، يعنى پروردگار، آماده نيست تعلق طفل به ماديات است و از فهم معانى و مجردات عجز دارد. به همين جهت ، كه حقيقت فوق ماده است و همچنين مذهب كه مشعر از روابط انسان با خداوند است ، براى طفل قابل فهم نيست
سروكار طفل با چيزهايى است كه مى تواند ببيند و لمس كند و بشنود و ببويد و بچشد. مدتى بايد از اين عالم بيرون بيايد و بتواند به درك مجردات و معانى ، كه گرداننده واقعى اين عالم اند، پى ببرد.
بر طبق آزمايش هايى كه به عمل آمده ، به طور كلى ايمان به مذهب از سن ١٢ سالگى آغاز مى شود. در اشخاص سالم و طبيعى ، ايمان به حقايق جاويد، يعنى احتياج به پرسش ، سنين عمر شديد مى شود و هر چه روح و جسم در مراحل رشد و نمو پيش مى روند، نفوذ و تاءثير ايمان در افكار و اعمال ما زيادتر است .»(٣٩٦)
«ارزشهاى ماوراءالطبيعه و مذهبى ، در مجاورت ايده آل هاى اخلاقى ارزش هاى ماوراءالطبيعه جوانان وجود دارد. دانشجويان جوان به دستگاه هايى كه در جست وجوى بيان واقعى ، از حقيقت امور جهان باشد، علاقه وافر دارند.