عتبه كه يكى از رجال مشرك مكه بود، به اسعد بن زراره گفت :
«خرج فينا رجل يدعى انه رسول الله سفه احلامنا و سب الهتنا و افسد شباننا و فرق جماعتنا(٨٧٢)
خشم پدران و مادران
خلاصه ، در صدر اسلام ، همه جا سخن از ايمان نسل جوان بود. پدران و مادران و عموم بزرگسالان مكه ، از اين جهت كه نوبالغان و جوانانشان دعوت رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم را اجابت نموده و صميمانه با وى همكارى مى كنند، سخت ناراضى و خشمگين بودند. براى آن كه مسير جوانان را تغيير دهند و آنان را از پيروى آن حضرت باز دارند، به تمام وسايل زجر و شكنجه متوسل شدند و با شدتى هر چه تمام تر در مضيقه و فشارشان گذاردند تا مگر از دين اسلام دست بردارند و به بت پرستى بردارند و به بت پرستى ، كه آيين پدرانشان بود، بازگردند. ولى رفتار ظالمانه و اعمال غير انسانى مشركين مكه كمترين اثر معنوى نداشت و نتوانست جوانان را در ايمانشان متزلزل سازد و آنان را از پيروى رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم باز دارد، زيرا تعاليم آسمانى اسلام خواسته عقل و فطرت و گم گشته وجدان پاك و بى آلايش جوانان بود. پيغمبر با زبان دل آنان سخن گفته و اسلام را در عمق جانشان جاى داده بود. زجر و شكنجه بدنى و اهانت هاى شفاهى ، هرگز نمى توانست عقيده باطنى آنان را تغيير دهد و روح پاكشان را از مسير فطرت بگرداند.